شرايط و ملزومات به قدرت رسيدن حزب

شرايط و ملزومات کسب قدرت سياسى

در حاشيه بحثهاى حول قرار شورا

ثريا شهابى

رفقا من در نظر داشتم بحث مفصلى در مورد مباحثات اخير دفتر سياسى داشته باشم که متاسفانه به خاطر مشغوليت هاى انتقال به انگليس و سرآمدن مهلت ابراز نظر و بسته شدن بحث، ناچارام آن را سريع بفرستم، اگر احيانا در مراجعه به نظرات رفقا عدم دقتى وجود دارد به اين خاطر است، در فرصتى اثباتا در اين مورد بيشتر خواهم نوشت٠

مقدمه:

معتقدم دو قطبى که حول «تاکتيک» آرى يا نه به قرار شوراها شکل گرفته است، اختلاف نظرات واقعى را تماما بيان نمى کند. به اين خاطر است که دامنه بحث از استنتاجات تئوريک در مورد تجربه بلشويسم و منشويسم تا بازگويى پراتيک گذشته جريان ما، و باب شدن «جنگ» فاکت ها از نادر و ... وسيع و باز است. من عميقا معتقدم اين پلميکى تصنعى نيست. دل نگرانى ها و شبهه هاى جدى از طرف تعدادى از رفقا مطرح شده است. بحث شوراها به اعتقاد من، بيش و پيش از تعيين هر تاکتيکى براى امروز، محمل بروز اين دل نگرانى ها است.

در مجادلات اخير در مورد شوراها به اعتقاد من درکهاى مختلفى از شرايط و ملزومات به قدرت رسيدن حزب، مطرح شده است. رفيق حميد نام آن را اختلاف در مورد استراتژى کسب قدرت سياسى مى گذارد. به اعتقاد من مقدم بر اختلاف بر سر استراتژى کسب قدرت سياسى، اختلاف مربوط به درکهاى مختلف از شرايط و ملزومات کسب قدرت سياسى است. شما بايد بدوا با شرايط و ملزومات کسب قدرت سياسى کسى موافق باشيد تا بتوانيد با او استراتژى مشترکى تدوين کنيد. کشاندند سير يک بحث از سر «تاکتيک ايجاد شوراها»، به تعيين «استراتژى..» بر متن درک هاى مختلف از شرايط کسب قدرت سياسى، باعث شده است که ميدانى به وسعت آنچه که مى بينيم باز شود. به نظر من فقدان تز و نظرى منسجم و آگاهانه، از طرف رفقاى منتقد کوروش بحث را خيلى مغشوش ميکند.

اى کاش به جاى پيش کشيدن پاى قرار شوراها، مستقلا و مستقيما نقد به يک اظهار نظر «قديمى» کورش را، نقد ترم «حکومت حزب کمونيست کارگرى» را (آنطور که از بعد از چند رفت و برگشت و سئوال و جواب شنيديم) مطرح مى شد.

يک نفد مهم اين است که تجديد نطرى در مبانى برنامه اى ما صورت گرفته است٠ و اين تجديد نظر بشکلى غير اصولى توسط کوروش تحميل شده است.

على غير صميمانه ميگويد: «البته قبلا در مورد طرح مبحث "مجلس موسسان" و "دولت موقت" هم چنين روشى از جانب کورش اتخاذ شده بود. ظاهرا کورش ميپندارد که ميشود چنين مباحثى را ميتوان بدون يک جدل فکرى مهم وارد تفکر رسمى و برنامه اى حزب کرد.»

و آذر ماجدى مى گويد: «از قبل قائل شدن به مرحله اى که حکومت حزب کمونيست کارگرى است و بعد طى پروسه اى جمهورى سوسياليستى، مغاير برنامه ماست. اگر رفيق کورش به چنين مرحله بندى اى قائل است بايد تلاش کند برنامه حزب را اصلاح کند. اعلام آن پيش از اينکه چنين پروسه اى طى شده باشد غيراصولى است.»

من پائين تر در اين مورد نظرم را خواهم گفت.

بعضى از رفقا معتقد اند که اين مجادلات «فى النفسه» خوب است، بنوعى سوخت و ساز سياسى ک م و د س را بالا مى برد. بعضى ها معتقد اند که «ما را به خود مشغول مى کند»، و خوب نيست. بنظر من قضاوت در اين مورد، بسته به اين است که محتواى مجادلات چى است، به کدام نتيجه گيرى مى رسد و ما را از نظر فکرى، سياسى و حزبى از کجا به کجا مى رساند. به اين اعتبار خوب و بد آن قضاوت ميشود. و بعلاوه، اين حزب بعد از منصور حکمت است. ممکن است عقب گردى به آن تحميل شود يا پيشروى کسب کند. و لابد هر کسى از نطر خود فکر مى کند دارد راه پيشروى را باز مى کند. من برخلاف بعضى از رفقا معتقدم که رفقاى رهبرى حزب، ک م و مشاوران و بدنه کادرى اين حزب درک عموما مشترک و يکسانى از برنامه حزب و مباحث نظرى و هويتى کمونيسم کارگرى دارند. به اين اعتبار دامنه مفروضات مشترک من، شعاع بسيار وسيع ترى را در بر مى گيرد.

شرايط مطلوب

يک پايه استدلال رفقاى مدافع شورا، دادان افق و تصوير شرايط مطلوب به قدرت رسيدن ما است. منظورم از ما، جنبش ما است. رفقاى مدافع شوراها صحبت از شرايط مطلوب به قدرت رسيدن ما مى کنند. مى گويند که شرايط مطلوب کسب قدرت سياسى حزب، وجود شوراهاى وسيع مردمى و کارگرى است. ما بايد براى اين شرايط مطلوب کار کنيم و در شرايط نامطلوب طبعا اتخاذ تاکتيک کنيم.

اين درست! اما اين فقط يکى از فاکتوهاى شرايط مطلوب را طرح مى کند. به چه اعتبارى شرايط مطلوب به يک فاکتور آنهم وجود شوراها گره خورده است؟ به اعتقاد من مطلوبترين شرايط براى کسب قدرت حزب، سرنگونى بى قيد و شرط و سريع جمهورى اسلامى است، بهترين شرايط وجود آزادى هاى وسيع سياسى و امکان فعاليت آزادانه احزاب سياسى است. بهترين شرايط، جامعه قطبى شده اى است که شفافيت سياسى به مردم و کارگران امکان انتخاب آزادانه و آگاهانه مى دهد.

رفقاى مدافع شورا، اما در تحليل، حکمت شورا را از شرايط مطلوب نتيجه نمى گيرند. رفيق على در نقد نظر کوروش به نوعى افراطى از اعمال قدرت و حکومت حزب ابراز نگرانى مى کند. به نظر من رفقاى مدافع قرار، گو اينکه مرتبا تاکيد مى کنند که حزب و قدرتش را مى بينند اما در تحليل و نقد نظر کوروش، تصويرى که از حزب مى دهند با موجوديت واقعى حزب خوانايى ندارد، توضيح مى دهم چرا.

ذر تبين رفقا حزب يک عنصر ماديت يافته در جنبش سرنگونى و يک موجوديت اجتماعى نيست. در اين تبين حزب سازمانى است که ميتواند منفک از مردم و از کارگران اعمال قدرت کند. در تاکيد بر نفش شوراها و در نقد «حکومت و دولت حزب کمونيسم کارگرى»، تصويرى از حزب مى دهند که گويا حزب گروه و سازمانى است که ميتواند و اين امکان را دارد که در «انتقال قدرت» به مردم و شوراها، تاخير کند، يا آن را به تعويق بياندازد و يا از دستورش خارج کند٠ در تبين رفقا به نوعى تجربه شوروى در مورد ما هم ميتواند تکرار شود.

اين بنظر من نه تصوير درستى از شرايط مادى که در آن قرار داريم بدست مى دهد، نه موقعيت حزب و جنبش ما را آنطور که تا امروز تصوير مى کرديم، تصوير مى کند و نه توازنى با درسهاى ما از تجربه شوروى دارد. سعى مى کنم توضيح دهم چرا،

حزب ما يک موجوديت اجتماعى، داده اى در انقلاب ايران و در سير سرنگونى رژيم اسلامى و جنبشى است که دامنه و ميدان عمل معينى دارد. اين تصور، که حزب و جنبش ما اساسا ميتوانند قدرت را از بالاى سر مردم و در غياب اعمال اراده آنها، در هر شکل و سطحى، بگيرد به اعتقاد من دادن تصويرى غيراجتماعى و سکتى از حزب است که گويا ميتواد به اشکال ديگر به قدرت برسد.

ما نه با کودتا و نه با هيچ بند و بستى با هيچ کس و از جمله آمريکا، به هيچ طريق ديگرى جز داشتن مردم در صحنه و عمال اراده مستقيم آنها کمترين شانسى براى نزديک شدن به قدرت سياسى را نداريم٠ اينجا است که من سثوال کوروش از مصطفى را مى فهمم که ميپرسد چه مشکلى با حکومت حزب دارد!

از نظر من به قدرت رسيدن حزب، بى ترديد به قدرت رسيدن مردم و طبقه کارگر است. «حکومت حزب» در فرداى سرنگونى، در شکل دادن به نوعى «قدرت دوگانه»، در «دولت اش در دوره انقلابى» و ٠٠٠ به هر شکل و در هر هيبتى بى ترديد حکومت مردم است، چه شوراها تشکيل شده باشند چه نشده باشند. اگر ما ميگوئيم ما نماينده اکثريت مردم هستيم، اين ادعايى براى تبليغ و ادعايى براى آژيتاسيون نيست٠ اين موقعيت واقعى ما بعنوان جنبشى زنده را نشان مى دهد٠

اينکه چه زمانى شواها تشکيل ميشوند، ما بايد تلاش کنيم. اما اين شاخص و عنصر تعيين کننده در تعريف کاراکتر سوسياليستى بودن، کارگرى بودن يا نبودن حزب ما، دولت ما و قدرت گيرى جنبش ما نيست. کسى که ميگويد هست، به اعتقاد من نقد و دستاورد ما از تجربه شوروى را حمل نمى کند.

ما قرار نيست همان تجربه بلشويسم را تکرار کنيم. شکست و پيروزى سوسياليسم بعد از شوروى، يعنى سوساليسم نادر، شرايط ديگرى دارد. ما يادگرفتيم که اگر بلشويک ها شکست خوردند، نه به خاطر خصوصيات اخلاقى استالين بود، نه به خاطر تشنگى او براى اعمال قدرت، نه بى اعتنايى و پشت کردن به شوراها و نه به خاطر فاصله گرفتن حزب از طبقه کارگر و مردم و نه به خاطر تصفيه هاى خونين بود!

ما مى دانيم که بلشويک ها در صحنه و در ميدان ساختمان اقتصاد سوسياليستى شکست خوردند. با کارگر يا بدون کارگر، با شورا و بدون شورا ما هم اگر شکست بخوريم، در اين ميدان است. به اين خاطر است که محور بحث آيا کمونيسم در ايران پيروز ميشود اساسا معطوف به دست بردن به اقتصاديات سرمايه دارى است. صحبت بر سر پايه ريزى اقتصاديات سوسياليستى در يک شرايط و متن سياسى امن است! صحبت از اين است که چه بکنى از نظر سياسى و بين المللى که جهان سرمايه به «حاکميت ات» خون نپاشد تا بتوانى شالوده اقتصادى يک نظام سوسياليستى را بريزى!

فراهم کردن اين شرايط امن سياسى و بين الملى يکى ديگر از ملزومات کسب قدرت سياسى و پيروزى کمونيسم در ايران است٠ بر اين متن پيدا کردن الگوها و راههاى که بتوان کالا بودن کار، بردگى کار، توليد براى سود و ٠٠٠ را در هر سطحى که ممکن است را از زير دست قوانين بازار خارج کرد و اين قوانين را در عمل در اين حوزه ها لغو کند، مهمترين درسهاى انقلاب بلشويکى براى ما است که شرط ديگر پيروزى کمونيسم در ايران است.

بعلاوه به خاطر سيطره بيش از نيم قرن حاکيمت چپ گروه فشارى و به خاطر سيطره فرهنگى - سياسى بورژوازى غرب در خارج کردن کمونيسم از ميدان ادعاى قدرت سياسى، ما در بحث حزب و قدرت سياسى ياد گرفتيم که کمونيسم در هيبت و شکل و شمايل حزبى اش، بايد داعيه کسب قدرت سياسى کند.

بحث حزب و قدرت سياسى برخلاف تبيين رففا بحثى داخلى براى دادن اعمتاد بنفس به خودمان نيست. اين بحثى تنها در نقد چپ سنى نيست٠. اين بحثى است مربوطه به شرايط به قدرت رسيدن کمونيسم و موانع آن! شرايطى که تنها نتيجه حاکميت چپ سنتى و حاشيه اى نيست. اين بحث زمين بازى سنتى ما را، که بيش از هرچيز حاصل شکست انقلاب بلشويکى و حاصل پيروزى بورژواى است، ميخواهد عوض کند و عوض کرد. حزب ما با اين بحث و وارد شدن در اين ميدان، ناچار بود تغيير ريل دهد. در اين تغيير ريل تعدادى از کادرهاى بالاى حزب، «مستعفيون» به بيرون پرتاب شدند.

تقليل دادن اين بحث به بحثى اساسا در نقد چپ حاشيه اى، خيلى جديد تر از ترم کوروش است در مورد حکومت و دولت حزب! تکرار اين فرضيات مشرک شايد نالازم بنطر بيايد. اما من لازم دانسنم که آنها را به تبنين خودم دوباره بگويم چون بنظر من اين مفروضات مشترک در بحث هاى مخالفت با ترمى که کورورش استفاده کرده، «حکومت حزب»، بشدت زير سوال مى رود.

تئورى مراحل

بنطر من اين نقد که کوروش در دفاع از حکومت حزب، دارد تئورى مراحل مى سازد همانقدر معتبر است که گفتن اينکه رفقاى مدافع قرار شوراها با فراخوان تشکيل شوراها، دارند نئورى مراحل مى سازند. من هرچى سعى کردم نتوانستيم بفهمم چرا اين ادعا که «معلوم نيست چند روز و چند ماه حزب بدون شوراها حکومت مى کند»، تبديل به تئورى مراحل ميشود. هرکسى ميتواند ادعا کند که با اين استدلال طرفداران قرار هم طرفدار نئورى مراحل اند. ميشود گفت که دارند توصيه مى کنند که ابتدا بايد شورها را ساخت، بعد قدرت را گرفت، و اين را البته به عنوان شرايط مطلوب مى گويند. يا مثلا مدعى اند بلافاصله بعد از قدت گيرى حزب، مرحله انتقال قدرت به شوراها مى رسد.

من اساسا بحث هاى نئورى مراحل را نمى فهمم. به نظرم با هيچ سريشم و چسبى اين نقد را به استدلالهاى کوروش نمى توان چسباند.

حکومت يا دولت حزب کمونيست کارگرى

کوروش ميگويد حکومت حزب و دولت حزب، شکل ديگرى است از بيان «اگر ما به قدرت برسيم» است، بنظر من بيان نادرستى نيست. رفقا على و آذر نام اين را «تجديد نظر» در برنامه گذاشته اند که براى دست زدن به چنين اقدام غير اصولى بايد برنامه حزب را تغيير داد و کوروش نمى تواند بدون طى چنين پروسه اى اصولى اين ترم را استفاده کند.

رفيق حميد البته آن را ترم جديد مى داند که به آن انتقاد دارد.

به نظر من اين ترم همانقدر غير برنامه اى است که ترم «اگر ما و حزب ما به فدرت برسد». در اين نقد معلوم نيست که رفقا بحث هاى حزب و قدرت سياسى و حزب و جامعه را چطور به بند هاى برنامه وصل مى کنند. با اين بخش از نقد رفقا به اعتقاد من ميتوان استفاده از هر ترم جديدى را تجديد نظر در برنامه نام گذاشت. هيچ کاغذ ترنوسلى در دست نيست که به اتکا آن به اين سادگى بتوان حکم داد که کدام ترم تجديد نظر در برنامه هست يا نه! اين ادعا فقط راه اظهار نطر را مى بنندد. راه ابراز نطر، و سايه روشن هاى مختلف در تبيين مسائل سياسى را مى بنند.