رفيق حميد خسته نباشيد، لطفا اين ورژن را داشته باشيد، قبلى تيترش نيامده بود

فاتح شيخ

نکاتى در پايانه بحث قرار شوراها

مقدمه

بحث حول قرار پيشنهادى حميد تقوايى و على جوادى بنا به تصميم رئيس دفتر سياسى (نامه ٣ سپتامبر حميد تقوايى) بسته شد. طبق همان نامه قرار مورد بحث هم از دستور خارج شد. اين تصميم درست است، اما نه بخاطر آنچه در نامه رئيس بعنوان "کفايت مذاکرات مباحث حول شورا" يا اينکه "بحث حول شوراها در شکل فعليش باندازه کافى پيشرفته است" بيان شده است؛ برعکس اتفاقا به اين خاطر که بحث سريعا از جدل بر سر مضمون قرار، بر سر مطلوبيت تاکتيکى فراخوان به تشکيل شوراها بعنوان "امر روز" دور شد و به مسائل ديگرى برده شد که هرچند بايد در جاى مناسب خود طرح و حل شود اما آويزان کردن آنها به بحث قرار و يا "بحث حول شورا" در خيلى بيشتر از يک مورد و دو مورد زيانبار بودن خود را آشکار کرد.

در هر حال با اينکه اين بحث بسته شده، کمترين ترديدى نيست که بحث حول مسائل مهم و اختلاف نظراتى که در اين ميان در رابطه با نحوه تصرف و حفظ قدرت توسط حزب، در سطح رهبرى مجال بروز يافت، تازه باز شده است. محور اين بحث نحوه تصرف قدرت و نگهدارى آن توسط حککا در شرايط سياسى - مشخص کنونى است، بحثى که هم در ظرفيت مسائل استراتژيک آن و هم در عرصه اشکال تاکتيکى آن روى ميز رهبرى حزب آمده است و از ما حل کنکرت و دقيق و مسئولانه ميطلبد. اگر طرح صحيح مساله نصف حل آنست، ظرف مناسب براى پيشبرد جدل هم ميتواند پيشرفت سريع و کم دردسر آن را تامين کند. ظرف مناسب سمينارهاى مرکزى است. اينکه وقت و جاى مناسب چنين سمينارى در جوار پلنوم است يا نه جاى فکر کردن دارد، شخصا شک دارم مناسب باشد. اما در هر حال بايد در اسرع وقت سراغ اين مساله رفت. همين عنوان بحث، چنانکه قبلا به اطلاع ک.م. و مشاوران رسيده از چند ماه قبل قرار بوده که در يک سمينار مرکزى توسط رفيق کورش مطرح شود ولى تاريخ اين سمينار هنوز تعيين نشده است. با توجه به کنگره مهمى که در پيش داريم، تاخير قطعا مجاز و موجه نيست.

چند نکته جدل برانگيز در پايانه بحث با توجه به لزوم بستن بحث رئيس دفتر سياسى به اعضاى د. س. فرصت داده تا در نوبت پايانى بحث نکاتى را که لازم ميدانند طرح کنند. از ميان نکات جدل برانگيز زيادى که در اين بحثها طرح شدند ميخواهم به مواردى اشاره کنم که يا روايت ناصحيح از نوشته قبلى من هستند يا اعلام موضع - هرچند اشاره وار - درباره آنها را براى پيشبرد روند آتى بحث ضرورى ميدانم.

قطع نظر از درجه نزديکى و دورى به هر بحث و هر نظرى، فکر کنم همه توافق داريم که کل مبحث، بسيار جدى است، حزبى و رينجى از شخصيت هاى رهبرى حزب و جنبش که درگير اين بحث هستند، شرايط سياسى مهم و تعيين کننده اى که بحث در آن جارى و به آن مرتبط است و اهميت محورهاى دوگانه بحث که حول دو ابزار و ارگان مهم اقتدار جنبش ما يعنى حزب و شوراها در گرفته است، همه فاکتورهايى هستند که به اين مبحث اهميت و حساسيت بالايى ميدهند و از همه ما دقت و مسئوليت بالايى مى طلبد، هر درجه کمبود دقت و مسئوليت در اين جدل، ضرب در ضريب معينى ميشود که، خارج و مستقل از خود آن کمبود، به نقش هر يک از ما بر ميگردد.

"کفر"هاى کورش و من

کشف دو قلم "کفر" در نوشته هاى کورش و من مبناى جدل بعضى از رفقا شد: "چرا حتمى است که جمهورى سوسياليستى در هر وضع و حال و زمانى با شوراها (هر نوع آن) تداعى شود؟" از نقطه نظر فاتح (شيخ) و بهرام مدرسى جمهورى سوسياليستى ميتواند جمهورى شوراها نباشد. تفاوت بحث فاتح و کورش اين است که کورش حکومت حزب کمونيست کارگرى را يک مرحله در استقرار حکومت کارگرى و شورايى مى بيند. در بحث کورش جمهورى سوسياليستى با خصلت شورايى هدف حکومت حزب کمونيست کارگرى است. اما فاتح شيخ چنين تصويرى ندارد. جمهورى سوسياليستى فاتح در هر دورانى ميتواند خصلتى غير شورايى داشته باشد. (على جوادى ٢٩ اوت، تاکيد از من)

بعدا نظرم درباره مقوله "دولت" حکک يا حکومت يا حاکميت حکک را مينويسم، اما ابتدا اجازه بدهيد تصوير صريحا وارونه اى که على جوادى از نظر و نوشته صريح من داده است را، دوباره روى پايش بگذارم. من نوشته بودم: "چرا حتمى است که جمهورى سوسياليستى در هر وضع و حال و زمانى با شوراها (هر نوع آن) تداعى شود؟ آيا هيچ حالتى - هرچند گذرا - از اينکه فرضا حزب ناگزير شود خود همه امور را بدست گيرد و باز فرضا شوراهاى موجود را نامناسب بداند و دور بزند، خنثى کند و زمينه را براى ساختن نوع ديگر شورا بسازد محتمل نيست؟ اين احکام منتزع از زمان و شرايط که بصورت شعار "زنده باد شوراها" يا جايى در نوشته حميد بصورت مطلق کردن شعار "همه قدرت به شوراها" متجلى است براى من تعجب آور است. در مقابل نبايد هشدار داد که لازم است خيلى زنده تر از اينها به مقوله شوراها نگاه کنيم؟ (٢٢ اوت). اگر نکات کليدى اين چند خط را از شکل سوالى (پرسش تاکيدى) به شکل اثباتى در آورم ميشود اين که:

١- حتمى نيست که جمهورى سوسياليستى در هر وضع و حال و زمانى [يعنى در همه احوال] با شوراها (هر نوع آن) تداعى شود.

٢- حالتى - هرچند گذرا - از اينکه فرضا حزب ناگزير شود خود همه امور را بدست گيرد و باز فرضا شوراهاى موجود را نامناسب بداند و دور بزند، خنثى کند و زمينه را براى ساختن نوع ديگر شورا بسازد محتمل هست.

حال از شما ميپرسم چرا على جوادى قائل بودن من به حالاتى از استثنا در رابطه حزب با شورا را به اين صورت وارونه کرده است که: جمهورى سوسياليستى فاتح در هر دورانى ميتواند خصلتى غير شورايى داشته باشد؟ على و رفقاى ديگرى که بدنبال او اينچنين مضمون نوشته مرا وارونه کرده اند، خواسته اند تصوير عجيبى از من بسازند که نه تنها نميخواهم شورا ايجاد شود بلکه اگر هم مردم شورا ايجاد کردند آن را دور ميزنم و خنثى ميکنم. خير رفقا! اينطور نيست و اين کار جالبى نيست که با چنين تصويرسازيها و فضاسازيهايى شانه از جدل واقعى خالى کنيد. رنگ ديگر زدن به بحث طرف جدل و ١٨٠ درجه برگرداندن مضمون آن، جدل را از روال سياسى پيشرونده آن خارج ميکند.

اگر لنين در تابستان ١٩١٧ شعار "تمام قدرت به شوراها" را موقتا کنار گذاشت و حتى در نوشته اول سپتامبر خود بازگشت به آن را صريحا "سازش" و "سازش داوطلبانه" مينامد (درباره سازش، افکار دير شده، مجموعه آثار لنين جلد ٢٥)، اين نمونه گويايى است از اينکه برخورد حزب با شوراها در مسير تصرف قدرت سياسى چقدر ميتواند زنده و متنوع باشد. اما نمونه گوياتر برخورد زنده و متنوع در خود قيام اکتبر است. کل نقشه قيام که ميبايست شبى که فردايش نشست شوراهاى سراسرى روسيه تشکيل ميشد، "نه يک روز زودتر، نه يک روز ديرتر"، آيا جز اين معنى داشت که لنين با روشنى غير قابل ترديدى اعلام ميکند که بايد همان شب که نمايندگان شوراها خود را براى نشست فردايشان آماده ميکنند، حزب قدرت را بگيرد و فردايش شوراهاى تحت نفوذ خرده بورژوازى اس.ار و منشويک را با "عمل انجام شده" انتقال قدرت از بورژوازى به پرولتاريا مواجه کند؟ کسى که با اين کار لنين مشکل نداشته باشد، چطور از من "فول" ميگيرد که حزب ممکن است در اوضاع معينى براى تصرف قدرت يا حفظ آن بخواهد شورا را دور بزند يا خنثا کند؟

فردا در کردستان ايران که احزاب ناسيوناليست بساط حاکميت حزبى شان را پهن کردند و به هر ترتيب جايى شورايى برپا کردند که حاکميتشان را تاييد کرد يا خير خود مردم در شوراهايشان مانند شوراهاى ١٩١٧ روسيه، داوطلبانه قدرتشان را به آن احزاب واگذار کردند، آيا حزب ما دست روى دست ميگذارد مبادا ايراد بگيرند که ميخواهد آن شوراها را دور بزند يا خنثا کند؟

رفيق على عزيز! بحث ما تازه شروع شده است، در يک بحث جدى مطمئنا اين تصويرسازى وارونه و اينگونه فول گرفتن ها در برابر استدلال سياسى و تجربه تاريخى تاب مقاومت ندارند. جنبش شورايى ما مدافعان بادقت ترى ميخواهد.

"دولت" حزب يا حاکميت حزب؟

همينجا به مساله "دولت حکک" ميپردازم. بدوا بگويم قاطى بودن دو مقوله state و government در ترجمه فارسى آنها، غالبا در ادبيات سياسى تئوريک اغتشاش ببار مياورد. تفاوت دو مقوله "دولت" و "حکومت" با هم و با مقوله حاکميت اکثرا قاطى ميشود. در هر حال بکار بردن "دولت حکک" در اين زمينه توسط کورش يا هر رفيقى شايد حاوى بيدقتى تئوريک باشد که باعث شود کسى آن را با دولت به معنى عام، شامل کل دوره ديکتاتورى پرولتاريا يا حکومت کارگرى از تصرف قدرت تا حفظ قدرت تا تثبيت جمهورى سوسياليستى، يکى بگيرد، ولى در مقابل، انکار حاکميت حزب در دوره بعد از تصرف قدرت سياسى تا موقع تثبيت و استقرار جمهورى سوسياليستى (دولت در دوره انقلابى)، هم از نظر تئوريک آشکارا خطاست و هم از نظر سياسى خطاى مهلکى است.

اميدوارم رفقا حميد و على و مصطفى و همه آن رفقائيکه در اين دور بحث از دولت يا حکومت يا حاکميت حکک دچار تعجب شده اند، در دور آتى بحث با دقت بيشترى مواظب اين خطاى تئوريک و سياسى باشند. کافى است به وضعيت کردستان توجه کنيد: حدکا و کومه له و زحمتکشان اعلام کرده اند که پس از سقوط رژيم اسلامى شش ماه حاکميت حزبى ميکنند و بعد ميروند سراغ انتخابات "شوراى کردستان" و ... شما فکر ميکنيد در چنان فرضى ميشود جز با اعمال حاکميت حکک (هر جا که بتوانيم)، راه ديگرى براى مقابله با حاکميت ارتجاعى و بورژوايى اين جريانات خواهيم داشت؟ آيا با شوراها و بدون حاکميت حزب ميتوان به اين رويارويى رفت؟

جاى خالى نادراينکه همه ما جاى نادر را خالى مى بينيم، علاوه بر عرصه هاى پايه اى، برنامه اى و استرتژيک، بخصوص در اين بحثها، بيشتر از اين نظر است که از خود ميپرسيم: اگر نادر بود چگونه به اين شرايط مشخص و فرضا به اين قرار معين برخورد ميکرد؟ سوال در مورد جاى خالى نادر در واقع اينست که امروز در مصافهاى معينى که حزب با آن روبروست، متد و ديدگاه نادر در برخورد کنکرت به شرايط سياسى و انقلابى جامعه چگونه نمايندگى ميشود؟ فى المثل در زمينه شورا و در ارتباط با قرارى که مورد بحث ما بود، ما از نظر مباحث پايه اى و برنامه اى کمبودى نداريم. خوشبختانه نوشته ها و مصاحبه هاى غنى و جامع و موشکافانه نادر را داريم و هر يک از ما فرصت داشته است که به آنها رجوع کند (بعلاوه بعضى رفقا زحمت کشيده اند و بخش زيادى از آنها را در نوشته هاى خود آورده اند و امکان داده اند که باز هم بخوانيم). جاى نادر آنجا که بحث از شرايط مشخص امروز و انطباق اصول و استراتژى و برنامه با شرايط روز است بويژه خال است. آيا متد و ديدگاه نادر در بحثهاى جارى د.س. نمايندگى ميشود؟ جواب اين سوال ميتواند "آرى" يا "بعضا" و يا چيز ديگرى باشد. هر رفيقى ميتواند فکر کند نوشته و نظر او آن متد و ديدگاه را کم و بيش نمايندگى ميکند. هر رفيق ديگرى هم ميتواند در اين تصور شک کند. اين بحث، امروز، بطور واقعى باز است. تلاش و جدل فکرى و سياسى امروز ما يک صحنه زنده و جارى و واقعى "حزب بعد از منصور حکمت" است و ميتوان اميدوار بود و قطعا بايد تلاش صميمانه بخرج داد که در سنتز اين جدلها و بحثها، متد و ديدگاه نادر با دقت نظرى و سياسى هرچه روشن ترى نمايندگى شود. براى رسيدن به اين هدف هر اندازه "برين ستورمينگ"، هر اندازه جدل و سروکله زدن و تبادل و تقابل نظر مفيد و حتى ضرورى است.

در پايان

رفقا نکات زياد است و ناگزير بايد خيلى ها را تا دور بعدى بحث "دور" زد اما در پايان ميخواهم به دو نکته اشاره کنم. به نظر من به همان اندازه که تقسيم اطراف بحث به صف مدافعان و مخالفان شورا نادرست و بى پايه بود، به همان اندازه که قرينه سازى در ارتباط با "کومه له اى"ها و يادآورى خون دل خوردن نادر زيانبخش بود، هر درجه انتساب اين بحث ها به صفبندى مرتبط با بحث ليدرشيپ هم از نظر تحليلى نادرست و از نظر سياسى عقب بود. علاوه بر هر زيان ديگر اين برخورد، اين تحليل نادرست، فوکوس سوخت و ساز فکرى و سياسى حزب بر مسائل سوزان معطوف به قدرت سياسى را به کشمکش درونى نسبت ميدهد که واقعى نيست. هيچ ميزان "مشاهده" شواهد در بحث اين يا آن رفيق، به چنين تحليلى کمک نميکند، بلکه حداکثر نشاندهنده نظرات منفردى است که ميتواند تماما از روندهاى فکرى و سياسى اى که مشغله امروز بالاى حزب است جدا باشد.

نکته آخرم تاکيد بر ضرورت حس تناسب و حس زمان در دور آتى بحث ها مخصوصا در جريان پلنوم است. واکنشهاى خارج از تناسب و توجه نکردن به زمانى که اين جدلها در آن صورت ميگيرد، اينکه ما به طرف يک کنگره مهم که نقش بسيار مهمى در حيات حزب دارد ميرويم اگر با توجه دقيق بالاى حزب همراه نباشد ميتواند زيان بزرگ ببار آورد.

به اميد يک پلنوم و يک کنگره پربار و موفق و متحد

فاتح شيخ

١٠ سپتامبر ٢٠٠٣