باز هم در مورد شوراها!

على جوادى

اين يادداشت پاسخ به سئوالات رفقا مجيد حسينى و فاتح شيخ در مورد شوراهاست.

١- رفيق مجيد حسينى ميپرسد : <<ممکن است از رفيق على خواهش کنم بجاى اين تفسير از نوشته من که جلو دست اوست، خود جمله اى را که به مخالفت با ايجاد شورا اشاره دارد و يا حتى بقول ايشان اين معنى را ميدهد بمن نشان دهد.>> اين پرسش مجيد در مقابل اين نظر من است که گفته ام برخى از رفقا از جمله مجيد نکاتى را مطرح کرده اند که بطور آشکارى مخالفت با ايجاد شوراها در شرايطى معنى ميدهد. قبل از پاسخ به مجيد عزيز بايد تعجب خودم را از اين سئوال ابراز کنم. من گفته ام که مجيد و برخى از رفقا مخالف ايجاد شوراها در شرايطى هستند. مجيد از من ميپرسد نشان دهم که مخالف ايجاد شورا است. من چنين حکمى صادر نکرده ام که اکنون تلاش کنم آن را اثبات کنم. من نگفته ام که مجيد مخالف ايجاد شورا در هر شرايطى است. نقد من به درک مجيد در شرايط معينى اشاره دارد. شرايط در حکم من کلمه کليدى است. اگر رفيق مجيد دقت بيشترى به متن نوشته ميکرد مسلما چنين سئوالى را در مقابل من قرار نميداد. اما مستقل از اين نکته در پاسخ به سئوال رفيق مجيد بايد پرسيد، آيا مخالفت با قرارى که فراخوان ايجاد شوراها را در شرايط حاضر در دستور ميگذارد، براى اثبات حکم من کافى نيست؟ من عميقا اميدوارم که رفيق مجيد مخالفتى با در دستور قرار دادن سياست شوراها در شرايط حاضر با توجه به نسخه اصلاح شده قرار نداشته باشد.

٢- مجيد از من خواسته است که نشان دهم چگونه او ايجاد شوراها را به فرداى سرنگونى رژيم اسلامى موکول کرده است. بسيار خوب! به اين نقل قول طولانى توجه کنيد. مجيد ميگويد: <<در شرايطى که که حزب درگير جدال سياسى حاد و فشرده اى با جمهورى اسلامى و اپوزسيون راست ميباشد و دارد در دل اين کشمکش سياسى به پيش ميرود، طرح اين شعار در ميدان اين جدل، نه تنها مرکز توجه و تعادل هايى را بهم ميزند، پاس دادن امر حزب در گرماگرم اين جدال بدامن مردم است. اين کارى است که در تناسب قواى کنونى مابين مردم و حزب از يک طرف با جمهورى اسلامى و راست اپوزسيون در طرف ديگر، به ضرر ما تمام ميشود و پيشبرنده نيست. نقش حزب و سرسختى آن را در مقابل کل جبهه هاى گوناگون بورژوايى در هاله اى از ابهام و ترديد قرار ميدهد. در اين تناسب قوا، به جلو سوق دادن شعار شورا خلايى را ما بين رابط حزب و مردم پر نميکند بلکه خلايى بوجود خواهد آورد، بر ميزان اعتماد مردم به حزب و حتى بر اعتماد و دلگرمى مردم به نيروى خودشان اثر بدى خواهد گذاشت. در انظار عمومى حزب را از جبهه اول نبرد دور ميکند و نسبت به نقش و جايگاه آن اغتشاش جدى در جامعه بوجود خواهد آورد.>> حال من از رفيق مجيد ميپرسم آيا رفيق مجيد با اين استدلالات متنوع ميتواند موافق ايجاد شوراها در شرايط قبل از سرنگونى رژيم اسلامى باشد؟ چگونه؟ رفيق مجيد ميگويد حتى طرح شعار شوراها در اين تناسب قوا به ضرر ما تمام ميشود. اگر چنين است رفيق مجيد منطقا چگونه ميتواند مدافع ايجاد شوراها قبل از به سرانجام رساندن اين جدال سياسى حاد حزب با جمهورى اسلامى باشد؟ اگر رفيق مجيد که معتقد است طرح شعار شوراها حزب را از جبهه اول نبرد دور ميکند چگونه ميتواند منطقا مدافع ايجاد شوراها قبل از تعيين تکليف با جمهورى اسلامى باشد. رفيق مجيد ميگويد که شعار شورا خلايى را بين مردم و حزب ايجاد ميکند. در اينصورت چگونه ميتواند منطقا مدافع ايجاد شوراها در شرايط پيش از سرنگونى رژيم اسلامى باشد؟ من شخصا اميدوارم که رفيق مجيد همانطور که مدعى شده است طرفدار ايجاد شوراها در شرايط حاضر بوده و ايجاد شوراها را به سرنگونى رژيم اسلامى گره نزند. اما چنين استدلالاتى خواننده نوشته مجيد را به اين نتيجه ميرساند که ايشان منطقا نميتواند مدافع ايجاد شوراها قبل از سرنگونى رژيم اسلامى باشد.

٣- رفيق فاتح شيخ نقد من به درک خود از خصلت شورايى جمهورى سوسياليستى را وارونه کردن استدلالات خود قلمداد کرده است. ظاهرا من تصوير وارونه اى از بحث رفيق فاتح ارائه کرده ام. فاتح شيخ گفته است: <<چرا حتمى است که جمهورى سوسياليستى در هر وضع و حال و زمانى با شوراها (هر نوع آن) تداعى شود؟ آيا هيچ حالتى - هر چند گذرا - از اينکه فرضا حزب ناگزير شود خود همه امور را بدست گيرد و باز فرضا شوراهاى موجود را نامناسب بداند و دور بزند، خنثى کند و زمينه را براى ساختن نوع ديگرى شورا بسازد محتمل نيست؟>> و من گفته ام که از نقطه نظر فاتح شيخ جمهورى سوسياليستى ميتواند جمهورى شوراها در هر دورانى نباشد. فاتح مدعى است که از بحثهايش نميتوان چنين استنتاج کرد که جمهورى سوسياليستى مورد نظر او در هر دورانى ميتواند غير شورايى باشد. و مدعى است که چنين استنتاجى وارونه کردن بحثش است. من براى روشن کردن و اثبات نقدم بايد نقل قول رفيق فاتح را بشکافم و آن را تجزيه تحليل کنم. خوشبختانه نقل قول فاتح صريح و روشن است و اثبات حکم من چندان هم دشوار نيست. فاتح ميگويد "جمهورى سوسياليستى در هر وضع و حال و زمانى با شوراها (هر نوع آن) تداعى" نميشود. هر وضع و هر حال و هر زمانى! اينها کلمات کليدى هستند. فاتح شيخ به هر وضع (مثلا موقعيت شوراها و سياست حاکم بر آنها) و هر زمان و نه فقط يک زمان گذرا (شامل هر دوران و زمانى پس از کسب قدرت سياسى) اشاره ميکند. حال اگر وضعيت سياسى را متغير فرض کنيم، يعنى اينکه رابطه حزب و شوراها ميتواند در شرايطى دستخوش تحولات معينى شود، زير و رو شود، دگرگون شود. نتيجتا آيا نميتوان استنتاج کرد که جمهورى سوسياليستى مورد نظر فاتح، آنطور که در نوشته اش قيد شده است، در هر دورانى، هر زمانى بنا به وضعيت ميتواند شورايى نباشد و عامل تعيين کننده چنين شرايط و موقعيت شوراهاى مردم است؟ هر دوران و زمانيکه رابطه شوراها و حزب دگرگون شود خصلت شورايى جمهورى سوسياليستى مورد نظر فاتح ميتواند تغيير کند.

اما اگر اين استدلالات من اشکال بحث رفيق فاتح را روشن نکند ادامه دفاع خودش در همين نوشته دوم مساله را مشخص و روشن ميکند. فاتح ميگويد: <<چطور از من "فول" ميگيرد که حزب ممکن است در اوضاع معينى براى تصرف قدرت يا حفظ آن بخواهد شورا را دور بزند يا خنثى کند؟>> در اين نقل قول رفيق فاتح بايد بحث "تصرف قدرت" سياسى را به کنارى گذاشت. چرا که اصولا فاتح در نقل ذکر شده در بالا اشاره اى به تصرف قدرت سياسى توسط حزب ندارد. و اين مساله مورد مشاجره نيست. فاتح دارد روشن و صريح از "جمهورى سوسياليستى" صحبت ميکند. از زمانى صحبت ميکند که قدرت سياسى تصرف شده است و حکومت کارگرى و جمهورى سوسياليستى حال با هر استنباطى مستقر شده است. و شوراهاى مردم در کشور موجودند. مولفه خنثى کردن و دور زدن شوراها در اين دوران وارد معادله ميشود، يعنى در زمانيکه قدرت سياسى در دست حزب است. و نه در دوران قبل از کسب قدرت سياسى آنطور که فاتح در نوشته دوم خود خواسته نشان دهد. در اين دوران است که رفيق فاتح مولفه دور زدن و خنثى کردن شوراها را مطرح ميکند. به عبارت ديگر سياست دور زدن و خنثى کردن مختص شرايطى نيست که قدرت سياسى هنوز تسخير نشده است و يا شوراها از تسخير قدرت سر باز ميزنند بلکه در شرايطى است که قدرت حاکم جمهورى سوسياليستى است. اين درک رفيق فاتح از جمهورى سوسياليستى با درک مصوب حزب که جمهورى سوسياليستى را حکومت شوراها ميداند آشکارا مغاير است.

اميدوارم که اين توضيحات براى رفقا فاتح شيخ و مجيد قانع کننده باشد و معضلات بحثشان را روشن کرده باشد.

١٠ سپتامبر ٢٠٠٣