رفيق حميد با سلام لطفا براى همه کسانى که اين مباحثات را دريافت کرده اند بفرست. اگربراى ک.م و مشاورين ١٠ سپتامبر مى فرستى خواهشمندم فعلا در اختيار رفقاى دفتر سياسى بگذار صالح سردارى

رفقاى عزيز

در اين نوشته کوتاه مى خواهم نظرم را در مورد بحث هايى حول و حوش قرار مربوط به شوراها در گرفته است، بنويسم. هفته قبل فقط در چهارچوب تجاربى که خودمان داشتيم سعى کردم نظرم را بنويسم که امروز با خواندن مطالب ديگرى از رفقا متوجه شدم که ديگر اظهارنظر در اين چهارچوب کافى نيست. بخصوص وقتى که بحثى تحت نام "حکومت حزب کمونيست کارگرى" به ميان آمده است. .رفقا على جوادى، آذر ماجدى و حميد تقوايى روى اين نکته نوشته و نظر کورش را نقد کرده اند و گفته اند که اين مرحله اى کردن انقلاب است. تا آنجائيکه من از بحث کورش متوجه شدم ميگويد ممکن است شرايطى فراهم شودکه حزب قدرت را گرفته باشد و هنوز ارگان هاى حاکميت مردم ايجاد نشده باشند. آيا در اين دوره هرچند کوتاه حزب نمى تواند حاکميت کند؟ چه کسى مى تواند بگويد در همان دقايق اول رسيدن حزب به قدرت فورى قدرت منتقل مى شود؟ آيا در اينصورت حزب بايد قدرت را رها کند؟ در اين فاصله بايد حکومت را به کى بسپارد؟

رفقا تصور کنيد با همان اقليت کوچک مورد نظر نادر اگر همين امشب ما بتوانيم حکومت اسلامى را سرنگون کنيم تا مدتى بالاخره جامعه به اداره و سازمان دادن زندگى مردم و نياز دارد. اگر فورى ارگان هاى حاکميت مردم شکل نگرفته باشند، هنوز تشکل هاى توده اى وسيع تشکيل نشده باشند و،،،، بالاخره حزب است که حاکميت مى کند. امنيت و آسايش شهروندان را تامين مى نمايد، از غارت و چپاول و هرج و مرج جلوگيرى مى کند. يک سرى اقدامات از نوع همانهايى که نادر در بحث "آيا کمونيسم در ايران پيروز مى شود" را اعلام و اجرا ميکند. ما مجاز نيستيم از ترس اينکه مبادا بما بگويند حکومت حزبى است جامعه را به حال خود رها کنيم. بگذاريد اين سوال را مطرح کنم، اگر فردا در کردستان رژيم سقوط کرد، ديگر نبايد شکى داشته باشيم که حزب دمکرات و باند مهتدى و ديگر ناسيوناليست هاى کرد فورى حاکميت احزاب خود را برقرار مى کنند. واقعا اگر ما قدرت داشته باشيم نبايد فورى اينکار را بکنيم؟ آيا مجاز هستيم از ترس و نگرانى هايى که ممکن است به ما بگويند اين حاکميت حزب است نه مردم يا طبقه، عقب بکشيم؟ آيا حزب دمکرات فورى خود را به عنوان نيروى نماينده منافع "خلق کرد" اينکار را نخواهد کرد. ما هنوز که فقط ادعا کرده ايم حزب مى خواهد قدرت را بگيرد همين تبليغات را بر عليه ما کرده اند. من فکر مى کنم مضمون برنامه و سياست ها و عملکردهاى احزابند که تعيين کننده اند نه الزاما شيوه ايکه قدرت را به دست مى گيرند. مگر اينکه حکومت حزب ما خلاف جهت منافع توده هاى مردم باشد. من با اين نوع برخورد با حزب آنطوريکه در نوشته هاى رفقا هست، مشکل دارم. ما نبايد تبليغات جنگ سردى را که عليه احزاب در زمان شوروى راه انداخته اند، قبول کنيم. اگر از هم اکنون اين تصوير را از حزب به مردم بدهيم که حکومت حزب تحت هيچ شرايطى جايز نيست مردم دور آن جمع نمى شوند، کسى به کار حزبى روى نخواهد آورد. البته اين نوع تبليغات را فقط در مورد احزاب چپ و کمونيستى مى کنند. دادن اين تصوير عليرغم هر نيتى شکاکيت به وجود مى آورد. در تصوير اين رفقا بدست گرفتن قدرت از جانب حزب کمونيست کارگرى و دولت حزب کمونيست کارگرى در چنين شرايطى کفر عجيبى به بنطر مى رسد. در اين تصوير انگار حزبى در قدرت است که نه با حمايت همه جانبه توده هاى وسيع مردم، نه با اتکاه به شبکه هاى وسيع مبارزاتى، بلکه حزبى دور از مردم است که از جايى و بالاى سر مردم آمده و قدرت را گرفته و حکومت مى کند.. اين تصوير واقعى نيست. بخصوص براى حزب ما. زيرا ما نه از قدرت نظامى آنچنانى که با پشتيبانى مالى و تدارکاتى و... خارج برخورداريم و نه فاکتورهاى دنياى خارج از ما به نفع ما مى باشند. نقطه قدرت ما فقط اتکا به نيروى مردم براى رسيدن به قدرت است.

در شرايطى که هنوز نهادها و تشکل ها و بطور کلى ارگان هاى حاکميت مردم شکل نگرفته باشند و تشخيص بدهيم که بنفع مردم و زندگى شان است که حکومت حزب را اعلام کنيم ما نبايد ترديدى به خود راه دهيم. اين بنظرم بر عکس نظر رفقا شامل مرحله اى کردن انقلاب نمى شود. همانطوريکه ما در صورت به قدرت رسيدن مان اگر جمهورى سوسياليستى را اعلام کنيم در اوايل مى توانيم فقط چند قلم از نوع همانهايى که نادر در بحث "آيا کمونيسم در ايران مى تواند پيروز شود" را اعلام و به اجرا در آوريم و اينها به هيچ وجه به معنى لغو کار مزدى نيست. از اين نمى توان نتيجه تئورى مرحله اى کردن را گرفت. در اين شرايط ما حکومت سوسياليستى را اعلام کرده ايم اما هنوز سوسياليسم به معناى اقتصادى آن مستقر نشده است. اگر با متد رفقا سراغ اين مسئله برويم قاعدتا بايد اين را هم قبول نکنيم چون مرحله اى کردن است.

در مورد قرار

من به دلايل زيادى موافق اين فرار نيستم. نميخواهم بعضى استدلال ها را تکرار کنم فقظ به چند تجربه اشاره ميکنم. اگر قرار از سر اين باشد، که ما مثل هر عرصه ديگرى در اين مورد هم کمبودهايى داريم، ميشد که با نوشتن مطالب و مقالات بيشترى و يا گذاشتن جلسات و ...اين کمبود را تذکر داد. اما وقتى به قرار تبديل مى شود قاعدتا بايد حزب براى پيشبرد قرار آرايش بگيرد، نيرو و امکانات به آن اختصاص دهد، و براى متحقق کردن آن اقدام نمايد. تحقق اين شعار جدا از اينکه در تناسب قواى کنونى امکانپذير نيست، در ذهن و تصوير جامعه، درست کردن و قدرتمند کردن حزب، کمرنگ مى شود، آن عزم جزمى که در ميان ناباورى همگان اعلام کرده بوديم که حزب مى خواهد قدرت بگيرد را سست مى کند.

شبکه ها و فعالين حزبى بجاى گسترش دادن و قدرتمند کردن حزب بخش زيادى از نيرو و انرزى خود را صرف اين قرار خواهند کرد. بخصوص که با توجه به فشار سنت هاى چپ راديکال اين تندس وجود دارد که قظب نما بيشتر به اين سو بچرخد. در چنين وضعيتى عليرغم نيت هر کسى حزب با قدرت نخواهد شد.

بنظر من در شرايط کنونى عليرغم وزيدن نسيم انقلاب هنوز تناسب قواى لازم بين مردم و رژيم بوجود نيامده که بتوان شوراهاى مردم متکى بر مجمع عمومى را بوجود آورد. هنوز هم که هنوز است نه ما و نه ديگران نتوانسته ايم اينکار را بکنيم. ما در سنندج به نسبت بسيارى از شهرهاى ديگر صاحب تشکيلات و نفود اجتماعى هستيم. در اين شهر اول ماه مه ها و ٨ مارس ها را سازمان مى دهيم در فستوال کودک هزاران نفر را بيرون مى آوريم در سالگرد مر گ نادر و حزب انواع ابتکارات به خرج مى دهند و با اتکا به شبکه هاى مبارزاتى که تحت تاثير حزب هستند فعاليت هاى خود را محفيانه به پيش مى برند اما تناسب قوا به آنها هنوز امکان درست کردن مجمع عمومى را به آنها نداده است. مشکل شکل نگرفتن شوراها و مجامع عمومى اين نبوده که ما در اين رابطه قرار تصويب نکرده ايم. رفقاى ما در شهرها اهميت متشکل شدن و ابراز وجود علنى و مبارزاتى در مجامع عمومى را درک مى کننند من فکر نمى کنم براى درست کردن شورا و مجمع عمومى منتظر تصويب چنين قرارى باشند. تناسب قواى واقعى به آنها اين اجازه را نمى دهد.

در نتيجه براى درست کردن و شکل گيرى شوراها بهترين راه تقويت حزب و قدرتمند کردن آن است تا بتواند در بوجود آوردن تناسب قوا بين مردم و رژيم براى شکل گيرى شورا نقش ايفا کند.

نکته ديگرى که بايد به آن توجه داشت اين است که تجربه به ما نشان داده است اگر شوراها و تشکل هاى توده اى زيادى هم شکل بگيرند ولى حزب قدرتمند نداشته باشيم معلوم نيست که اوضاع به کجا مى رود. ما اگر يک حزب قدرتمند کمونيستى داشته باشيم درست کردن شوراها و ساير تشکل هاى توده اى ديگر تضمين شده است. براى اين مى توان به تجاربى اشاره کرد. هر چند در نوشته هاى آخر رفقا حميد و آذر ماجدى طورى بحث کرده اند که جور ديگرى در مورد اين تجارب کردستان و عراق فکر مى کنند. و به مخالفين قرار مى گويند که برداشت ديگرى از اين تجربه ها دارند. اما از کنار آن رد شده اند. دوست دارم در اين مورد بيشتر اظهار نظر کنند. عليرغم همه اينها از آنجا که درس گرفتن از اين تجارب با اهميت است من هم کوتاه به آنها اشاراتى مى کنم.

در بررسى انقلاب ٥٧ ما بارها گفته ايم که کارگران نفت کمر رزيم پهلوى را شکستند. کارگران شوراهاى حود را تشکيل داده و در بسيارى از کارخانه ها اعمال اراده مى کردند. اما به علت عدم يک حزب قدرتمند کمونيستى ديديم که چه برسرشان آوردند.

درسال ٩١ وقتى که شهرهاى کردستان عراق آزاد شدند، کمونيستها اقدام به تشکيل شوراها و اتحاديه هاى زيادى چه در محلات و چه در محل کار نمودند. بسرعت زيادى اين شوراها شکل گرفتند که حتى در امورات روزانه زندگى مردم دخالت و آن را سازمان مى دادند. مديران کارخانه ها را نمايندگان کارگران تعين کردند. در شهرهاى بزرگ مانند سليمانيه و اربيل شوراهاى سراسرى را شکل دادند. تظاهرات ١٠٠ هزارنفرى را به مناسبت سالگرد هلبجه سازمان دادند و شعار زنده باد ٓزادى ،برابرى، حکومت.کارئرى را سردادند. اما چون فاقد يک حزب روشن بين و قدرتمند بودند متاسفانه نتيجه آن را ديديم.

ناسيوناليسم کرد اما داراى حزب و تشکيلات بعد از يک ماه با زور تفنگ همه شوراها را برچيدند و شوراهاى ر خود را بر مردم تحميل نمودند. با زور خود مدير بعثى کارخانه سيگارسازى سليمانيه را که کارگران عزلش کرده بودند دوباره بر آنها تحميل نمودند.

همين الان همه ما خبر داريم که به ابتکار حزب عراق اتحاديه بيکاران در شهرهاى مهم عراق تشکيل شده اند. در ناصريه ١٠٠٠٠٠ عضو اين اتحاديه اند. اما در همين شهر اسلامى ها مقر ما را بستند و هنوز هم نتوانسته ايم که مقرمان را پس بگيريم. شوراهايى درصنعت نفت کرکوک به ابتکار حزب درست شده اند اما همه ما چون حزب قدرتمندى در عراق نداريم اعتماد نميکنيم که اين تشکل ها به جايى مى رسند. من فکر مى کنم اگر ما در عراق داراى يک حزب پر قدرت بوديم حتى اگر تشکل توده اى هم نداشتيم امريکا و هيچ نيروى ديگرى نمى توانست ما را ناديده بگيرد.

ممکن است رفقا بگويند ما که اين حزب را داريم اما اشکالى که در متد و بحث اين رفقاست فکر مى کنند تشکيل شوراها مستقيما يعنى تقويت حزب به همين دليل برايش قرار مى آورند، و اگر تصويب شودهمانطوريکه جاى ديگر نوشته ام بايد برايش نيرو بسيج کرد، برايش امکانات و انرژى احتصاص داده شود. در کل فعاليت هاى حزب جارى باشد. من در بالا گفتم که در شرايط کنونى اين تناسب قوا وجود ندارد در نتيجه ماخود وفعالين مان را دنبال کارى ميفرستيم که به مانع برمى خورد و کلى انرژى و امکانات ما هدر مى رود. فکر مى کنم بهتر است ما در اين دوره مشخص همه انرژى و امکانات را در جهت تقويت حزب بکار بيندازيم.

نکته ديگرى که مى خواهم بگويم اين است که در سمينار مرکزى حزب بحثى را که کورش مدرسى تحت نام "از حزب سياسى به حزب توده اى" مطرح کرد، تعدادى از رفقاى مخالف بحث در پايان سمينار مضمون اين بحث را پذيرفتند که خود حزب مى تواند يک تشکل توده اى باشد. اگر اين بحث هنوز از نظر رفقاى موافق قرار شورا معتبر باشد قاعدتا نبايد نگران اين مسئله باشند که بلاخره خود حزب مى تواند ظرفى براى متشکل شدن توده هاى وسيع مردم باشد.

در پايان مى خواهم اين سوال را مطرح کنم که اگر اين قرار تصويب شود تا آنجايى که به پروسه قدرتگيرى ما مربوط مى شود، چه فرقى با دوران قبل از مطرح شدن بحث حزب و قدرت سياسى وجود دارد؟ اگر رفقاى موافق قرار به اين سدال جواب دهند مى توانند به پيشبرد بحث بيشتر کمک کنند.

صالح سردارى ٣ سپتامبر٢٠٠٣