حميد جان سلام خسته نباشى!

لطف کن اين نامه را براى بقيه هم بفرستيد. جلال محمودزادده ٢٩-٨-٢٠٠٣

بحث داغى در حزب به داغى تابستان ، حزب را به خود مشغول کرده است. اين بحث ظاهرا داخلى است ولى "داخلى بودنش" محدود به اين است که حزب را از مسائل اصلى کشمکشهاى سياسى داخل ايران منصرف و به داخل خود معطوف کرده است.

صرف ارائه قرار مزبور نقش پيش برنده اى ندارد. خارج از هدف ارائه دهندگان در عالم واقعيت دارد حزب را کند ميکند. بحثهاى حول وقايع ١٨ تير واقعى بودند. جوابهاى واقعى به ابهامات و سوالات واقعى حزب ميدادند. ترويج و به خط کردن کادرها بود که چگونه با مسائل جديدى که پيش روى آنهاست به تقابل بپردازند. گفت و شنودهاى آينده هم به درستى به آن ميپردازد.

بحث قرار شوراها اين نقش را بازى نميکند. مرا در حين بحثهاى ١٨ تير به سکون دعوت ميکند. مرا به داخل حزب معطوف ميکند. مرا بيمورد به يکى از بندهاى برنامه حواله ميدهد.

در اغلب نامه ها ادعا ميشود که : اشکالى ندارد و داريم بحث سياسى ميکنيم. داريم شفافيت به سياستهاى خودمان ميدهيم تا به نتايج مطلوب برسيم تا اتحاد حزب تامين شود و ....

ولى نه. اشکال دارد. شفافيت به سياستهاى حزب نميدهد. به نتايج مطلوب نميرسد و اتحاد حزب را تامين نميکند.

اين پروسه دارد برعکس عمل ميکند. نه تنها شفافيت به سياستهاى حزب نميدهد بلکه دارد تفاوتها را گوشزد و پررنگ ميکند. چنانکه محمد آسنگران مينويسد" آيا چيزهايى که تا کنون سياست حزب بوده همچنان سياست همه ما هم هست" و يا اينکه بعد از منصور حکمت " سياستهاى رسمى و اعلام شده حزب با تعابير متفاوتى روبرو بوده است" .سياستهاى رسمى حزب هميشه با تعابير متفاوتى روبرو بوده است و پديده اى نيست که بعد از منصور حکمت بوجود آمده باشد. هر کسى مختار است تحت هر شرايط سياسى متفاوتى، طور ديگرى فکر کند. ولى هنر حزبيت يعنى اينکه نظرات خود را گفتن و در عين حال سياستهاى رسمى حزب را به رسميت شناختن و آن را پراتيک کردن. پروسه ارائه قرار شورا با اين شکل و فورم کنونى اتحاد حزب را تامين نميکند. بحث قرار شورا در واقع ادامه بحث " ليدر و رهبرى جمعى" است که در پلنوم قبلى با راى گيرى تعيين تکليف شد. قالب بندى و ترکيب موافقان و مخالفان با يک و دو استثنا همان است. من ميتوانستم بدون اينکه نامه ها را بخوانم با قطعيت بگويم چه کسانى در کجا قرار دارند. گويى همه از قبل تصميمهاى خود را گرفته اند. اين حداقل براى من آزار دهنده و مايوس کننده است. شايد اعضا دفتر سياسى بعد از بحثهاى تند رسمى سعى ميکنند در فضاى ديگرى صميمانه ابهامات همديگر را رفع کنند. ولى اين بحثها در بدنه تشکيلات با پروسه کنونى اش نه اين امکان را دارد و نه صميمانه است و نه بخشا حزبى عمل ميکند. تصميمات و ارگانهاى حزبى را دور زدن، در نقش اپوزيسيون ظاهر شدن ديگر استثنا نيست.

اين بحث اصلا داخلى نيست !نبايد فکر کنيم اين بحثى داخلى است و بالاخره يکى صوت پايان بحث را خواهد داد و داخلى خواهد ماند و حزب بکار خود ادامه خواهد داد. بحث شورا در کنفرانس کادرها در آلمان از طرف اعضاى دفتر سياسى به بحث گذاشته ميشود. قبلا قرارى بود که اسناد در سطح اعضا جز اسناد علنى محسوب ميشوند. به نظر من سطى کادرى متاسفانه آنقدر رقيق شده است که بايستى اسناد و بحثهاى سطح کادرها را هم جز اسناد علنى به حساب بياوريم.مسئله فراتر از اين هم است. هر کس فقط نشريات علنى ما را بخواند به اين تفاوتها در حزب پى ميبرد. و هر کسى به سليقه خود اسمى روى آن بگذارد و به نفع خود قضاوت و تبليغ کند.نمونه آن را ميتوان در مقاله سر دبير جهان امروز نشريه کومله ديد. آنها به بهانه دو مقاله در روزنه هر چى در دل داشتند رو کردند. تا جاييکه حميد تقوايى را بدهکار يک توضيح ظاهرا به "اعضا حزب" ولى در واقع به چپ سنتى ميدانند. ما بايد جواب اين آقا را بدهيم که نه حميد تقوايى و نه حزب بدهکار توضيحى به چپ سنتى و ناسيوناليستها است. بنابراين بايد صريح و شفاف و علنى به اين بحثها پرداخت. همانگونه که ميتوانيم در گفت و شنود علنى به توضيح سياستهاى حزب بعد از وقايع ١٨ تير بپردازيم. حتى اگر کسانى علنامخالف سياست رسمى حزب حرف بزنند بهتر از اين فورم بحث کنونى در مورد شورا است. اگر واقعا و صرفا تبليغ و تاکيد بر بندى از بندهاى برنامه است چرا داخلى است ؟فعلا از نحوه و فورم ارائه بحث شورا صرف نظر ميکنم و شايد به عنوان پيشنهادى براى تدقيق فورمهاى بهترى براى پيشبرد بحثهاى ما مورد بررسى قرار گيرد. مثلا "بسوى سوسياليسم" و يا " کارگر کمونيست" ميتواند ابزار مناسبى باشد.

حزب يا شورااز نظر من اين بحث همان جايگاهى را دارد که مثلا بحث" چرا حزب به تدقيق ساختمان اقتصادى سوسياليسم نميپردازد" . شرايطى که ايجاب ميکند شعار" تشکيل شورا" را در دستور قرار دهيم چرا نميتواند شرايط مناسب براى "تدقيق ساختمان اقتصادى سوسياليم "باشد؟ مگر نبايد مردم را با آنهم آشنا کنيم؟ هر بند برنامه را ميتوان جز دستور بحث داخلى قرار داد و حتما ميتوانيم صدها صفحه بنويسيم و حول هر بحثى کم و بيش همان قالبندى و همان ترکيب را بسيج کرد. که چى؟تفاوت بحث ١٨ تير با بحث شورا اين است که در مورد اولى بخشى از کادرها و اعضا در مورد شرايط جديد دچار ابهامات شدند و رهبرى حزب ميبايستى اين موضوع را توضيح دهد و قانع کند. در مورد دومى بخشى از رهبرى در رابطه با سياستهاى رسمى حزب دچار تناقض شده و اين بحث را با اين فورم به تشکيلات تحميل کرده است.من در پلنومهاى قبلى مخالف" طرح رهبرى جمعى" و موافق طرح ليدر بودم و هستم. من مخالفت خود را در پلنوم١٤ در مورد برگشت از طرح ليدرى به طرح رهبرى جمعى ابراز داشتم. در ادامه همان بحث اکنون مخالف طرح شعار "پيش بسوى تشکيل شوراها" هستم.محمد آسنگران خاطراتى را براى اثبات صحت بحثش بازگو کرد. اگر اين کافى است من هم خاطراتى دارم که قبلا منتشر شده است. در "هاچى دره" مهاباد که مرکز کومله بود مجمع عمومى را تبليغ کرديم و فراخوان داديم و شورا تشکيل شد. در اولين نشست مجمع راى بر خلاف نظرى داد که ما تبليغ ميکرديم. و تبديل شديم به مجريان تفنگچى "شورايى" که تصميمات ارتجاعى را ميگرفت. بعدا مجبور شديم به عنوان کومه له دخالت کنيم و اين تصميمات را ملغى کنيم و ديگر هيچ وقت شورا تشکيل نشد. لابد کسى خواهد گفت خوب تبليغ نکرديد و بايد بيشتر تبليغ ميکرديد تا اين طورى نميشد. ولى مبارزه طبقاتى با تبليغ پيش نميرود بلکه اساسا با رهبرى سياسى مبارزات پيش ميرود. بايد حزب را تا دين آخرش قوى رد و تحت هيچ شرايطى تخفيف قائل نشد.بند حزب را شل کنيم کار شورا هم ماليده است. صرف شورا و يا هر تشکل توده اى ديگر بدون قدرت حزب ما قدسيت ندارد. بدون هژمونى حزب، شوراها در بهترين حالت اگر شانس بياوريم به اتحاديه هاى نيمچه اروپايى مثل ترکيه و انجمنهاى شهر و روستا تبديل ميشوند.محمد آسنگران مطرح ميکند" آيا حزبى که قرار است قدرت را بگيرد اتکايش به سازمانهاى توده اى وسيع باشد بهتر است و قدرت بيشترى دارد يا اينکه از وجود سازمانهاى توده اى بى بهره باشد" من ميپرسم تلوزيون ٤ ساعته براى ما خوب است يا ٢٤ ساعته؟ درست به اين سادگى سوال من، سئوال رفيق محمد هم بيمورد است . ما هنوز در موقعيت انتخاب نيستيم . در موقعيت انتخاب باشيم جواب دادن به اين سوالات ساده است. صرف شرايط انقلابى کافى نيست . نه تنها جمهورى اسلامى هنوز سرنگون نشده است بلکه حزب ما هنوز آلترناتيو راست را هم عقب نزده است. ما هنوز يکه تاز جنبش سرنگونى نيستيم. ما بايد بدون سرنگونى جمهورى اسلامى هم بتوانيم هژمونى بر جنبش سرنگونى را تامين کنيم. براى تامين اين هژمونى تاکتيک "پيش بسوى تشکيل شوراها" يک قدم به عقب است. اين قوى کردن حزب در داخل ايران را ميطلبد. محمد آسنگران در بازگوى خاطرات خود فراموش ميکند که قبل از اينکه به فکر بنکه و يا هر چيز ديگرى بيفتيم بعنوان کومه له با درک ناقص آنروزى به حاکميت فکر ميکرديم و در سايه تفنگش ميتوانستيم به سازماندهى اين ارگانها بپردازيم. بدون اين درک حاکميت و دست بردن به قدرت ، کومه له هم در کنار سازمانهاى ديگر خط ٣ حاشيه نشين ميشد.

اگر ما اين بحث شورا را درست با اين محتوى علنى کنيم. نتيجه معلوم است . " حزب دارد عاقل ميشود". اوجگيرى جنبش سرنگونى طلبى بعنوان زمينه و دليل قرار شورا بيان ميشود. تز جنبش سرنگونى طلبى به قدمت اولين مقاله نادر تحت نام " بحران آخر" است . ولى تا کنون نه نادر و نه کس ديگرى به اين صرافت نيفتاد تا تاکتيک تشکيل شوراها رامطرح کند. در ١٨ تير امسال اين جنبش تکان ديگرى خورد و کل جمهورى اسلامى را زير سوال برد و منتظر يک فرصت ديگر است تا دوباره با تغيير کيفى بالاتر خود را نشان دهد. ولى حزب ما هنوز با مشکلات واقعى بيشمارى روبرواست. سکان اين جنبش هنوز در دست ما نيست . ما هم مثل بقيه منتظر مينشينيم تا جنبش تکانى بخورد تا در آن ماثر باشيم و رهبرى آن را تامين کنيم. آن چيزى که در بين دو حرکت جنبش سرنگونى طلبى غايب است حزب قويتر و شناخته شده تر در ايران است نه تشکيل شوراها. بخش زيادى از فعالين عملى جنبش سرنگونى طلبى که هم اکنون سياستهاى ما را پيش ميبرند، فعالين عملى جنبش شورايى نخواهند بود. چه بسا مخالف آن خواهند شد. از ادامه جنبش سرنگونى طلبى نميتوان جنبش شورايى تراشيد. اميدوارم تکليف اين بحث نه در دفتر سياسى و نه در پلنوم، بلکه در کنگره روشن شود.