حميد عزيز

لطفا براى د.س. و همچنين، مقل بقيه نوشته ها، براى ک . م و مشاوران بفرستيد.

فاتح شيخ

در مخالفت با قرار "در مورد تبليغ شوراها"

فاتح شيخ

٢٢ اوت ٢٠٠٣

رفقاى عزيز!

در اظهار نظر راجع به قرار پيشنهادى رفقا جوادى و تقوايى متاسفانه دير کرده ام. با اين حال لازم ديدم براى ثبت در مباحثات جارى د.س. نظرم را بنويسم. همينجا هم رفقاى کميته مرکزى و مشاوران را (با توجه به در دسترس داشتن نوشته ها) به شرکت در جدل جارى و سهيم شدن در غنى کردن و کنکرت کردن مباحثات دعوت ميکنم. سهمگيرى مستدل و کنکرت محمود قزوينى نمونه آموزنده اى است.

------------------

تبليغ شوراها يا تشکيل فورى آنها؟

تبليغ شورا براى حزب کمونيست کارگرى را همراه همه رفقا امرى بديهى ميدانم، و با قرار پيشنهادى "در مورد تبليغ شوراها" به دلائلى که خواهم گفت مخالفم. بخاطر تنوع بحثهاى طرح شده، ناچار از دايره دلائل مخالفت با قرار فراتر ميروم و درباره مباحث موافق و مخالف قرار هم، ولو موجز و کلى، اشاره و اظهار نظر ميکنم.

ابتدا درباره قرار:

اولين مشکل، ناخوانى عنوان قرار با محتوا و احکام آن است. تبليغ شوراها کار هميشگى ما بوده، نه قرار ميخواهد، نه هشدار و نه ترويج. محتواى قرار پيشنهادى از عنوانش فراتر ميرود و حاوى احکامى است که جاى سوال جدى دارد و من با آنها مخالفم:

١- "اوجگيرى جنبش سرنگونى" يا "شرايط انقلابى فرارسيده" (در دفاعيه حميد) احکام دقيقى از زاويه اين بحث نيستند، حد اکثر تعابير کيفى- تحليلى هستند و اين سوال به رويشان باز ميشود که از نظر عملى، توازن قواى واقعى در حدى هست که "سازماندهى توده اى مردم" را به "يک امر روز و عاجل" تبديل کرده باشد؟ اين سوال جواب کنکرت و دقيق ميخواهد. جواب من اينست: هنوز نه!

٢- بند ٢: "ضرورى است از هم اکنون ... " تا آخر. اين هميشه ضرورى بوده، بايد روشن کرد که شرايط کنکرت امروز و ارتباط يک به يک آن با تبليغ شوراها بعنوان تنها معرف جمهورى سوسياليستى کدامست؟ چرا حتمى است که جمهورى سوسياليستى در هر وضع و حال و زمانى با شوراها (هر نوع آن) تداعى شود؟ هيچ حالتى - هرچند گذرا - از اينکه فرضا حزب ناگزير شود خود همه امور را بدست گيرد و باز فرضا شوراهاى موجود را نامناسب بداند و دور بزند، خنثى کند و زمينه را براى ساختن نوع ديگر شورا بسازد محتمل نيست؟ اين احکام منتزع از زمان و شرايط که بصورت شعار "زنده باد شوراها" يا جايى در نوشته حميد بصورت مطلق کردن شعار "همه قدرت به شوراها" متجلى است براى من تعجب آور است. در مقابل نبايد هشدار داد که لازم است خيلى زنده تر از اينها به مقوله شوراها نگاه کنيم؟

٣- آيا بعنوان "يک امر روز و عاجل" واقعا تشکيل شورا در محور سياست سازماندهى توده اى ما قرار گرفته است؟ استدلالى روشن در دفاع از اين حکم قطعى نديده ام، رفقا! بحث "امر روز و عاجل" خيلى کنکرت است، جواب برنامه اى و ترويجى قبول نيست! آيا قابل تصور نيست که "امر روز و عاجل" اين باشد که فعالين راديکال حرکات مردم را در شبکه هاى نزديک به حزب و زير هدايت حزب سازمان بدهيم که توده مردم را بسيج کنند، کنترل محلات را از دست رژيم خارج کنند و از اين راه توازن قوا را به نفع تشکيل تشکل هاى پايدارترى مثل شورا، در قدم بعد، عوض کنند؟ رفقا سوال بر سر قدم اول و دوم است، روز و عاجل يعنى اين ريزه کاريهاى تاکتيکى و پراتيکى، نه پافشارى بر موضع اصولى راجع به شوراها که هميشه داشته ايم و امروز هم داريم.٤- در اين دوره، چنانکه على جوادى هم به درست اشاره کرده، ايده کنترل محلات توسط کورش مطرح شد و اين "قدم" کنکرتى به پيش بود. آيا درست همين نيست که قدم بعدى ما اين ايده و اين قدم را بگيرد و جلوتر ببرد؟ يعنى با کنکرت تر کردن تاکتيک هاى دخالتگرى حزب از طريق جلب و جذب و هدايت فعالين و پيشروان راديکال و انقلابى که شمارشان تا بخواهى زياد است (ولى هنوز با سازماندهى توده مردم در شوراها فاصله دارد) محلات را از دست رژيم در بياوريم، دايره سرکوب و کنترل رژيم را تنگ و تنگ تر کنيم، قدم به قدم توان سرکوب نيروهاى مسلح رژيم را کم کنيم (به درجه اى در حرکت ٢٠ خرداد به اينسو ازجمله با کله پا کردن موتورسوارها کردند)، آن را بسوى فلج ببريم و امکان و توازن قواى مساعد براى سازماندهى توده اى را با دخالت عنصر فعاله حزبى ايجاد کنيم. رفقا! اگر از کنترل محلات بگيريم جلو برويم به همان نتيجه نميرسيم که قرار ميگويد يا دفاعيه هاى مفصل حميد و على به ما ميگويند. اين دو راه، دو اپروچ، دو شيوه اتخاذ تاکتيک است و به دو نتيجه عملى ميرسد. کدام درست است؟ على متوجه يک شروع درست و زمينى و پراتيکى شده اما سريع بر ميگردد به آنچه ترجيح ذهن خودش است، به تشکيل فورى شوراها، و از توجه به توازن قواى واقعى و مکانيسم تغيير آن ازجمله توسط حزب سر باز ميزند.

٥- اسد گلچينى و على جوادى مواضع مشابهى در مورد جنبش مجمع عمومى در محلات دارند، حال آنکه اولى مخالف و دومى مدافع قرار است و اين گوياست! بنظرم البته ارزيابى هر دو اشکال دارد، در کارخانه امروز اين جنبش ميتواند بگيرد در محلات هنوز نه، چه برسد به شورا.

مباحثى که در رفت و برگشت جدلها مطرح شده اند

١- بخش اعظم آنچه رفقاى مدافع قرار نوشته اند، همان ايده ها و ادبيات تبليغى و ترويجى تاکنونى حول جنبش شورايى و مجمع عمومى است که طى ساليان با آن جلو آمده ايم و مو سفيد کرده ايم. متاسفانه تلاش کمى صرف اين کرده اند که مواضع برنامه اى درباره "شوراها" بر اوضاع و احوال کنکرت روز انطباق داده شود، و يا راجع به چگونگى جنبشى که براى برپايى شوراها بايد براه اندازيم و تاکتيکهاى مقابله با موانع عملى و فکرى چنان جنبشى، ايده تازه اى بياورند. تکرار تيترهايى نظير "شوراها ابزار سازماندهى مبارزه توده اى مردم"، "شوراها بمثابه ارکان و پايه هاى جمهورى سوسياليستى"، "شوراها آلترناتيو ما براى ايجاد تشکلهاى توده اى است" يا بحثهاى کشاف راجع به ايشوهاى منتزع از شرايط امروز و بى ربط با اين بحث، نظير "شوراهاى کارگرى شوراهاى مردم"، "شوراهاى منشويکى شوراهاى بلشويکى"، نيابتى و غيرنيابتى، در اين سطح از جدل دفتر سياسى، مشکل بتواند به غناى بحث و کنکرت کردن آن کمک کند. بحث جارى ما، پراتيک تر و تاکتيکى تر از اين حرفهاست. بايد برويم آنجا جدل کنيم تا به نتيجه برسيم.

٢- بحثهاى سلبى - اثباتى، دوقطبى شورا- حزب، حزب و قدرت سياسى و غيره هرچند به اين بحث مربوط است اما از خلال حلقه هايى از نوع پراتيکى و تاکتيکى. در فقدان اين حلقه ها به تقابل هاى دلبخواهى و دوقطبى کردن هاى غيرواقعى ميدان خزيدن در اين سطح از جدل و جدل کنندگان ميدهد. در جدل حول اين قرار به چنين دوگانگى و تقابلى قائل نيستم اما به نظرم جدل هاى نکرده، اختلافات سنتز نشده و بحث هاى به سرانجام نرسيده متعددى بر سر مسائل مربوط به تاکتيکهاى کنکرت تصرف قدرت سياسى، در سطح دفتر سياسى و رهبرى حزب هست که هر جا و به هر مناسبت، سر باز ميکند. بايد آن جدل ها را به سرانجام برسانيم تا از سر باز کردنهاى خودبخودى آنها و خزيدنشان در موارد نابجا خلاص شويم

٣- مباحث نادر درباره حزب و قدرت سياسى، حزب و جامعه و سلبى اثباتى و غيره مکتوب و ضبط شده هستند و هر يک از ما ميتواند - و لازم است - بارها مرور کند و گوش کند، اما تعبير هر کس، نهايتا نظر خود اوست و بايد بر پايه استدلال مستقل خود او استوار باشد و مسئوليت استدلال اثباتى و استنتاجات کنکرت از آن بعهده خود شخص است. هيچ معيار و رفرنسى وجود ندارد که نشان بدهد بحث کسى به متد و ديدگاه نادر چقدر نزديک است جز نيروى استدلال و اقناع خود بحث و اثبات صحت آن در پراتيک.

٤- با اين حال اظهار نظر در ارتباط با انطباق فلان موضع با متد و ديدگاه نادر - هر اندازه به نظر کسى غيرواقعى بيايد - مجاز است و نبايد موجبى براى بر آشفتگى و آزردگى باشد. پاسخ برآشفته حميد به نوشته و نظر ثريا، نه با محتواى موضوع تناسب دارد نه با اصل برخورد برابر اعضاء رهبرى حزب در جدل سياسى.

اشاره اى به "تزهاى" لنين رفقا به اين خاطر به "تزها"ى لنين درباره شرايط تشکيل شوراها اشاره ميکنم که بگويم بحث مخالفت اصولى و استراتژيک با شورا بهيچوجه به موضع مخالفان اين قرار نمى چسبد. بحث سر اين نيست. سر شعار معين، اولويت پراتيک معين، تعيين خودويژگى لحظه کنونى و "امر روز و عاجل" در اين لحظه است. لنين نه در موقعيتى مشابه امروز ما، بلکه چند ماه پس از اينکه شوراها بدنبال سقوط تزار در فوريه، روسيه را روى سرشان گرفته بودند، مى نشيند و درباره شرايطى که شوراهاى کارگرى در آن ميتوانند ايجاد شوند، "تزها"ى مفصلى مينويسد (١٢ تز)، شرايط را موشکافانه بالا و پايين ميکند، و کسى شک نميکند که دارد موانع را ميشناساند و راه را براى شوراهاى مورد نظرش باز ميکند، نقش عنصر فعاله حزب بلشويک را جدى بحساب ميآورد، و همچنين نقش دم جنباندن مجدد بورژوازى ليبرال و "خيانت" اس.ارها و منشويکها، تاثير مثبت روزهاى جولاى و شکست کورنيلف و ... وقتى شما اين تزها را ميخوانيد، در آن صد قلم ريزبينى و تيزبينى و عوامل مساعد و نامساعد را مشاهده ميکنيد و ذره اى به لنين شک نميکنيد که به شوراها کم لطفى ميکند بلکه يقين داريد که دارد براى پيشبرد يک اصل مهم ديکتاتورى پرولتاريا در شرايط کنکرت آن روز کارشناسانه کار ميکند. بيخود لنين استاد تاکتيک و تئوريسين تاکتيک انقلابى لقب نگرفته، هر کس اين تزها را بخواند خيلى چيزها در قلمرو متد و تاکتيک ميتواند از آنها ياد بگيرد. من بدون قصد قرينه سازى و بى هيج نتيجه گيرى، فقط تز دوم را نقل ميکنم:

٢- وقتى در ١٩١٦ در آغاز يک موج جديد انقلابى، ايده سازماندهى فورى شوراهاى نمايندگان کارگران روسيه سر بر آورد، حزب بلشويک به کارگران درباره ايده تشکيل فورى شوراها هشدار داد و تاکيد کرد که اين کار فقط وقتى مناسب است که در آن لحظه جنبش شروع شده باشد، که وقت مبارزه مستقيم براى کسب قدرت سياسى فرا رسيده باشد.

و در بند ٣ به انقلاب فوريه و فوران و گسترش شوراها بعد از آن ميپردازد ....

خواستم بگويم مخالفت با اين قرار ميتواند دقيقا نشانه دل سوزاندن و تيزبينى در قبال پيشبرد واقعى تشکيل شوراها باشد، نه مخالفت با آن.

يادى از نادر عزيز به همين مناسبت

سال ٩٥ يک حرکت شورايى در کردستان عراق توسط حککع با هدف چالنج کردن دو حزب حاکم در حال جنگ راه افتاد. نادر در جواب درخواست رفقاى حزب عراق براى اظهار نظر در اين مورد، سوالات جدى متعددى مقابل آن حرکت گذاشت، ازجمله (نقل به معنى) شورا با چه پرچمى در اين لحظه ميتواند مردم را جمع کند؟ با چه شعار کنکرتى؟ با حکومت کارگرى و برابرى زن و مرد نميشود. اين حرکت شورايى روى دوش چه جنبشى ميرود نيرو بگيرد؟ امرى که در اين شرايط بتواند مردم را جمع کند و جمع نگهدارد چيست؟ نادر تاکيد داشت که قطعا خوب است منتظر نباشيم تا جنبش شورايى راه بيفتد، بايد خودمان راهش بيندازيم اما اين کار چقدر زمينه مادى دارد؟ بايد دقيق بررسى کرد. حزب چقدر قدرت دارد هدايتش کند و ... سوالات زيادى از اين نوع. باز قصد قرينه سازى ندارم ميخواهم بگويم امروز هم در برابر اين قرار سوالات زيادى قرار گرفته است.

در خاتمه

رفقا! اين قرار از نظر بحساب آوردن توازن قواى کنکرت و توجه به ملزومات تاکتيکى و پرچم کنکرت و غيره خيلى لخت و عور است. زير پاى اين قرار شل است. نبايد آن را به راى گذاشت. احکام ساده اى نظير اينکه "فلسفه قرار همانست که خودش ميگويد" (حميد چند بار برآشفته تکرار ميکند) نه مخالفى را قانع ميکند و نه چيز مثبتى درباره خود قرار ميگويد، چونکه نه فقط قرار "خودش" در مورد خيلى چيزها هيچى نميگويد، بلکه دفاعيه هاى مفصل از آن هم با بديهى فرض کردن آن از پاسخ دادن به سوالات جدى متعددى سر باز ميزنند. رفقاى زيادى از رهبرى حزب در مخالفت با اين قرار نوشته اند، مستدل و جدى هم نوشته اند. با وجود آويزان شدن بحثهاى ديگرى از هر دو طرف و با وجود اينور آنور کشيدنها، سير تاکنونى مباحثات، به نظر من به اندازه کافى اختلافات را هايلايت کرده و در عين حال نشان ميدهد که، به قول ثريا: "بالاى حزب را نميتوان با اين استدلالها قانع کرد". بنظر من به دلائل زيادى، بايد از به راى گذاشتن اين قرار خوددارى کرد. موفق باشيد!

٢٢ اوت ٢٠٠٣