شوراها، حزب و پروسه تصرف قدرت

مجمع عمومى، شوراى نيابتى

نکاتى در حاشيه نوشته رفيق حمه سور

مصطفى صابر

نوشته رفيق حمه به نظر من اين حسن را دارد که ميکوشد اختلاف موجود بر سر طرح شوراها در اوضاع فعلى را بطور مشخصترى طرح کند. همينطور درک معينى را از شورا و مجمع عمومى و موضع ما در قبال شوراى نيابتى را بطور روشنترى مطرح ميکند. ميکوشم به اينها بپردازم و نشان بدهم که ضمن آنکه با برخى مفروضات و مشاهدات حمه سور موافقم اما نتيجه عکس از آن ميگيرم. اما قبل از آن شايد چند مانع حاشيه اى تر را بايد از سر راه برداريم:

١. از نظر من بحث هاى فعلى موجب «خود مشغولى رهبرى حزب» و اغتشاش نمى شود. (اگر هم کسى فکر ميکند ميشود بايد توجه کند که هرطرف با فرض حقانيت موضع خود ميتواند طرف مقابل را به آن متهم کند!!) از نظر من اينها بحث هايى بسيار رزمنده، سياسى و مربوطى است. يک حزب کمونيستى در چنان موقعيتى قرار گرفته است که در دفتر سياسى اش هر روز بحث سر اين است که چطور و با طرح چه شعارها و به چه شيوه اى به قدرت نزديک شويم!! اين که غرور آفرين است. البته منهم مثل حمه سور خيلى دلم ميخواهد که او زودتر حرفهاى مرا بپذيرد تا سراغ مساله بعدى برويم! اما تلاش او براى دفاع از نظر خودش را نوعى روشنگرى ميدانم. ٢. اينکه بحث ها به مسائل پايه اى ترى کشيده ميشود، اختراع و ابتکار حميد تقوايى و يا هيچ فرد معينى نيست. بدرجات طبيعت بحث است. من در جلسه دس نبودم اما تا آنجا که ميدانم قرارى آمده بود که طرح شوراها را در دستور روز حزب قرار ميداد (باز تاکيد ميکنم که ضمن موافقت عمومى با آن شخصا هنوز در مورد چند و چون مشخص آن خيلى روشن نيستم) و رفقايى با آن مخالفت کردند. و اتفاقا آنها در دفاع خود بحث را به جاهاى پايه اى ترى کشاندند. من شکايتى ندارم، ولى اگر حمه سور دارد بنظرم از حميد نبايد شاکى باشد! همين بحث هاى خود حمه سور اتفاقا بحث را به سطح رابطه حزب و شورا در اوضاع کنونى ميکشاند و کمک ميکند که درک ما از شوراها پا بخورد. چه خوب!

٣. در مورد اينکه قرارى تصويب ميکنيم و بعد سراغ کار ديگر ميرويم، اشکال در نفس تصويب آن قرار الزاما نيست! بايد حسابرسى کرد و ديد چرا قرار هاى قبلى (اگر نمونه اى مورد نظر حمه سور است) اجرا نشده است! حالا براى تصويب يک قرار نمى توان اينرا حتى بعنوان يک هشدا هم وارد بحث کرد. براى گناه نمى شود عذر بدتر از آن آورد!

٤. در مورد اينکه «درک معينى از پروسه تصرف قدرت» ته اين قرار خوابيده است، در نوشته قبل هم گفتم، بايد رفت روى خود اصل موضوع صحبت کرد. هنوز نکاتى که در در دو بند آخر نوشته قبلى (در مورد نوشته رحمان) آوردم برايم به قوت خود باقى است. بحث حمه سور همانطور که گفتم البته اين حسن را دارد که گوشه اى از مساله تصرف قدرت، مساله تشکل ها توده اى و مشخصا شوراها در شرايط فعلى را ميکوشد طرح کند.

٥. حمه سور در جايى مينويسد: «اگر اين فعل و انفعال يا کسب نفوذ حزب صرفا در گروه تشکيل شوراها باشد...» (تاکيد ازمن). به نظر من حمه سور اينجا دارد با مخالف فرضى بحث ميکند. من کلا وارد اين تکه نمى شوم. چرا که از قرار حميد اينرا نفهميدم که او کسب نفوذ حزب را صرفا در گروه تشکيل شوراها ميداند. قرار او در کنار ديگر جهت گيريهاى حزب در اين دوره که در همان جلسه دفتر سياسى به آن راى مثبت داده شده است معنى ميدهد و جا دارد. من که اينطور ميفهمم.

و اما بحث شوراها در شرايط مشخص فعلى و نقش آنها در پروسه تصرف قدرت:

حمه سور معتقد است که : ١. شوراها و تشکل هاى توده اى در اوضاع کنونى نقش چندانى در پروسه تصرف قدرت سياسى ندارند. ٢. براى تشکيل شوراها بايد توازن قواى معين و شرايط انقلابى (که گويا روزهاى آخر سرنگونى جمهورى اسلامى است) مهيا باشد. ٣. براى تشکيل شوراها ابتدا بايد مجامع عمومى و جنبش مجامع عمومى پيش رفته باشد. ٤. با طرح شورا و مجمع عمومى بهمان ترتيب که در ٢٥ سال گذشته عمل کرده ايم موافق است. معتقد است وقتى هم که وقتش شد ما شوراها را تشکيل خواهيم داد. ٥. با طرح تشکيل شوراها بعنوان يک شعار محورى حزب در لحظه معين فعلى مخالف است. ٦. نگران است که طرح شوراها در شرايط فعلى به شوراهاى نيابتى منجر شود. ٧. مهمتر، طرح شوراها بصورتى که در قرار آمده است را فعلا موجب اغتشاش و «ايده آليزه کردن» شورا ميداند، آنرا موجب کم رنگ شدن حزب به مثابه يک موجوديت سياسى و محورى در مبارزه براى سرنگونى و تصرف قدرت ارزيابى ميکند.

من با برخى ملاحظات حمه سور (اميدوارم آنها درست تلخيص کرده باشم) با تعبير خودم موافقم، اما نتيجه عکس از آن ميگيرم. ولى کل بوچون او را درست نمى دانم. فعلا براى اينکه وقت تان را نگيرم، بطور جدلى وارد بحث نمى شوم. در مقابل نکات بالا مساله را آنطور که خودم ميفهمم و حتى الامکان بصورت اثباتى بيان ميکنيم. فکر ميکنم خواننده به اندازه کافى متوجه تقابل بحث ميشود:

- به نظر من هم شوراها و تشکل هاى توده اى فعلا نقش فعالى در سرنگونى ايفاء نمى کنند. چرا که موجوديت ندارند. در ايران امروز هرجا شورا و تشکل هاى واقعا توده اى بوجود بيايد، بلافاصله سياسى خواهند بود،(مثلا به بهشهشر توجه کنيد.) بلافاصله با رژيم درگير خواهند شد و فقط يا در شرايط قدرت دوگانه و يا تضعيف عملى قدرت سرکوبگر دولتى (مثلا در يک منطقه) و يا در شرايط بعد از سرنگونى ميتوانند بصورت پايدار و ادامه کار بوجود بيايند!

- اما اين به آن معنى نيست که براى تشکيل شوراها بايد منتظر توازن قواى مطلوب نشست. (همچنانکه در ٢٥ سال گذشته منتظر ننشستيم!) اما تفاوت مهم حالا با گذشته اينست که ما (يعنى حزب) خودمان اکنون ديگر يک فاکتور برهم زننده توازن قوا هستيم. فراخوان حزب به تشکيل شوراها، جهت گيرى فعالين ما چه در محل و چه کارخانه براى ايجاد شوراها خود يک فاکتور جدى است. تشکيل شوراها (که من آنرا فقط ميتوانم از سايه سر حزب و نفوذش و گسترش حوزه ها و واحدهايش ببينم) خود ميتواند فاکتورى که اکنون وجود ندارد (شورا) را وارد ميدان کند و حزب را عملا در موقعيت بسيار مناسبترى در مبارزه براى سرنگونى و تصرف قدرت قرار دهد! (قدرت را حزب ميگيرد، نه شورا. قيام را حزب سازمان ميدهد نه شورا. شورا چشم اش به حزب است و بدون حزب به جايى نمى رسد.)

- پروسه شگل گيرى شوراها در شرايط فعلى را من اتفاقا گسترش مجامع عمومى نمى بينيم. اين درک به نظر من از اوضاع عقب است و خصلت سياسى تحولات را مد نظر قرار نمى دهد. طبقه کارگر را موجوديتى صنفى اقتصادى فرض ميکند. چيزى که الان در بين کارگران کم است، حزب است، نه مجمع عمومى. مجامع عمومى به اندازه کافى وجود دارد. کميته هاى اعتصاب و هيات هاى نمايندگى کارگرى هم اينجا و آنجا تشکيل ميشود. آمادگى زيادى براى متشکل شدن وجود دارد. چيزى که نيست حزب و تشکيلات حزبى در بين کارگران است. اما اين تشکيلات حزبى نيز بصورت مخفى شکل نمى گيرد. در يک فعل و انفعال متقابل در ترکيبى از کار علنى و مخفى، توده اى و حزبى (در سايه حضور سياسى حزب در عرصه کل جامعه) ميتواند بوجود بيايد. همين بحث در محله هم (که قدرى متفاوت و حتى بدلائلى که جاى بحث اش نيست شايد بيشتر) صحت دارد. حزب به لطف کارهاى تاکنونى اش، به لطف وزن سنگين اش در صحنه سياست ايران (که همچنان در محور کار ماست) اکنون در چنان موقعيتى است که بايد توده ها را سازمان بدهد. اين يک عرصه مهم پيشروى حزب (و نه صرفا و يا تنها عرصه) است. شوراها هم البته به حکم کمون و اکتبر و ٥٧ «شکل ايده آل» سازمانيابى توده هاى کارگر و مردم انقلابى است.

- بين فراخوان به مجمع عمومى و حتى جنبش مجامع عمومى با فراخوان به تشکيل شورا ها تفاوت بزرگى هست. مجمع عمومى و جنبش مجامع عمومى اساسا فراخوان براى متشکل شدن است. (که منهم مشکلى براى ادامه کار روتين مان در اين زمينه ندارم.) اما فراخوان به تشکيل شورا يک خصلت سياسى دارد. دارد ميگويد براى مقابله با جمهورى اسلامى به منظور سرنگون کردن و قدرت گيرى حزب در راس کارگران و مردم آزاده بايد متشکل شد! همه بحث قرار حميد به نظرم اينست که ديگر آن کار روتين کافى نيست. امروز حتى آن اهميت بجا و درست مجمع عمومى و جنبش مجامع عمومى فقط ميتواند حول فراخوان به تشکيل شوراها جا و مکان و کاربرد خود را پيدا کند. - تا آنجا که من ميدانم اساس نقد ما به تجربه شوراها در سال ٥٧ تا ٦٠ اين نبود که اين شوراها نيابتى هستند يا بودند. اين صرفا يک وجه مشخص نقد ما را در بر ميگرفت. آن وجه نقد که به شکل و سازمان مطلوب شورايى که متکى بر مجمع عمومى و ارگان اعمال اراده توده اى است، مى پردازد. نقد ما به شوراها اساسا سياسى بود. به سياست حاکم بر آنها، به افق محدود آنها، به توهم «انقلاب در کارخانه»، به «واگذار کردن مساله قدرت به خمينى» و به توهمات سوسياليسم خرده بورژوايى حاکم بر آنها تاختيم... اگر اين بحث نيابتى (يعنى نقد شوراها از اين سر که نيابتى بودند) را زياد کش بدهيم راستش به درک هاى کارگر کارگرى خطرناکى ميرسيم. به نظر من همسايه «تشکل هاى مستقل کارگرى» ميشويم. اصالت شورا صرفا در اتکاء به مجمع عمومى نيست در اتخاذ سياست هاى انقلابى کارگرى هم هست. يادتان باشد سنديکا مابه ازاء افق سوسيال دمکراتيک و رفرميستى است و شورا مابه ازاء افق سوسياليستى و انقلابى. شکل و سازمان فقط يک وجه اختلاف اين دو افق است. ميشود در اين مورد بيشتر بحث کرد، اما همينقدر بايد تاکيد کنم که اين ترساندن خودمان از شوراى نيابتى در شرايط فعلى اتفاقا درست نتيجه عکس آنچيزى که حمه سور و رفقا ميخواهند، يعنى تاکيد بر نقش حياتى حزب، را ميدهد. گويا وقتى ما فراخوان به تشکيل شوراها ميدهيم خودمان را کنار ميکشيم و ميخواهيم بقيه بروند شورا درست کنند و جلوى ما علم کنند!! (اين درکى است که در نوشته رحمان بروشنى ميتوان ديد.) من از آن قرار اينطور نمى فهمم. آن قرار ميگويد حزب بايد در راس مبارزه و تلاش براى ايجاد شوراها باشد. به اعتقاد من در دوره حاضر حزب بايد بتواند هرجا که امکانش را دارد (بويژه در کردستان، شايد در کرمانشاه، اهواز، اصفهان و مناطقى از تهران) پاى ايجاد هيات هاى موسس شوراها از بالا (نيابتى!!؟) برود. اين تشکيل شوراها از بالا ايده تازه اى در بين ما نيست. ولى آن هشدار نيابتى شدن شورا که يک گوشه کم اهميت تر بحث ما بود به نظر من بديع است. از اين هشدار نبايد ترسيد. چرا که امروز شوراى نيابتى هم (با همه توهماتش) به احتمال زياد حزب کمونيست کارگرى اى ميشود! چون کمونيسم و چپ با او تداعى ميشود. همانطور که شوراى نيابتى در سال ٥٧ (با همه اصالت کارگرى اش) فدائيستى ميشد!

- من داستان قرار مورد بحث را جزئى از داستان چند سال اخير حزب ميدانم. در يک کشور مختنق و تحت سرکوب شديد اسلامى، حزب کمونيست کارگرى دارد سر بلند ميکند و همه موانع را پشت سر ميگذارد. وقتى که کارگران از زور فلاکت و بى حقوقى و بى تشکلى حتى نمى توانستند حقوق خود را نقد کنند، اين حزب در دنياى سياست در مرکز سياست ايران، مثلا در کنفرانس برلين، آنها را نمايندگى کرد. درهمين تظاهراتهاى اخير مهر مطالبات اين طبقه را محکم بر اعتراضات عمومى عليه جمهورى اسلامى کوبيد. اين حزب چنان مصمم و آماده است که حتى ميرود تا اگر لازم باشد با هر مقدار نيرو که بتواند جمهورى اسلامى را سرنگون کند، قدرت را تصرف کند و بعد طبقه خود را حول خود جمع کند و متشکل کند. اما همين حزب همين الان در پيش چشمان ما به جايى رسيده است که ميتواند و بايد توده هاى وسيع را سازمان بدهد. شعار کنترل محلات چيزى جز انعکاس اين واقعيت نيست. شعار شوراها و تشکيل شوراها اين قدم را محکم تر و استوارتر بر ميدارد. مساله مانع تراشيدن سر راه پيشروى اين چند ساله حزب نيست. کاملا برعکس، تسهيل و تسريع کردن آن است.

با ارادت به همه رفقا، مصطفى ٣ آگوست ٢٠٠٣