به: رفقاى دفتر سياسى

از: ثريا شهابى

موضوع: در مورد مباحثات مربوط به شعار تشکيل شوراها

تاريخ: ٢ اوت ٢٠٠٣

رفقا

من خيلى مختصر نظرم را مى نويسم. در فرصتى ديگر يا در بحث شفاهى ميتوانم آن را بيشتر باز کنم. به اين خاطر ممکن است رجوع من به بحث هاى رفقا، حامل درجه اى از عدم دقت باشد.

من قويا مخالف به راى گذاشتن قرار رفيق حميد در مورد فراخوان تشکيل شوراها هستم. بنظرم جوهر استدلال هاى رفقا حميد و على در اين مورد قابل بحث است. بحث بيشتر تعميق و تدقيق ميشود، بنظرم فاصله اش از متدولوژى بحث هاى نادر در مورد «امکان به قدرت رسيدن کمونيسم در ايران»، «حزب و قدرت سياسى» و «مکانيسم هاى کسب قدرت سياسى»، بيشتر ميشود. من اين بحث را موضوعى در ادامه بحث نادر در مورد آيا کمونيسم در ايران پيروز خواهد شد، نمى دانم.

از طرف ديگر بنظرم سير بحث ها بطرف اقناع و انسجام نيست. از تجربه انقلاب بلشويکى و بازگويى تعاريف رايج در مورد شوراها و کاربردش، تا «ميشود» و «نمى شودهاى» به اعتقاد من اختيارى و ذهنى، کل صورت مسئله را که قرار است با اين شعار چه بکنيم را گم مى کند.

اغلب سئوالاتى که رفقا حمه سور و رحمان طرح کرده اند به اعتقاد من معتبر است. دامنه و شعاع بحثهاى مخالف و موافق به هرطرف کشيده شده است. خود اين نشان مى دهد که بالاى حزب را نمى توان با اين استدلال ها قانع کرد. وقتى بالاى حزب را نمى توان قانع کرد و بالاى حزب حکمت و شان نزول اين شعار را درک نميکند، چطور مردم قرار است بروند تشکيل اش دهند! بنظرم استدلالها در دفاع از اين شعار، خيلى ضعيف است. فوريت اين شعار بنوعى خيلى مکانيکى از رابطه على الاصول «انقلاب ها» و «شوراها» و »کمونيست ها»، استنتاج ميشود. شايد اگر رفيق حميد از نقطه عزيمت ديگرى و با استدلالهاى ديگرى ضرورت و فوريت طرح اين شعار را مطرح مى کرد، همه اهميت و ضرورت آن را درک مى کردند. من بعدا در مورد جوهر استدلالهاى رفقا حميد و على نظرم را خواهم نوشت. اينجا مهمتر از آن، ميخواهم در مورد جايگاه صدور و تصويب چنين قرارى براى حزب، چند کلمه بنويسم.

مقدمتا، اگر دفتر سياسى تصميم بگيرد اين قرار را به راى بگذارد، من بى ترديد به آن راى مثبت مى دهم. راى مثبت من عليرغم مخالفت ام با محتواى استدلالت رفقا حميد و على در اين مورد است. مى گويم چرا!

راى گيرى در مورد اين شعار با هر استدالى هم که صورت بگيرد، يک راى گيرى در مورد بندى از برنامه ما است. اين در واقع رايى به استوارى ما بر مواضع اصولى مان خواهد بود. مثل اين است که مثلا «انحلال ارتش» يا «لغو بوروکراسى مافوق مردم» را به راى بگذاريم. اين فقط يک مثال است قصد هم ورزن و هم ارز کردن هيچ کدام از مظالبات برنامه نيست! با اين نقطه عزيمت، براى من و فکر مى کنم خيلى از رفقا ديگر راى مخالف دادن به چنين شعارى خارج از موضوع باشد.

شق اول: اگر اين قرار با اکثريت شکننده اى تصويب شود، يا راى نياورد، حزب ما را تضعيف مى کند. مثل اين است که دفتر رضا پهلوى اعلام کند که طى نشستى عداه اى از آنها مخالف و عده اى موافق «دمکراسى پارلمانى» - با هر استدلالى - راى دادند! جايگاه شورا براى ما از نظر اصولى، مثل جايگاه دمکراسى پارلمانى است براى راست! اگر صدور چنين چيزى امروز از دفتر رضا پهلوى، جنبش او را تضعيف مى کند که به اعتقاد من مى کند، صدرو چنين قرارى با راى شکننده، ما و جنبش ما را هم بطريق اولى تضعيف مى کند.

اما ممکن است يک حزب چپ يا راست روزى به پاى چنين راى گيرى برود، ناچار باشد برود! آن روز، روزى است که ميخواهند اين تصوير را به جامعه بدهند که در آنها دو گروه مخافت و موافق پرنسيپ هايشان ( شورا و پارلمان) در مقابل هم صف کشيده اند و اين تصوير واقعى باشد! ما چرا بايد امروز اين کار را بکنيم؟ اين تقابل در حزب ما بنظر من واقعى نيست. صورى و غير واقعى است. اين تقابل را ميتوان در مورد در فوريت گذاشتن طرح هر شعار ديگرى، مثل زنده باد جامعه بى طبقه، مرگ بر استثمار، مرگ بر سرمايه، زنده باد جمهورى سوسياليستى و .... را با استدلالهايى در همين سطح، ايجاد کرد.

شق دوم: اگر شعار با اکثريت قطعى راى بياورد. باز هم به اعتقاد من چيزى بيشتر از اين نخواهد بود که ما بر سلامت ايدئولوژيکى مان متعهد شده ايم. و اين هم براى ما عقب گرد است. آيا ما امروز نيازى به اين اعلام تعهد ايدئولوژيک داريم؟ به نظر من نه.

بنظر من طرح اين شعار و به پاى راى گيرى رفتن براى آن بيش از هر چيز پاسخى به فشار چپ و راست روى حزب ما است. اين پاسخى به فشار چپى روى ما است که بعد از مرگ نادر و بعد از عروج ما در تظاهرات هاى توده اى بعد از ١٨ تير، سلامت ايدئولوژيک ما را زير سئوال مى برد. اين در عين حال پاسخى به فشار راستى است که با نزدکى ما به قدرت سياسى پروپاگاند جنگ سردى راه مى اندازد که اينها نمى خواهند حکومت شان را روى دوش مردم بسازند! حکومت حزب شان را ميخواهند! ما چرا و به چه کسى قرار است ثابت کنيم که ما هم از حکومت کارگرى دست نکشيده ايم و هم واقعا ميخواهيم حکومت مان را بر دوش مردم بنا کنيم! اين سئوال کدام بخش از جامعه است؟ بخشى از استدلالهاى رفيق حميد در حقانيت شعار شوراها روى اين تم دفاعى در مقابل حمله ايدئولوژيکى راست و چپ به ما، سوار است.

من هم فکر مى کنم که «ايميج» اى که حزب ما از خود مى دهد، خيلى مهم است. همه چيز نيست اما خيلى مهم است. و اين «ايميج» يک حزب ضعيف، بى اعتماد بنفس و بدهکار به چپ و راست است. بنظرم اين راه پيشروى ما را تسهيل نمى کند. راه پيشروى ما از تدقيق مکانيسم هاى کسب قدرت سياسى حزب و پاسخ به سئواات آيا کمونيسم در ايران پيروز ميشود، مى گذرد. و بحث شوراها به اعتقاد من در اين راستا نيست.