رفيق کوروش لطفاً اين نوشته را براى رفقاى د.س. بفرست

در باره نوشته رفيق کوروش (قطعنامه و بيانيه)

به رفقاى دفتر سياسى

بحث بر سر چه بود و يا اصولا ما به چه چيز ميخواستيم پاسخ بدهيم.

رفيق کوروش چنين نوشته است که گويا بحث بين کسانى که اوضاع حساس را درک نميکردند و خيالشان تخت بود که با همان کارهاى تا کنونى ميتوان ادامه داد و دنيا امن و امان است. ،و کسانى که حساسيت اوضاع را متوجه بوده ولى بدلايلى نا روشن نتوانستند، بقيه را قانع کنند، بوده است. اين تصوير يک تصوير نادقيق، وارونه و غير منصفانه از کل پروسه مباحث اخير است که از قبل از پلنوم تا کنون رهبرى حزب را به خود مشغول کرده است. اگر کسى بخواهد مباحثات مکتوب و شفاهى اين مدت را مرورى کند به نتايجى کاملاً برعکس نوشته اخير رفيق کوروش ميرسد. مرور نوشته ها و سخنرانى و مباحثات اخير قبل و بعد از پلنوم، و در جلسات دفتر سياسى، و ... در اين مورد کاملاً گويا ميباشند.

پروسه اين مباحث

اين يک مسئله واضح است، که رژيم فرو مى پاشد و پروسه آن شروع شده است. بحث اين است که ما در مقابل، دقيقا براى قدرت گرفتن چه بايد بکنيم. اين بحث از کنگره سوم حزب بطور جدى در دستور کار اين حزب قرار گرفت و بايد سياستهاى منتج از آن در دستور ما قرار ميگرفت. اينکه اوضاع حساس است و اينکه ما نقاط قدرت و ضعفمان چيست و اينکه حتى پروسه هاى محتمل در اين روند فروپاشى چه ميتواند باشد و اينکه حتى ممکن است پروسه ريزش رژيم با يک سناريوى سياه همراه شود، اهم مباحثاتى است که در اين حزب قدمت چند ساله دارد. سوال واقعى که در همان زمان بود و اکنون هم اين هست که آيا اين حزب ميتواند قدرت را بگيرد، آيا جرات اين کار را دارد، آيا موانع موجود را مى شناسد و آيا دقيقا با اتکا به روند واقعى اوضاع ميتواند از اين دريچه که بقول منصور حکمت باز شده، نهايت استفاده را بکند و من اضافه ميکنم آيا رهبرى حزب آن اعتماد به نفس لازم را دارد. اصولا بعد از مباحثات حزب و جامعه و حزب و قدرت سياسى، اين صورت مسئله روى ميز رهبرى حزب قرار گرفت. اينکه ما همواره به منصور حکمت اتکا ميکرديم و حتى راجع به صورت مسئله و مسائل و ارائه راه حل هايى که او کوشيد تا آخرين لحظه زندگيش در مقابل اين سوال قرار دهد، کم لطف بوديم، نبايد توجيهى براى اين باشد که الان با قرار گرفتن واقعى در موضع اينکه حالا در اين روز و در اين اوضاع معين چه بايد کرد، فرياد يافتم يافتم سر بدهيم، بنا بر اين سوال اينست که حزب کمونيست کارگرى ايران با در نظر گرفتن فاکتورهاى واقعى از جمله مبارزات مردم، از جمله تناسب قواى بين مردم و رژيم و از جمله دعواهاى جناحها و فاکتور دخالت امريکا و غيره و غيره، الان چه بايد بکند. تا به اين هدف که در سطوح تئوريک و حتى تاکتيکى مواردى پاسخ گرفته است، نزديک و نزديکترشود. اين از سر تبليغ و تهييج و آژيتاسيون نيست اين سوال واقعى است که ما بايد به آن پاسخ بدهيم.

اصلا در پلنوم براى اين بحث اوضاع سياسى در دستور قرار گرفت که رهبرى اين حزب بگويد در اوضاع سياسى امروز کدام قدمها و کدام بيانيه و قطعنامه را در دستور حزب ميگذارد تا حزب به قدرت سياسى برسد. اما يک بحث نپخته و غلط سد اين راه شد.

کوروش در آنجا راه حل خودش را ارائه داد، و بدرست با مخالفت تعدادى از رفقا روبرو شد. زيرا همچنانکه خودش هم بعداً متوجه شد بحثش کار نشده و بى گدار به آب زدن بود. راه حل او نه تنها راهگشا نبود بلکه حزب را و حداقل رهبرى حزب را مدتى درگير خودش کرد که نخست به بيراهه رفتن و پاسخ غلط دادن به مسئله برخورد کند.

بدرست اول نظرات رفيق کوروش بايد نقد ميشد و رهبرى حزب در فضاى ديگرى قرار ميگرفت تا سياستهاى لازم را مورد بحث و بررسى قرار ميداد و تصميم اتخاذ ميکرد. اين اتفاق افتاد. کوروش کوتاه آمد. و اميدوار بوديم که نقدها را بپذيرد. امروز ظاهرا نه فقط اين اتفاق نيفتاده و ما بعد از نقدهاى جدى نوشتها يش در مورد دولت موقت و غيره نه فقط نوشته مکتوبى که قولش را در جلسه دفتر سياسى داد، نديديم، بلکه يکباره ظاهرا در اين مورد نيز بدهکار شده ايم و اتهام وارده اينست که گيجى را تئوريزه ميکنيم و اصلا سوالى نداريم. اين يک تصوير غلط از مباحثات و حتى نيمچه نتايجى است که در جلسه آخر دفتر سياسى گرفته شد. راستش احساس واقعى من اينست که هر چه مته به خشخاش بگذاريم اوضاع بدتر ميشود و بهتر است ماوراى اين مباحثات کماکان به سوالات واقعى جواب بدهيم. بهمين دليل در جلسه آخر دفتر سياسى من يکى کوتاه آمدم و با توجه به حرفهاى خود کوروش که نبايد کسى را کنار ديوارگذاشت، عاقلانه تر اين اصل را ديدم که منتظر نظر دادن کوروش در مورد تزهايش بشويم و کار خودمان را بکنيم. متاسفانه دقيقا به دليل اينکه پاسخ کاملى به سوالات پيشاروى حزب هنوز از هيچ طرفى داده نشده است، بنظر ميرسد اين مباحثات کماکان کش پيدا ميکند. اما وقتى اين بار هم رفقايى و بويژه رفيق کوروش که تزهاى غلط ارائه داده بود، و مدتى رهبرى حزب را بخود مشغول کرد، چهار روز مانده به جلسه دفتر سياسى که قرار است در مورد مهمترين مباحثات فراروى حزب تصميم بگيرد از موضع حق بجانب يکبار ديگر طلبکار از آب درمى آيد. انصاف و اصول به ما حکم ميکند که اول مباحثات را سرجاى خود بگذاريم و بعد به اصل قضيه بپردازيم.

مرورى بر مباحثات اخير

١- اولين بحثى که از جانب رفيق کوروش نوشته شد و مورد نقد قرار گرفت در سطح دفتر سياسى، بحث نافرمانى مدنى، اسم و اختيارات هيئت دائم دفتر سياسى و چهارچوب اظهارنظر اعضاى کميته مرکزى بود. که همه اين تزها نقد شد و ظاهراً رفيق کوروش آن نقد ها را پذيرفت. به همين دليل هيچ کدام از آن موارد به سياست حزب تبديل نشد، و کنار گذاشته شد. و حتى در مورد بعضى از اين تزها خودش در نوشته هاى بعدى سياست منتقدين خود را بيان کرد.

٢- مورد دوم بحث اوضاع سياسى و سياست حزب در پلنوم که کورش آن را ارائه داد و بدرست از جانب تعدادى از رفقا نقد شد. اگر چه در آن جلسه نقدها را نپذيرفت اما بعداً با مقايسه نوشته هاى خود او ميشد اميدوار بود که با منتقدين خود جلو آمده و موارد زيادى از نقد را پذيرفته است. از جمله بحث مجلس موسسان، دولت حجاريانى، قيام و انقلاب، و.... اگر نوشته هاى اوايل و اواخر کوروش را باهم مقايسه کنيد به تفاوت هاى جدى در اين موارد بر ميخوريد.

٣- سومين مورد بحث ليدر بود که رفيق رحمان ارائه داد و رفيق کوروش از مدافعين جدى آن بود باز هم بدرست پلنوم به پيشنهاد رفيق آذر ماجدى براى به تعويق انداختن آن راى داد.

من به خاطر طولانى نشدن مطلب از موارد ريز ديگر ميگذرم اما تا همين حد هم کاملاً واضح است که رفقاى منتقد رفيق کوروش با صعه صدر و با روشى اقناع گرايانه براى ايجاد وحدت حزب پيش رفتند. اما اکنون رفيق کوروش مثل فنر دوباره به حالت اول خود بازگشته و منتقدين خود را به درک نکردن اوضاع متهم ميکند.

اينبار من فکر ميکنم که بايد ما با اين نوع روش و سياست تعيين تکليف کنيم. ضمن اينکه ما نميتوانيم يک عمر مشغول نقد کردن همديگر باشيم و حزب را بلاتکليف به حالت خود رها کنيم، ولى حداقل براى ثبت شدن در تاريخ اين حزب هم که شده، بايد گفت که موضوع چه بوده و الان به کجا رسيده است.

رفقاى گرامى دفتر سياسى ! اصلا احتياج به تاکيد مجدد نيست که اوضاع حساس است و جامعه منتظر ما نميشود. رهبرى حزب بايد با اين مباحث اخير تعيين تکليف نهايى کند و اينرا بايد در جلسه دو روز ديگر دفتر سياسى هم بکند و در همين جلسه اتفاقا فکر ميکنم بايد در مورد اينکه ما در اوضاع کنونى اولا نقطه عزيمت امان چيست ، بکدام سوال ميخواهيم پاسخ بدهيم و پاسخمان چيست نيز حتى الامکان بپردازيم و بيش از اين تصميم گيرى در مورد سياستهاى حزب را به بحث و بحث و بحث واگذار نکنيم. اهم مباحثات غلطى که تا کنون پاسخ گرفته اند، اينهاست:

١- تز دفاع از نافرمانى مدنى

٢- تز شرکت در دولت موقت و حجاريانى

٣- رفراندوم و مجلس موسسان

٤- ارزيابى از قدرت و جايگاه حزب

٥- بحث شورا و جايگاه شوراها

آيا رفيق کوروش به اين موارد نقدى دارد يا همچنان بر آنها تاکيد ميکند؟

زيرا در اين نوشته اخير چنان پيدا است که همه آن موارد و جزئيات ديگرى که در نوشته هاى او بود و نقد شد همه را ناديده گرفته و منتقدين خود را بدهکار کرده است. تفسير کوروش اينست که منتقدين او کم کم عقب کشيده اند، و به طرح سازش رسيده اند، که براى من واقعا نتيجه گيرى جالبى بود.

کافى است تصور کنيم همه اين سياستها و سناريو طبق نظرات کوروش پيش ميرفت، انصافا الان موقعيت حزب کمونيست کارگرى ايران چگونه بود.

اگر رهبرى حزب تصويب کرده بود که نافرمانى مدنى سياست حزب است، اگر مجلس موسسان و رفراندوم که تز رفيق کوروش بود به سياست حزب تبديل ميشد. اگر ما دولت موقت و حجاريانى رفيق کوروش را پذيرفته بوديم، اگر تز رفيق کوروش را در مورد اظهار نظر اعضاى کميته مرکزى و اسم و اختيارات هيئت دائم را پذيرفته بوديم و اگر تز تعيين ليدر حزب را تصويب ميکرديم ميشود تصور کرد که اکنون اين حزب چه بلايى سرش آمده بود؟.

اگر اين سياستها به سياست حزب تبديل ميشد، گردابى که رفيق کوروش ما را از آن ميترساند، همين امروز دچارش شده بوديم. حالا در بهترين حالت دفتر سياسى بايد مى نشست براى راست و ريس کردن سياستهايى که به بيرون هم درز کرده، بود، راه چاره بيانديشد. رفقا قبول کنيد که اين اتفاقات ساده نبود و رهبرى حزب حداقل بخشى که مورد نقد کوروش است، يک هم و غمش شده، راست و ريس کردن و پاسخ دادن به تزهايى که جواب ما به مسئله نيست. داستان غم انگيز اينست که پاسخهاى کورش در همه موارد بالا از موضع راست است. رفيق کوروش هر نيتى دارد يا داشته است نتايج منطقى اين سياستها يک راست روى را به حزب تحميل ميکرد.

در سياست کسى دنبال نيت خير کسى راه نميافتد بلکه اين سياست است که تعيين کننده است. و اميدوارم که رفيق کوروش به عمق نتايجى که سياستهاى او ميتوانست ببار بياورد پى ببرد. من هنوز اميدوارم که اين زيکزاکها و چپ و راست زدنها ناشى از يک دوره معين در حيات سياسى حزب بعد از منصور حکمت باشد. و گذرا است. ما فرصتهايى را از دست داديم. و اين نتايج طبعى چنين نظراتى در رهبرى حزب بود. اما ما ديگر مجاز نيستيم که اين چنين حرکت کنيم.

پيشنهاد من اين است که در عين اينکه اين مباحث را بايد جدى گرفت و جواب داد بالاى حزب مجاز نيست که بيش از اين منتظر باشد. بايد فوراً تصميم بگيرد که در شرايطى که اوضاع در ايران بحرانى تر ميشود، در شرايطى که امکان حمله امريکا به عراق جدى است و در شرايطى که راست پرو غرب در صورت حمله امريکا به عراق عملا دست بالا را پيدا ميکند، ما بايد چه بکنيم، چه بگوييم و کدام قطعنامه و بيانيه را تصويب کرده و کارمان را بکنيم. حزب بايد در شرايط اخير بيش از قبل با قدرت ظاهر شود. ما بايد خودمان را باور کنيم که ميتوانيم قدرت اول در ايران بعد از جمهورى اسلامى باشيم. ما بايد راه پيشروى حزب را با سياستهاى درست هموار کنيم. مجاز نيستيم که هيچ طرح سازشى را بپذيريم. کوتاه آمدن و دنبال سازش گشتن نسخه شکست حزب است.

من با طرح نظرات در سطح وسيعترى موافقم و فکر ميکنم که دفتر سياسى بايد از آن استقبال کند. اما مباحث تاکنونى بايد به ترتيب تاريخ از بحث نافرمانى مدنى تا کنون در اختيار کميته مرکزى و مشاورين قرار گيرد. اين راهى است که ميتوان با اين بحثها تعيين تکليف کرد. زيرا رفيق کوروش به اين نتيجه رسيده است که بايد براى نظراتش خارج از دفتر سياسى نيرو جمع کند. اين کار مشروعى است طرف مقابل هم بايد همين کار را بکند. کسى را نميتوان با قرار و مدار تشکيلاتى قانع کرد که نظرش را چگونه و در چه سطحى از تشکيلات حزب مطرح کند. مگر اينکه اين مباحث بخواهد در خارج از چهار چوب حزب مطرح گردد آن وقت ما مصوبه هاى حزبى داريم. و هر عضو کميته مرکزى ملزم به رعايت آن است. رفيق کوروش اوايل فکر ميکرد که فقط در سطح هيئت دائم بايد نظراتش را مطرح کند بعداً قانع شد در سطح دفتر سياسى آنرا مطرح کرد. اکنون فکر ميکند که در سطح وسيعترى نظرش را مطرح کند. اين امر نامشروعى نيست او هر آن که ميخواهد نظرش را تغيير دهد، و به نظر ديگران هم تبديل کند. اما وظيفه دفتر سياسى اين است که مستقل از اين تصميمات فردى به عنوان يک ارگان رهبرى کننده تصميم بگيرد که چه سياستهايى را جلوى روى حزب قرار ميدهد.

مينا احدى ١٥ اکتبر ٢٠٠٢