کورش جان سلام من روز ٢٣ سپتامبر بعد از آنکه حيمد گفته بود حداکثر تا ٢٤ سپتامبر جواب دهيد، ملاحظات کوتاه خودم را در نيم صقحه برايت نوشتم، احتمالا بدستت نرسيده است، در آنجا من از روى نوشته آذر مدرسى به نوشته مصطفى اشاره کرده ام، هنوز چيزى از مصطفى بدست من نرسيده است. امروز که بعد از ٤ روز بى کامپيوترى سرانجام تاحدودى کامپيوترم راه افتاده است، تا حال فقط نوشته هاى اسد و ايرج و شهلا و على را دريافت کرده ام. در ضمن نظر خودم را مختصرا به اطلاع رفقاى دفتر سياسى ميرسانم قربان همگى، حمه سور

به حيمد تقواى و رفقاى دفتر سياسى قطعنامه و بيانيه به هيچ وجه آن چيزى را که من از کل بحث حزب و سرنگونى جمهورى اسلامى فهميدم منعکس نميکند، با همه بحثهائى که عليه جمهورى اسلامى شد، از اين قطعنامه و اين بيانيه ميتوان اين را فهميد که گويا حزب کمونيست کارگرى از جمهورى اسلامى انتظار دارد که شرايط آزادنه و آگاهانه براى ما و مردم سرنگونى طلب را رعايت کند و يا ميتواند فراهم کند. اين قطعنامه و بيانيه حتى براى مصرف داخلى نيز بعد از آنهمه بحث و جدل سر اين مسله بخود ما نيز ضرر ميزند تا چه رسد به انتشار بيرونى آن. هرکس با ديدن اين قطعنامه و بيانيه از خود سوال خواهد کرد بويژه که اکنون به ما خيلى حساس هستند که چه شده، چه روى داه که حزب کمونيست کارگرى ايران چنين قطعنامه ايرا صادر کرده است؟ با اين فرمات همه ميروند سراغ رابطه ما و جمهورى اسلامى و به احتمال زياد برداشت بالا را خواهند کرد. قرار بود طرح ما که قرار است ما را وسط صحنه سياست ايران پرتاب کند، با حرکت از وضعيت فعلى و سرنگونى جمهورى اسلامى اساسا رو به شرايط و وضعيت بعد از سرنگو نى جمهورى اسلامى داشته باشد. گفتن اينکه جمهورى اسلامى ميرود يا از هم ميپاشد را نه مردم حتى داخل جمهورى اسلامى نيز ميگويند. سوال اين است که بعد از سرنگونى جمهورى اسلامى چه خواهد شد، اگر مردم به سرنگونى جمورى اسلامى اقدام کنند که ميکنند چه چيزى سرکار خواهد آمد، احزاب و جريانات سياسى چه سناريويى را پيش پاى مردم و جامعه ميگذارند و قاعدتا حزب کمونيست کارگرى ايران راجع به اين آينده چه ميگويد و چه تصويرى ميدهد و خود کجاى آن قرار خواهد گرفت؟ قطعنامه به اين نمى پردازد. مى دانم نوشتن آن دقت و حساسيت زيادى ميخواهد و از اين لحاظ به کسى ايرادى نيست، ولى حداقل بايد طرحى نوشه شود که به وارد کردن اصلاحاتى نياز باشد. نه هر بار زير و رو کردن آن. در مورد رابطه با احزاب بايد گفت اگر... به راى مردم و سناريوى سفيد جدا معتقدند معيار آن تاييد و امضاى منشور سياس ماست. به نظر من نبايد مساله تبليغ سياستهاى احزاب و جريانات سياسى بورژوا را وارد قطع نامه کرد، اين کار روتين ماست و در صورت امضاى قطع نامه نيز به نوعى دنبال خواهد شد. آنچه مهم است منشور ماست و تعهد آنان به آن، که در آن صورت مسلم است با تعرض شديد سياسى ما روبرو خواهند شد و اين دست ما را عليه آنان بازتر خواهد کرد، براى اين کار بايد اول منشور سياسى قرص و قوى اى را نوشت و آماده کرد. طرف حساب ما در آن دولت بعد از سرنگونى جمهورى اسلامى است نه تک تک احزاب و نيروهاى سياسى اپوزيسيون. بايد اين تصوير را داد که ما طالب گرفتن قدرت سياسى هستيم و از اين موضع، از موضع کسى که سر اين مسله کوتاه نمى آيد با شرايط و دولت احتمالى بعد از سرنگونى جمهورى اسلامى طرف هستيم، خود جمهورى اسلامى با ترکيبى از احزاب و جريانات سياسى اپوزيسيون ما را هرچقدر هم شعار تند بدهيم از هم اکنون در موقعيت اپوزيسيون کوچکى در کنار آنها قرار ميدهد. بندهاى عليه مذهب را بايد در انطباق با برنامه حزب تکميل تر کرد. مردم بشدت از مذهب متنفرند. در مورد انحلال سپاه پاسدران بدون ارتش، اين البته "خلائى" را ايجاد ميکند، مى پرسند چرا از ارتش اسم نبرده اند؟ ميتوان گفت انحلال سپاه پاسداران و کليه نيروهاى سرکوبگر باضافه سپردن پادگانها به شوراى سربازان و يا شوراى نمايندگان سربازان و غيره. در هر حال نکات ديگرى هست، من هنوز نوشته رفقا ايرچ و على را نخوانده ام، احتمالا بعد از آن نظر تکميلى خودم را بنويسم، آنچه مهم است فرمت قطع نامه و بيانيه ست که بايد تغيير اساسى بکند و طرف حساب مردم و جامعه آينده بعد از جمهورى اسلامى باشد.

مخلص همگى

حمه سور ٢٦ سپتامبر