رفيق حميد، رفقاى دفتر سياسى

بنظر من قطعنامه حميد ناکافى و نامناسب است. منهم با نظر ساير رفقا موافقم که اين قطعنامه رو به درون است. ضمنا کم ويتامين، زيادى مختصر، و نادقيق است. فرمولبندى هاى اى که در چنين قطعنامه اى بکار برده ميشود بايد فکر شده تر باشد.

من پيشنهاد ميکنم که قطعنامه پيشنهادى مصطفى را مبنا قرار دهيم. فى الحال اصلاحاتى بر اين قطعنامه دارم که مينويسم ولى لازم است که هنوز روى فرمولبندى هاى آن بصورت دقيقترى کار شود: در بند ٢. من مخالفم که احزاب بورژوايى را سرنگونى طلب بناميم. درست است که آنها خواهان رفتن ج ا اند، ولى ضمنا مايل به هر نوع بند وبستى هم هستند. کافى است که بگوييم احزاب بورژوايى و راست با طرح رفراندوم و مجلس موسسان ....

در مورد مجمع نمايندگان مردم. من در اينمورد، هم در مورد قطعنامه حميد و هم مصطفى اين ملاحظه را دارم که نبايد آنرا بهيچ وجه «تنها« مرجع ذيصلاح و غيره بناميم. اين دست خود ما را ميبندد. در عالم واقع اگر شوراها و چنين مجمعى شکل بگيرد، خصلت و ماهيت آن اصلا روشن نيست، و بسيار امکان دارد که عليه ما عمل کند. ما در چنين شرايطى بايد عليه اين مجمع فعاليت کنيم و چه بسا دست به قيام بزنيم. يا بهرصورت تلاش ما اين خواهد بود که عليرغم اين نهاد قدرت را بگيريم، لذا مهم است که ما در اين سند دست خود را نبنديم و از آن بعنوان بهترين يا مناسب ترين مرجع يا نهاد صحبت نکنيم.

در بند ٥. جمله آخر «اينها بر فراخوان هميشگى.... را حذف کنيم. اين يک مساله درون حزبى است که بايد بصورت اقدامات منتج از اين قطعنامه جداگانه بتصويب برسد.

در بند ٦. سرنگونى طلبى بنا به همان استدلال بالا حذف شود.

بند ٧ بکلى حذف شود. بنا به آنچه در مورد بند ٥ گفتم.

اين قطعنامه با اين حذفيات و اصلاحات بنظرم مبناى کار شود. من باز تلاش خواهم کرد اصلاحات ديگرى را که به فکرم ميرسد برايتان بفرستم.

در مورد بيانيه: بيانيه بنظر من به يک مقدمه طولانى تر و البته با نثرى شيوا احتياج دارد که جايگاه و ضرورت آنرا توضيح دهد. مقدمه اى که بتواند مردم را به حقانيت و درستى آن متقاعد کند. و باين ترتيب جريانات سياسى را زير فشار بگذارد. بندهاى بيانيه به تنهايى از انجام چنين کارى برنميايند. اين مقدمه بايد تا حدود زيادى کار آژيتاتور و مروج ما را انجام دهد. باين شکل اين سندى است که هميشه يک فعال حزبى را لازم دارد تا اهميت و جايگاه آنرا توضيح دهد.

علاوه بر اين منهم مثل بعضى از رفقا فکر ميکنم که بايد آزادى مذهب و لامذهبى اضافه شود. با پيشنهاد رفيق اسد در مورد اضافه شدن بندى مبنى بر حقوق برابر شهروندى نيز موافقم.

تيتر پيشنهادى مصطفى هم بنظرم مناسب تر است، هر چند که روان نيست، ولى از نظر محتوى بهتر است.

در مورد ارتش و سپاه من هنوز نتوانسته ام تصميم بگيرم. با ملاحظه حميد که در صحبت شفاهى ميگفت ما اين منشور را براى اين ميخواهيم که به جريانات بورژوايى فشار بياوريم و الغاء ارتش را نميتوان به آنها قبولاند و يا حتى مردم هم براحتى نميپذيرند، موافقم. ولى از آنسوى با دل نگرانى هاى ساير رفقا که ميگويند اگر سپاه را بگوييم ولى راجع به ارتش حرف نزنيم انگار داريم به ارتش مشروعيت ميبخشيم هم سهيم هستم. بايد بتوانيم يک راهى براى خلاص شدن از اين تناقض پيدا کنيم.

با اين حساب فکر ميکنم که اين اسناد احتياج به کار بيشتر و رفت و برگشت ديگرى دارند.

مخلصتان

آذر ماجدى

٢٥ سپتامبر