کورش عزيز سلام خسته نباشى! لطفا اين نوشته را براى رفقاى دفتر سياسى بفرستيد.

متشکرم

نکاتى در برخورد به بحث رفيق کورش

من نيز با مباحثى که در رابطه با سقوط جمهورى اسلامى و نقش حزب کمونيست کارگرى توسط رفيق کورش طرح شده مخالفم و فکر ميکنم سندى که رفيق براى تصويب اراثه داده نادرست است و بطور جدى به ضرر ماست.

نکات مورد اختلاف من:کورش در نوشته آخر سعى ميکندکه دو سطح سياسى و تگوريک بحث را جدا کند. اما در بحث تئوريک بحث او اشکالات جدى ترى پيدا ميکند تا جاييکه قيام را با خشونت مترادف ميگيرد و از سر گذار مسالمت آميز و متمدنانه قيام را مورد نقد قرار ميدهد. علت آنهم به نظر من اينست که در واقع امر اين دو سطح بحث در تمام نوشته هاى کورش با هم درآميخته است و جدا نيست. مساله اينست که کورش سناريوى معينى از فروپاشى رژيم دارد و ميکوشد تئورى آنرا بدهد.- کوروش از يک خلاء در استراتژى حزب صحبت ميکند و پاسخ او به اين خلاء گذار مسالمت آميز و متمدنانه است و در سطح تگورى تا آنجا بحث را ميکشد که قيام را با خشونت مترادف ميگيرد و همه بحثش حول گذار متمدنانه، مسالمت اميز و غيره دور ميزند. کورش از قيام صحبت ميکند ولى وقتى از گذار مسالمت آميز صحبت ميکند طبيعى است که من از آن تعبير انقلاب بکنم. زيرا بحث قيام حرکت مردم در يک روز معين است و گذار مسالمت آميز حاکى از بيان يک دوره .

من نميگويم هميشه قيام تنها راه ممکن تعويض قدرت است. بحث من اينست که ترم گذار مسالمت آميز و توضيح قيام از سر خشونت ترم هاى ما نيست و بحث را مخدوش ميکند.

- من با سناريويى که کوروش ترسيم ميکند موافق نيستم، کورش از فروپاشى رژيم بوسيله شورش مردم و کنار گذاشتن راست و بعد تشکيل دولت موفتى صحبت ميکند که متشکل از بخشهايى از دوم خرداد است و در ادامه با فرض اينکه اين امر فورى است، نه ما و نه نيروى اپوزسيون ديگرى آماده گرفتن قدرت است و اينکه ما نيرويى نيستيم، به اين تز ميرسد که بيانيه اى بدهيم براى وادار کردن دولت موقت به قبول شرايط ما و فشار سياسى به آن و در بحث اول کورش اين تز تا مجلس موسسان و رفراندوم کشيده ميشود. نکته مورد اختلاف من اينست که اولا به نظر من ديگر هيج بخشى از دوم خرداد شانسى براى قدرت ندارد، ثانيا هر دولتى که با بقاياى جمهورى اسلامى تشکيل ميشود ادامه جمهورى اسلامى است و هنوز بحث ما سرنگونى انست و نه دادن بيانيه اى براى فشار به ان و .... و مهمتر اينکه اگر بحث ما پاسخ دادن به خلائى در استراتژى حزب است ديگر از سر سناريو نميتوان تعيين تاکتيک کرد. ثالثا برخورد ما به دولت موقت بستگى به شرايط سياسى و توازن قواى همانروز دارد و از قبل شرکت و يا عدم شرکت خود در هيچ دولتى را نميتوان روشن کرد. و بالاخره اينکه مجلس موسسان و رفراندم امروز مدافعان خود را دارد و ترمهاى شناخته شده و کلاسيک سنت ديگرى است. ممکن است در توازن قواى معينى پاى هر کدام از اينها برويم ولى مبلغين آن نيستيم و طرح آن از جانب ما نادرست و يک عقب نشينى است.

- تبيين کوروش از دولت در دوره هاى انقلابى و ربط آن به اين بحث ها به نظرم نادرست است. به نظر من دولت در دوره انقلابى دولتى است که در دوره انقلابى و در دوره تلاطم جامعه تشکيل ميشود و نميشود از قبل سناريوى تشکيل آنرا ريخت. توازن قواى آنروز خصوصيت اين دولت و درجه قدرت ما را تعيين ميکند. بعلاوه هر "دولت در دوره انقلابى نيز تلاش ميکند خود را تثبيت کند و طبعا ميخواهد پايه هاى قدرت خود را محکم کند و از سرکوب مخالقين و غيره فروگذار نيست و باز رابطه ما با آن سياسى و مبارزه است.

- در رابطه با موقعيت خودمان بحث ها تصوير بسيار ضعيفى از خودمان بدست ميدهد. واقعيت اينست که در انقلاب ايران چپ جريان قوى است. واقعيت جمهورى اسلامى، ضد مذهب بودن اين انقلاب، مبارزه زنان، جوانان ، و کارگران همه و همه پايه هاى قوى چپ است که هميشه در بحث هايمان به انها اشاره کرده ايم. بنابراين موقعيت ما در روزى که مردم راست را با شورش خود کنار زده اند، جامعه بهم ريخته است را نميشود با ابعاد تشکيلاتى امروزمان تخمين بزنيم. مردمى که راست را از ميدان بيرون برده اند، به راحتى از صحنه جامعه دور نميشوند و به خانه ها نميروند. اگر ما حضور داشته باشيم. کورش روى بيرون رفتن مردم از صحنه سياسى تکيه زيادى دارد. به نظرم تنها در صورت دخالت امريکا ممکن است که مردم رضايت دهند و صحنه را خالى کنند اما باز چنين سناريويى نيز کوتاه مدت است و فضا انقدر باز شده که ما با اتکاء به نيروى چپ جامعه و با قدرت شورا ها يک پاى قدرت در جامعه باشيم. بطور مثال کردستان يک نقطه قدرت مهمى در معادلات سياسى براى ماست و از همين رو کار ما در کردستان امروز براى ما اهميت استراتژيک دارد.

بطور خلاصه بگويم به نظر من پاسخ عملى ما به دوره پر شتاب کنونى بايد با اتکاء به اين فاکتورها باشد و در پرتو آن موقعيت خود و نقش عملى خود را روشن کنيم. امروز بحث شورا ها براى ما جايگاه کليدى اى پيدا ميکند و حرف مشخص من امروز تاکيد روى شوراها از همين امروز و گذاشتن آن در دستور همين امروز حزب است. از اين نظر فکر ميکنم بحث حميد تقوايى در مورد طرح مجمع شوراهاى مردمى ميتواند جوابگو باشد. البته نه از سر گذار مسالمت اميز بلکه براى بسيح و گرداورى نيروى چپ در جامعه.

من نيز با دادن بيانيه بعنوان يک پلاتفرم تبليغاتى سياسى و فشار گذاشتن بر روى اپوزسيون موافقم.

و بحث مهمتر همان بحث سلبى بودن انقلاب و در نقش رهبر ظاهر شدن و رهبر جنبش سرنگونى شدن.

با تشکر

شهلادانشفر