کوروش جان خسته نباشى اميدوارم حالت بهتر باشد. لطف کن اين نوشته را در اختيار دفتر سياسى بگذار. قربانت اسد

نکاتى راجع به بحث هاى جارى در مورد اوضاع سياسى و احتمال فروپاشى رژيم و...

بحث سناريوى محتمل فروپاشى جمهورى اسلامى و سر کار آمدن دولت هاى بعد از جناح راست جمهورى اسلامى که از طرف کورش مطرح شد از نظر من تلاش و طرح و تاکتيکى است براى تعيين موقعيت حزبى که براى قدرت گيرى در ايران خود را آماده ميکند، تلاشى براى پاسخ دادن به حلقه هاى ناروشنى است که در استراتژى ما وجود دارد و در اين ترديدى نداشتم و الان هم ندارم. نکات نادرست و نا دقيقى در بحث کورش وجود داشت که اساسا با بحثهاى حميد بتدريج و در جريان بحثها روشنتر شد و خود کوروش هم اين را پذيرفت. ولى با اين وجود يک تمايل شديد در بحث برخى از رفقا وجود دارد به اينکه ابتدا روشن کنند که نادرستى هاى بحث کورش چه اندازه بورژوايى بوده است و چه اندازه "کنار آمدن با جناحى از جمهورى اسلامى است" و... که من اين را از طرفى نه تنها تلاشى از طرف رهبرى حزب براى پيشبرد بحث و روشن کردن گامهاى بعدى و برداشتن اشکالات و انحرافات و ... نميدانم و بشدت غير واقعى است، از طرف ديگر ارايه مواضعى است که سرنوشت حزب را از سرگذشت تاکنونيش جدا ميکند و هيچ راهى جز کار روتين و انتظار پيش پاى حزب نمى گذارند.

کوروش بتدريج بحثهايش را دقيق کرده است و هفته گذشته من هم اميدوار بودم که بعد از بحثهايشان با حميد و ارايه تزها بحثها و کار ما به مرحله ديگرى برود که نشد و البته در هر بحثى هم تدقيق بحثها پيش آمد که مثبت بود.

احتمالات، چپ رويها و دگم هااز جمله بحثهاى عجيبى که در اين ميان طرح شده است و بويژه در بحث مينا، على و اصغر موج ميزند، رد احتمالاتى است که ممکن است در فرداى سرنگونى جناح راست جمهورى اسلامى صورت بگيرد. ابتدا بايد پرسيد که آيا دادن اين احتمالات غلط است که از هر طرف صورت ميگيرد؟ به نظر من نه، و اگر کورش سناريوى خود را ارايه داده است و اين احتمال را ميبينند، رفقاى ديگرى با مخالفت با آن احتمال ديگرى را ميبينند و اين ها هم ميتواند جاى بحث باشد ولى انگار بحث بر سر احتمالات نيست و ظاهرا بايد چيزهاى ديگرى روشن شود. اين هم نميتواند نامعقول باشد. کسى ميخواهد بداند که ريشه اين نوع احتمالات در چيست و هر کس هم ميخواهد آنرا برود و کشف کند ولى نميتوان تحت اين عنوان روشها و متد کمونيستى و کمونيسم کارگرى را زير پا گذاشت و راه براى تعيين تاکتيک هاى بموقع در بحرانهايى که در راه است را مسدود کرد و با يک استراتژى که خودش هم تاکتيک است به جنگ مبارزه طبقاتى، و کسب نيرو و قدرت و سوسياليسم رفت.مثالهاى فراوانى در بحث اين رفقا هست که بنظر من ناشى از موضعگيرى چپ افراطى است که از هول قيام و انقلاب و از فرط وفادارى به آن واقعيت ها را نميتواند ببيند. به نمونه هايى توجه کنيد.

که حتى بايد بياد بحث جايگاه "توده ها" در قيام مردم عراق در ١٩٩٠ بايد افتاد. اصغر ميگويد: "مردمى که راست را عقب رانده اند و نيروى سرکوب رژيم را زمين گير کرده اند اين بقاياى اسلامى را هم بسرعت داغان خواهند کرد"اين حکم پا در هواست و بر زمين واقعى که نيروهاى درگير در جدال براى سرنگونى جمهورى اسلامى و در جدال طبقاتى را نميبيند؛ قدرت آنها و اينکه به چه اندازه جنبش خود را پشت سر دارند و آمادگى براى گرفتن قدرت به تنهايى يا دو فاکتو يا ... را چه اندازه دارند نميبيند و نميتواند قبول کند که دقيقا در اين حالت که اپوزيسيون جمهورى اسلامى(چه ما و چه راست) در موقعيتى نيست که در چنين بحرانى کار قدرت گيرى خود را يکسره کنند، امکان سر کار آمدن يک خاتمى ديگر که مردم را باز نه ٥ سال ولى يکسال ديگر سر کار بگذارد را نبايد و نميتوان از ميان برداشت. اين موضع اگر با چنين احتمالى روبرو شود چکار ميکند؟ آيا ميتواند کارى کند؟ در اين صورت حزب چه سرنوشتى پيدا ميکند؟

اصغر ادامه ميدهد که:"طرح اين تاکتيک و سياست از جانب کورش که با چنين دولتى(دولت حجاريانى در مثال کورش) در صورتيکه اگر قواعدى را رعايت کند و به مطالباتى مثل برابرى زن و مرد و آزاديها و سکولاريسم و الغاى قوانين اسلامى و... گردن گذارد بروش متعارف و مثلا از طريق انتخابات با آن طرف ميشويم بسيار عجيب است"و اصغر نتيجه ميگيرد که اين با سنت ما مغاير است و به جريانى تبديل ميشويم که شعار سرنگونى را کنار گذاشته باشد و...بايد از اصغر پرسيد که فرض کنيم همين دولتى که شما مثال زده ايد و چنان آزاديهايى را محترم شمرده و الغاى قوانين اسلامى را اعلام کرده و برابرى زن و مرد را اعلام کرده و ... و حتى ما اسمش را هم بگذاريم ادامه همان جمهورى اسلامى، ايا واقعا دولتى که اينها را بگويد يک بخش مهم از کار ما جلو نرفته؟ آيا چنين دولتى را ميتوان همان جمهورى اسلامى خواند؟ حتى اگر عوامل و عناصرى از ٢ خرداديهاى آنها درش باشند؟ اگر همين چند قلم ناچيز! که شما گفته ايد اعلام شود چه امکانى براى رشد حزب کمونيست کارگرى فراهم شده است، و چه شرايطى خوبى براى ما فراهم ميشود و همانطور که نادر گفت ما يا با قيام سر کار ميايم يا با انتخابات. آيا الان گفتن اينکه ما از طريق انتخابات هم ممکن است ببريم گناه است؟ بنظر من هم ما بايد انچنان روشن از گرفتن قدرت و برقرارى سوسياليسم بگوييم(همانطور که تا الان بوده) و هر تاکتيک ديگرى در دورانهاى مختلف کشمکش بر سر قدرت را هم بتوانيم اعلام کنيم که به ما لطماتى که در بحث رفقا هست نزند ولى اين موضع آنچنان خود را به يک شکل از قدرت گيرى محدود کرده است که هر شکل مغاير او پيش بيايد پانيک ميکند و راه پيشروى حزب را مسدود ميکند.

يک مثال ديگر از اصغرميگويد: "در اين دوره( منظورش همين دولت بعد از فروپاشى جمهورى اسلامى است) نه تنها بخشى از جريانات چپ و مجاهدين بلکه بخشى از سلطنت طلبها هم، اگرنه همه آنها، سرنگونى طلب ميمانند (تاکيد از من است) و در کردستان هم ...." اين هم به نظر من بحث نادرستى است. فرض کنيد بخشى از دوم خرداد و ملى و قديم زندانى ملى و اسلامى و... سر کار آمده اند در چنين حالتى بسرعت بسيار بيشترى از دوران سر کار آمدن خاتمى بخش عظيمى از اينها شريک دولت ميتوانند بشوند. و در چنين فضا و موقعيتى اتفاقا بايد راه خود را از طريق شعار هاى غير سرنگونى پيش ببريم. اگر قدرت داشتيم ميگيريم و لى چون در شرايطى که ما همين اندازه قدرت داريم و کمى بيشتر، بايد اين کار را بکنيم. مثال کردستان عراق خيلى در اتخاذ اين نوع تاکتيک بايد روشن کننده باشد که اساسا نادر، کوروش و رحمان ارايه دهنده و فعال آن بودند. ياد آورى کنم که حزب کمونيست کارگرى عراق بعد از سر کار آمدن اتحاديه ميهنى در مبارزه و در ميدان بود و نيرو داشت جمع ميکيرد،بورژوازى هم ازش خواست که روشن کند که مبارزه اش براى سرنگونى اوست يا نه و آيا اين را اعلام ميکند که بحث ما اين شد که ما بطور قهر آميز نميخواهيم شما را سرنگون کنيم و تا زمانى که شرايط دمکراتيکى وجود داشته باشد ما به اين کار مباردرت نميکنيم و همين کار را هم کرديم تا زمانى که آنها به ما شليک کردند و... و همه ميدانيد که سالها تحت رهبرى و نظارت نادر اين سياست اجرا شد و سياست حزب کمونيست کارگرى عراق بوده است. آيا اگر امسال "جلال طالبانى" نه در سليمانيه و در تهران سر کار بيايند و آن آزاديها را به مردم داد و ما هم در اين ميان علنى داريم کار ميکنيم، شعار ما کماکان سرنگونى و قيام و مبارزه قهر آميز خواهد بود؟ بديهى است که اين چپ گرايى است که بسرعت از دايره سياست و قدرت و نيروى اجتماعى خارج ميشود.همچنين استدلالات على در مورد اينکه: " اين چه پروسه ايست که خامنه اى و خاتمى را فرارى ميدهد اما حجاريان و شرکا را نگهميدارد؟" و "کى سوت توقف را ميزند؟" "ما تضمين ميکنيم که بعد از جمهورى اسلامى مردم توقف نکنند" و پروسه سرنگونى رژيم و انزجار مردم چنين پروسه اى را غير ممکن مى کند" و...به نظر من همه اينها در موقعيت کنونى بحثى است در چهارچوب امکانات موجود و در شرايط خودش تعيين کننده است و با گفتن و تبليغ اينها نميتوان قدرت گيرى فردا را تضمين کرد. بايد ديد که ما هر قدم را چگونه برميداريم و در هر زمان چه نيرويى داريم اينها تعيين کننده هستند و نه آنطور که اصغر و على ميگيوند که مردم اين اجازه را نميدهند. مردم را به خانه خواهند فرستاد اگر ما قوى و در صحنه نباشيم. اين بدون برو برگرد است و همواره اتفاق افتاده است.

در مورد مجلس موسسان

دراينجا هم استدلالات على انگار زياد کارى به پيش برد بحث و روشن کردن متد ما ندارد. اينکه مبناى سياست و حاکميت ما شورا هاست شکى نبايد باشد. من ابتدا هم که بحث مجلس موسسان در کريدورها شد ترديد داشتم و طرفدار آن نبودم و الان هم فکر ميکنم که کار ما ايجاد پايه هاى حاکميت مردم و کارگران از طريق شوراهاى خودشان است. اما گفتن اينکه بلشويکها اين طرح را رد کردند و آنرا نپذيرفتن به بلشويکها نمى چسبد. مجلس موسسان بوجود آمد چون بلشويکها هنوز آنچنان قوى نبودند و وقتى پايه خود را ساختند و احزاب داراى نفوذ توده اى در ميان کارگران و مردم را عقب زدند انحلال آنرا نه با فرمان يک ملوان بلکه با قرار کميته اجرايى در ١٩ ژانويه ١٩١٨ صادر کردند.لنين در تزهاى مربوط به مجلس موسسان مينويسد:... ٢- سوسيال دمکراسى انقلابى، در همان حاليکه خواستار تشکيل مجلس موسسان بود، از همان آغاز انقلاب ١٩١٧ بکرات خاطر نشان مى ساخت که جمهورى شوراها نسبت به جمهورى معمولى بورژوازى داراى مجلس موسسان شکل عاليترى از دمکراتيسم است.(لنين ٢٥ دسامبر ١٩١٧مجموعه آثار فارسى ص ٥٧١ تزهاى مربوط به مجلس موسسان)

و....

در پايان ميخواهم بگويم که بحثهاى اين دوره ما، بحث هاى کوروش و حميد اتفاقا داشت بهمديگر نزديک ميشد. اين روال را بايد ادامه داد. سناريوها يا سناريو هاى محتمل را بعد از بحث بپذيريم و سياست خود را در مقابل هر دولتى که بعد از جمهورى اسلامى و يا بعد از رفتن جناح راست سر کار آمد روشن کنيم و با تمام نيرو براى کسب قدرت سياسى و سوسياليسم برويم و از همديگر نخواهيم به اين قسم بخوريم و خواهش من اين است که در بحث درايت بالايى از خود نشان دهيم که بايد بتوانيم.

زنده باشيد و مخلص همگى

اسد گلچينى

١٢ سپتامبر ٠٢