ملاحظاتى جدى پيرامون طرح رفيق کورش مدرسى

رفقاى عزيز من ملاحظات و نقد خودم پيرامون طرح رفيق کورش مدرسى را در چند بند به قرار زير خلاصه کرده ام. اين نکات در برگيرنده محور بحث من در قبال نقطه نظرات کورش است. به بسيارى از نکات ريز به علت طولانى شدن مطلب نپرداخته ام.

١- پروسه سرنگونى جمهورى اسلامى :

در طرح کورش توضيحى در مورد چگونگى پروسه سرنگونى جمهورى اسلامى داده نشده است. اما نتيجه گرفته شده است که جناح راست ميرود اما جناح دوم خرداد، حجاريان و غيره باقى ميمانند. باقى ميمانند و دولتى تشکيل ميدهند که ديگر جمهورى اسلامى نيست! (دولتى که کسى از خود اين صف چنين ادعايى تاکنون نکرده است) بنظرم چنين استنتاجاتى نادرست و غير واقعى است. به چند دليل ساده!

الف : پروسه اى که خامنه اى، رفسنجانى، خاتمى و کروبى و شاهرودى و يزدى را وادار به فرار کرده باشد، تکليف حجاريان و عبدى و نبوى را هم به احتمال زياد روشن کرده است. اين چه پروسه اى است که خامنه اى و خاتمى را فرارى ميدهد اما حجاريان و شرکاء را نگهميدارد؟ کى سوت توقف مردم را در مقابل خانه حجاريان و امثالهم ميزند؟ کى فراخوان اين اعتراض را داده است؟ ما کجاى تصويريم؟ رهبران اعتراض اجتماعى کجا هستند؟ کارگران کجاى تصوير هستند؟ اين حلقه گم شده طرح کورش است.

ب : دولتى که حجاريان و عبدى و امثالهم بر فرض تشکيل دهند دولتى در ادامه جمهورى اسلامى است. جمهورى اسلامى از نوع دوم است. اين دولت سرنگونى جمهورى اسلامى نيست. دولت يک جناح جمهورى اسلامى است. و به همين دليل از جانب ما مورد اعتراض و تعرض بايد قرار گيرد. اولين اقدام ما در قبال اين دولت بايد فراخوان به سرنگونى اش باشد. و نه تعيين سياست براى چگونگى شرکت در آن. به مردم بايد بگوئيم: مردم کار رژيم اسلامى را تمام کنيد. ضربه آخر را بزنيد. بهشان مهلت ندهيد. اگر اين دولت فرضى مورد حمايت اپوزيسيون پرو غربى قرار گيرد. احتمالى که وجود خواهد داشت. موقعيت ما در قبال اين اوضاع و مردم و اين دولت بسرعت تغيير خواهد کرد. ما تنها اپوزيسيون معقول و واقعى در اين وضعيت خواهيم شد. و در صورت هوشيارى به سرعت به نيروى اول در قبال اوضاع تبديل خواهيم شد و رهبر نه مردم به وضعيت موجود.

ج : پروسه سرنگونى جمهورى اسلامى و انزجار و نفرت مردم از رژيم اسلامى چنين پروسه اى را غير ممکن ميکند. محتمل ترين شق بنظرم ايجاد سنتزى از دو جناح است. کودتاى نظامى رژيم. اعلام شرايط اضطرارى. رودررويى نظامى با مردم. دولتى از نوع ازهارى. اين پروسه واقعى است. در اين پروسه دوم خرداديهاى بيرون حاکميت حاشيه اى خواهند شد. بى آبرو خواهند شد. اين را ما تضمين خواهيم کرد.

د: جناح گم شده راست کجا رفته است. کورش معتقد است که اعتراضات مردم جناح راست را فرارى ميدهد و دوم خرداديها دولت تشکيل ميدهند. چندين سئوال در اين زمينه مطرح است. جناح راست چگونه فرار کرده است. چه پروسه اى از اعتراضات مردم اين جناح را با آخوندهاى حاکم فرارى داده است؟ تکليف سپاه و بسيج و ارتش و ساواما و نيروهاى ويژه و کميته ها و غيره چه شده است؟ اينها کجا هستند؟ چه بلايى بر سر اوين آمده است؟ خامنه اى و ساير سران رژيم کجا رفته اند؟ مردم در جامعه مشغول چه اقدامى هستند؟ چه بلايى بر سر مطالبه مجازات سران رژيم اسلامى آمده است؟ مردم چگونه اينها را فرارى داده اند؟ در طرح و تصوير کورش پروسه اعتراضى مردم چيزى شبيه تحولات شوروى، تحولات اروپاى شرقى و غيره است. اين پروسه بنظرم در ايران غير واقعى است. اولا رژيم و نيروهايش به اين سادگى از جلوى اعتراضات مردم فرار نميکنند. مقاومت ميکنند. ميجنگند. ميکشند. قتل عام ميکنند. و هزار جنايت ديگر. بعلاوه کار به درگيرى مسلحانه و خونين کشيده خواهد شد. ثانيا اسلحه به دست مردم مى افتد. مردم به نيروهاى رژيم حمله ميکنند. با آنها درگير ميشوند. و تمام تحولاتى که با آنها آشنا هستيم. بى قدرتى ايجاد ميشود. چند قدرتى ايجاد ميشود. ما قدرت ميشويم. ثالثا درجه انزجار و نفرت مردم از رژيم اسلامى با حرکتهاى اجتماعى در شوروى و اروپاى شرقى قابل مقايسه نيست. مردمى که تيرهاى چراغ برق را با نام آخوندها ميشناسند که آويزانشان کنند، به اين سادگى در مقابل سوت آقاى حجاريان توقف نخواهند کرد!؟

٢- قطعنامه حزب و استنتاجات کورش: استنتاجات کورش از قطعنامه حزب نادرست است. چرا؟ قطعنامه از يک پروسه کشمکش و درگيرى و جدال ميان نيروهاى اپوزيسيون بر سر تثبيت حکومت آتى صحبت ميکند. دو تعادل را ممکن ميداند. راست پرو غربى و ما. اما مطرح ميکند که پروسه استقرار و تثيبت اين آلترناتيوها شسته و رفته نيست. از يک پروسه جدال و کشمکش حاد طبقاتى ميگذرد. دولت "ليبرال" پرو غربى دولتى پايدار و بادوامى نيست. گذرا است. گذرا به سوى يک دولت مقتدر راست پرو غربى که ديگران را از صحنه خارج کرده باشد. دولتى که قتل عامى را سازمان داده باشد و کمونيستها و مردم معترض را خفه و ساکت کرده باشد. دولت مختلط راست و چپ هم دولت پايدارى نيست. شقه شقه خواهد شد. بحث قطعنامه حزب بر سر دولت از نوع دوم خردادى نيست. اين اولين استنتاجى است که قطعنامه غير ممکن ميداند و رد ميکند. تمام تبليغات تاکنونى ما چنين نظريه اى را رد کرده است. ما بارها گفته ايم که با رفتن جمهورى اسلامى نيروهاى خواهان اصلاح جمهورى اسلامى هم خواهند رفت.

٣- دولت موقت فرضى و موضع ما:

الف : اگر دولت موقتى، هر نوع دولت موقتى، شکل بگيرد ما بايد موضعمان را نسبت به آن دولت در روز خودش تعيين کنيم. بگذاريد حتى نطفه چنين موجودى شکل بگيرد، ما هم در روز خودش به سرعت موضع خودمان را روشن خواهيم کرد. هرگونه تبليغى از الان در مورد دولت موقت فرضى منجر به باز کردن نخ قرقره تبليغ منفى در مورد خود ما بدست خودمان باز خواهد شد. بطور اصولى ما مسلما تابويى در مورد شرکت در دولت موقت بورژوايى نداريم. فشار از بالا براى تغيير اوضاع براى ما غير اصولى و غير مجاز نيست. اما در روز معين خودش بايد تعيين کنيم که چه سياستى به صلاح ما است. و چه سياستى اتخاذ خواهيم کرد. توازن قواى اجتماعى روز معين، نيروى ما، وضعيت جامعه و غيره شروط تشخيص چنين سياستى خواهد بود. به لحاظ تاريخى بلشويکها چنين سياستى داشتند. اصولشان را در "دو تاکتيک" روشن کرده بودند. اما روز خودش در دولت موقت شرکت نکردند. قدرت دوگانه را شکل دادند. شوراها را قدرت کردند. حزبشان را آماده کسب قدرت کردند و سپس فراخوان قيام دادند و قدرت سياسى را تسخير کردند.

ب : فرض کنيم دولت موقت مورد نظر کورش شکل گرفته است. فرض کنيم که اين دولت به مبانى اى که کورش گفته است پاى بند شده است. فرض کنيم بر مبناى طرح کورش حتى خودمان دست به کار ايجاد چنين دولتى شده ايم. حال سئوال من است که استراتژى خروج ما از اين دولت و تشکيل جمهورى سوسياليستى چيست؟ چگونه بر عليه دولتى که "خودمان تشکيل داده ايم" (؟) و از نيروهاى اپوزيسيون دعوت کرده ايم که در آن شرکت کنند، فراتر ميرويم و دولت کارگرى را تشکيل ميدهيم؟ کى و طى چه پروسه اى قرار است که کار را يکسره کنيم؟ نقش عمل ما در اين دولت فرضى براى استقرار حکومت کارگرى چه خواهد بود؟ من ميفهمم که زمانى توازن قوا به ما فشار آورد ممکن است به هزار جور شرايط تن دهيم. اما شرايط حاضر چنين موقعيت و سازشى را ايجاد نکرده است.

ج : منصور حکمت در مواجهه با شرايط مشخصى چنين گفته است: هفتگى ميپرسد: "ممکن است در جريان سرنگونى جمهورى اسلامى وضعيتى پيش آيد که احزاب اصلى اپوزيسيون با نيروى اجتماعى اى که جذب کرده اند هر کدام وزنه غير قابل حذف در تحولات جامعه و ايجاد حکومت جديد باشند. در چنين شرايطى آيا يک نوع اتحاد اجبارى پيش خواهد آمد، از حالا نبايد براى چنين حالتى فکر کرد و از اين زاويه به مساله اتحاد پرداخت؟" منصور حکمت جواب ميدهد. "هر وقت پيش آمد ما هم به نياز آن روز از يک موضع مسئول جواب ميدهيم. عکس اين حالت هم ميتواند پيش بيايد و براى آن هم بايد بود. فعلا موضع ما مطلوبيت ديالوگ است." (تاکيد از من است) طرح کورش بنوعى طرح اتحاد اپوزيسيون در شرايط حاضر است.

٤- گذار مسالمت آميز و جايگاه آن در تبليغات ما:در طرح کورش به يک خلاء سياستى در تبليغات ما اشاره ميشود. من اين خلاء را درک ميکنم. اما درک و استنباطم از جايگاه اين خلاء و همچنين پاسخ به آن با درک کورش کاملا متفاوت است. گذار مسالمت آميز حلقه اى براى متحقق کردن اهداف استراتژيک خودمان، جمهورى سوسياليستى، و حکومت کارگرى است. راه ديگرى براى رسيدن به همان اهداف استراتژيک ماست. براى امروز و در شرايط حاضر است. آپشنهاى ما را براى رسيدن به قدرت افزايش ميدهد. مقبوليت عمومى سياست ما را براى قيام، در صورت عدم تحقق شرايط گذار مسالمت آميز، افزايش ميدهد. منطبق با اصولى برنامه اى ما در مورد تئورى کمونيستم و تئورى تحول اجتماعى و انقلاب کارگرى است. تبليغات بورژوايى را بر عليه انقلاب کارگرى و ايجاد جمهورى سوسياليستى و کمونيستها کمرنگ و خنثى ميکند. بايد گفت اگر کسى خواهان جلوگيرى از پاشيده شدن خون به تحول اجتماعى حاضر است بايد تسليم اراده مستقيم مردم شود. بايد تلاش کند تا قدرت به ارگانهاى حاکميت مردم، شوراها، (در صورت وجود و در صورت حاکم بودن سياست راديکال بر آن) تحويل داده شود. يا قدرت به حزب کمونيست کارگرى که مبين اراده و خواست اکثريت مردم است، تحويل داده شود. بايد گفت که مردم به بخشى از آزادى رضايت نخواهند داد. بايد گفت اگر کسى بخشى از آزادى و نه همه آزادى را به مردم دهد، مردم در مقابلش دست به اسلحه خواهند برد و غيره و غيره. . . بعلاوه همانطور که برنامه اشاره کرده بايد توضيح داد که بورژوازى به سادگى تسليم اراده توده مردم نخواهد شد. مقاومت خواهد کرد. دست به اسلحه خواهد برد. طرح گذار مسالمت آميز با توجه به واقعيات دوران پس از جنگ سرد علاوه بر نيت ما براى سير غير مسلحانه تحولات اجتماعى طرحى براى خلع سلاح کردن تبليغات ضد کمونيستى بورژوازى است. چرا که در قيام، اين مردم، اين ما هستيم که هدف تير رژيم قرار ميگيريم. در تبليغ چنين طرحى بايد ملاحظات تاکتيکى بسيارى را مد نظر داشت. قيام و انقلاب گذار غير متمدنانه نيست. و نبايد به اين صورت تبليغ شود. بعلاوه وزن و بهايى که در طرح کورش به "گذار مسالمت آميز" داده شده است بسيار مبالغه آميز است. کورش ميگويد: <<اين يک خلا جدى در استراتژى حزب براى رسيدن به قدرت و رهبرى مردم است. عدم پاسخگوئى به اين خلا بويژه در شرايط امروز حزب را بلحاظ اجتماعى در موقعيت نامناسبى قرار خواهد داد. پاسخ گوئى به اين سوال براى حزب در اين دوره اهميت حياتى دارد.>> (تاکيد از من است) بنظر من اينطور نيست. احتمال گذار مسالمت آميز در اين شرايط بسيار بسيار کم است و تبليغ اين مساله به اينصورت باعث توهم به نقش و عملکرد جمهورى اسلامى خواهد شد.

اما در طرح کورش طرح گذار مسالمت آميز اساسا در قبال دولت موقت و چگونگى سياست ما در قبال اين دولت فرضى آتى مطرح شده است. مصرف و کاربرد امروزه ندارد. براى فرداى فرضى است. مسلما در چنين فردايى بايد طرحهايى داشت، اما زمانيکه با آن شرايط مواجه شديم. طرح کورش به اين اعتبار پاسخى به خلاء سياسى موجود که خود به آن پرداخته است، نيز نميدهد.

٥- سناريوى سياه و استنتاجات آن :

در بحث کورش مساله شکل گيرى سناريوى سياه يک فاکتور است. تلاش ميشود که با طرحهاى معينى از اين پروسه اجتناب شود. مستقل از اينکه ما چه درک و چه احتمالى راجع به تحقق و شکل گيرى سناريوى سياه داشته باشيم، چند مساله حياتى است. چند مساله تعيين کننده است.

الف : در طرح سناريوى سياه به شدت بايد دقت کرد. در درجه اول سازندگان سناريوى سياه بقايا و تکه پاره هاى خود رژيم اسلامى هستند که زندگى را بر مردم سياه خواهند کرد. اسلحه دارند. زندگى مردم را به گروگان خواهند گرفت و هزار بلا بر سرشان خواهند آورد. اين وجه قضيه سناريوى سياه کاملا در طرح کورش غايب است. فرض اين است که جناح راست رفته است. کجا رفته البته روشن نيست. جناح دوم خرداد مانده و دولت تشکيل داده است. در صورتيکه اگر کسى بخش اصلى سناريوى سياه باشد، سران سپاه و برخى از دوم خرداديهاى مسلح امروزى هستند. مسببين سناريوى سياه اساسا مجاهدين خلق و سپس فالانژهاى راست و جريانات قوم گرا معرفى شده اند که بخشى از واقعيت است. بعلاوه چگونگى برخورد و اجتناب از سناريوى سياه تعيين کننده است. اما چگونه از سناريوى اجتناب ميکنيم؟ تلاش سياسى براى متعهد کردن و فهماندن خطر از هم پاشيدگى شيرازه جامعه بخشى از پروسه پيشگيرى از سناريوى سياه است. اما بخش عمده آن و در صورت تحقق چنين سناريويى بخش سياسى و نظامى و تلاش براى جارو کردن اين جانوران سياه است. در صورت شروع سناريوى سياه بايد اساسا به کمک قدرت مسلح مردم و ارتش سرخ اين جانوران را از ميدان به در کرد و نه با وعده شرکت اين جريانات در دولت. بدون وجود و سازماندهى چنين قدرتى تصور اينکه اين نيروها از صحنه خارج شوند غير واقعى است. کورش اشاره اى به اين وجه قضيه نميکند. بعلاوه همانطور که تاکيد کردم نيروهاى اصلى سناريوى سياه خود تکه پاره هاى جنبش اسلامى سرنگون شده هستند.

٦- ما و مجلس موسسان

در طرح کورش مجلس موسسان يک حلقه و تلاش براى در خيابان نگهداشتن مردم تصور شده است. تلاش براى وقت خريدن و در خيابان نگهداشتن مردم به مجلس موسسان گره خورده است. بنظر ميرسد اگر ما چنين حلقه اى داشته باشيم موفق شده ايم که حرکت زمان را به نفع خودمان تغيير دهيم. اين استنباط از ديناميسم اجتماعى غلط است. چرا؟ براى در خيابان نگهداشتن مردم ما بايد قدرت دوگانه را شکل دهيم، اگر قدرت فائقه نيستيم. بايد ارگانهاى حاکميت مردم و قدرت حزب را آنچنان گسترده کنيم که قدرت بورژوازى يکسره نشود. اين جهت اصلى سياسى ما براى دخيل نگهداشتن موثر مردم در تحولات سياسى بايد باشد. ميگويم جهت اصلى و هميشگى ما، اما نه تمام جهت تبليغ ما. پروسه تشکيل مجلس موسسان و غيره عليرغم هر نيتى تسليم شدن به پروسه اى است که مردم عملا به نظاره گر تحولات سياسى در بالا تبديل ميشوند. قدرت عمل و اراده مستقيم خود ما با سياست خود ما محدود ميشود. بجاى اينکه مردم به شرايط موجود نه خود را بگويند ما بايد مبلغ اين باشيم که مردم به وضعيت آرى بگويند. فراخوان به چنين پروسه اى سر اعتراضات و اعتصابات توده اى و عمل مستقيم مردم را به داخل مجلس موسسان و هر پروسه اين چنينى ديگرى ميبرد. اگر ببرد. ما خودمان ناخواسته عامل کج کردن سر حرکت اعتراضى خيابانى مردم به درون مجلس موسسان فرضى ميشويم. و حتى به اهداف اعلام شده کورش هم نخواهيم رسيد. بلکه به نتيجه عکس آن دست خواهيم يافت.

از طرف ديگر مجلس موسسان طرح جنبش ما نيست. طرح جنبشهاى غير کارگرى و غير کمونيستى است. اکنون مجاهدين و راه کارگر و غيره اين سياست را دنبال ميکنند. سلطنت طلبها هم بدون ترديد چنين طرحى را ميتوانند در نقشه عمل خود هضم کنند. ميتوانند رفراندوم خود را به مجلس موسسان گره بزنند. بجاى مجلس موسسان + رفراندوم کورش طرح رفراندوم + مجلس موسسان را مطرح خواهند کرد. اين بسادگى ممکن است. بعلاوه ما تجربه تاريخى بلشويکها را داريم. بلشويکها طرح مجلس موسسان را داشتند. در دو تاکتيک اين را مطرح ميکردند. اما در درجه اول اين مجلس موسسان را ارگان قيام انقلابى مردم ميدانستند. مجلس موسسان را ارگان برخاسته از انقلاب مردم ميدانستند. قرار بود انقلاب دمکراتيک منجر به ايجاد مجلس موسسان شود. اما کارگران شوراها را ايجاد کردند. لنين و بلشويکها اين شکل جديد کشف شده سياسى را ديدند. آنرا مبناى سياست و حاکميت خود قرار دادند. بعلاوه روز خودش زمانى که مجلس موسسان تشکيل شده بود بلشويکها به شکل کلاسيکى يک ملوان را فرستادند تا انحلال مجلس را اعلام کند. بر خلاف ادعاى کورش بلشويکها اين طرح را در عمل خود در زمان موعدش رد کردند و آنر نپذيرفتند. اما ما در تاريخ معاصر ايران سابقه ايجاد شوراها را داريم. در برنامه مان شوراها را داريم. شوراهاى مردم را شکل دخالت مردم در سرنوشت سياسى خودشان ميدانيم. قبول طرح مجلس موسسان از جانب ما مترادف است با پشت کردن به اين رکن پايه اى سياست برنامه اى ما. من مخالف اصولى و هميشگى شرکت در مجلس موسسان نيستم. اگر روز خودش چنين مجلسى تشکيل شد در آنزمان در قبال اين شکل از دخالت در اوضاع سياسى حتما بحث خواهيم کرد و روش خود را تعيين خواهيم کرد. روش خود را نسبت به آن مثل هر واقعيت سياسى ديگرى بيان خواهيم کرد. اما طرح آن از جانب ما ديگر بدون ترديد سياست کمونيستى نيست.

کورش استدلال ميکند که اعلام شوراها در اين دوره به عنوان دولت از دو نظر نادرست است. يکى اينکه اين شوراها وجود ندارند و اينکه معلوم نيست چه سياستى بر آن حاکم باشد. دوم اينکه اين طرح ميدان بازى دمکراتيکى براى ساير جريانات و احزاب تضمين نميکند. به اين دو فاکتور ميپردازم. اولا من مطمئنم اگر سياست فراخوان شوراها را ما مطرح نکنيم، اگر ما پيشقدم ايجاد و تشکيل چنين شکل سياسى دخالت مردم در اوضاع نباشيم، اگر ما از امروز تاکيد همه جانبه اى بر اين سياست نگذاريم مسلما ما هم نيروى فائقه در اين تشکلها نخواهيم بود. از طرف ديگر چرا اين طرح ميدان بازى دمکراتيک براى ساير احزاب را فراهم نميکند؟ مگر اين طرح ما براى سازماندهى جامعه نيست؟ مگر ما در جامعه سوسياليستى مورد نظرمان بر ساختار شوراها متکى نيستيم؟ آيا در جامعه سوسياليستى شوراها "ميدان بازى دمکراتيک" براى ساير احزاب فراهم نخواهند کرد؟ اگر اينطور نيست پس چرا در دوران فرضى، پس از فرار جناح راست، ما نبايد اين طرح را مبنا قرار دهيم. بر خلاف کورش من معتقدم که مبنا قرار دادن اين نوع از قدرت و تشکل سازمانيابى مردم به ما در اذهان جامعه و مردم مشروعيت خواهد بخشيد. تمام استدلالاتى که در دفاع از "دمکراتيک" بودن ساختار شوراها ميتوان و بايد بيان کرد ميتوان و بايد در دفاع از اين ساختار دخالت مردم از هم اکنون بيان کرد. تمام استدلالاتى که خود کورش بيشتر از هر کس ديگرى در دفاع از آنها مطلب نوشته است را بايد هم اکنون مجددا در دفاع از اين پروژه طرح کرد.

٧- در خاتمه

طرح و نقشه پيشنهادى کورش "دولت موقت + مجلس موسسان + رفراندوم" سياستهاى پايه اى حزب را به راست ميچرخاند. موضع تاکنونى حزب در قبال اوضاع و احوال سياسى و سير آتى آنها را منعکس نميکند. و بنظر من نبايد از جانب حزب اتخاذ شود.

اما در شرايط مشخص امروز چه بايد کرد؟ بنظر من حلقه اصلى اى که ما بايد در دست بگيريم تحکيم ارتباط و مناسبات ما با مردم است. بايد حزب منشاء اثر و تغيير شويم. بايد سياستهاى که موقعيت ما را در پس تحولات جامعه و در قبال مردم تقويت ميکند و ارتقا ميدهد در دست گيريم. ما بايد استراتژى سازمانى خود را براى قدرت گيرى و تبديل شدن به رهبر اعتراضات مردم تبيين و تبليغ کنيم. استراتژى سازمانى ما براى کسب قدرت سياسى. چگونه به رهبر اعتراضات مردم در اين شرايط تبديل ميشويم؟ چگونه نه ما به رژيم اسلامى پرچم نه مردم ميشود؟ چگونه ما تبديل به قدرت اصلى اپوزيسيون ميشويم؟ در اين رابطه چند مساله اساسى است :

١- تبيين عرصه هاى اصلى نبرد طبقاتى. ارائه طرح و برنامه و نقشه عمل براى پيشبرد آنها. بنظر من مساله آزادى، فقر، برابرى زن و مرد و مذهب زدايى از اساسيترين عرصه هاى هستند که جبهه هاى اصلى اعتراض آتى به دور آنها به درجات متفاوت شکل خواهد گرفت.

٢- ما بايد فراخوان تشکيل شوراهاى مردم، شوراهاى کارگرى و تشکيلات دانشجويان و زنان را به سرعت در دستور کار قرار دهيم و دست به کار تبليغ ايجاد چنين تشکيلاتى در حد امکان شويم.

٣- ما بايد طرحى براى فشار به اپوزيسيون براى رعايت قواعد مبارزه سياسى در تحولات آتى ارائه دهيم.

٤- ما بايد بيانيه تفاوتهاى اپوزيسيون را و فراخوان به مردم براى انتخاب حزب کمونيست کارگرى را در دستور روز قرار دهيم.

پيشبرد اين سياستها و نه طرح کورش بايد محور سياست دوره اى ما باشد.

على جوادى

١٠ سپتامبر ٢٠٠٢