کورش جان محبت کن اين نوشته را هم براى اعضاى دال سين بفرست ممنون اصغر ٩ سپتامبر

نکاتى درمورد "سقوط جمهورى اسلامى و نقش حزب کمونيست کارگرى ايران"

اصغر کريمى

٩ سپتامبر ٢٠٠٢

بحث کورش تحت عنوان "سقوط جمهورى اسلامى و نقش حزب کمونيست کارگرى ايران" حاوى پيش فرضها و استنتاجات سياسى بشدت نادرستى است. سناريوئى که از دولتهاى موقت تصوير ميکند، بحث به خانه رفتن مردم و تاکتيکهاى پيشنهادى او همه بنظر من نادرست و براى حزب کمونيست کارگرى عميقا زيانبار است. به مهمترين آنها ميپردازم:

١- تاکتيک انحرافى کورش در نوشته اش از حکومتى صحبت ميکند که با شورش مردم در شکل حمله به راست جايگزين حکومت فعلى ميشود، دولتى متشکل از بخشهائى از رژيم که اهرمهائى از قدرت را در دست دارند، باقيمانده هاى دوخرداد، و امثال حجاريان ها. و سپس تاکتيکهاى نادرستى را درمورد اين دولت نتيجه گيرى ميکند. بنظر من دولتهاى باقيمانده از رژيم بعد از عقب نشينى راست بسيار مستاجل هستند. مردمى که راست را عقب رانده اند و نيروى سرکوب رژيم را زمين گير کرده اند اين بقاياى حکومت اسلامى را هم بسرعت داغان خواهند کرد. اين بخشى از پروسه سرنگونى رژيم اسلامى است. اينها دولتهاى بعد از ج ا نيستند حتى اگر خود چنين ادعا کنند، لحظاتى در سير فروپاشى رژيم اسلامى اند. اما صرفنظر از اينکه مردم چه خواهند کرد به خانه ميروند يا فعال در صحنه باقى ميمانند طرح اين تاکتيک و سياست از جانب کورش که با چنين دولتى، دولت حجاريانى در مثال کورش، درصورتيکه قواعدى را رعايت کند و به مطالباتى، مثل برابرى زن و مرد و آزاديها و سکولاريسم و الغاى قوانين اسلامى و ... گردن گذارد بروش متعارف و مثلا از طريق انتخابات با آن طرف ميشويم بسيار عجيب است. اين بنظر من به معناى ،زير پا گذاشتن همه مبارزه پنج سال گذشته ما و کل سنت انقلابى ما است، کرديت دادن به دوخرداديها و ايجاد احترام نسبت به حجاريان ها است. تابحال ميگفتيم که هيچ بخشى از رژيم را مردم قبول نميکنند، هردوجناح در جنايات حکومت شريک بوده اند، خواهان محاکمه سران رژيم و مسئولين وزارت اطلاعات و سپاه بوده ايم و با موضعگيرى کورش همه اينها زير سوال ميرود. تاکنون گفته ايم که مردم با هيچ بخشى از رژيم کنار نميايند نوشته کورش غير از اين است. اگر تبيين کورش به تبيين حزب تبديل شود ديگر به راحتى نميتوان گفت که مردم هيچ بخشى از رژيم را نميخواهند و تحمل نميکنند، ديگر نميتوانيم بگوئيم که سران اين حکومت و امثال گنجى و حجاريان اين بنيانگذاران سپاه و اطلاعات بايد به محاکمه سپرده شوند، نميتوانيم کماکان به مردم بگوئيم که اينها همه آدمکشند و از مقابل مبارزه مردم ميگريزند. نميتوانيم به مردم بگوئيم تا سرنگونى کامل ج ا و همه دار و دسته هاى آن خودتان را آماده کنيد، نميتوان همزمان همه حرفهاى تاکنونى را گفت و در عين حال قطعنامه داد و مصاحبه کرد و گفت که اگر دولت حجاريان قواعدى را رعايت کند ميتوانيم بحث سرنگونى قهرآميز آنرا کنار بگذاريم و قواعد را رعايت کنيم و ديگران را هم به رعايت آن تشويق کنيم و آيا اين خداحافظى با شعار سرنگونى و ترک همه راديکاليسم تا کنونى مان نيست؟ و آيا اين به معنى تحويل دادن دودستى جنبش سرنگونى به جرياناتى نيست که کماکان شعار سرنگونى را ادامه خواهند داد؟

طرح اين سوالات آژيتاسيون نيست. سوالاتى واقعى است که هرکدام تناقضات طرح کورش را نشان ميدهد. من سعى کردم معنى عملى سياست ناظر بر طرح کورش و نتايج عملى تبليغى سياسى آنرا توضيح دهم. بنظر من اينها استنتاجات کاملا واقع بينانه از طرح کورش هستند. ٢- در مورد به خانه برگشتن مردم و توهم نسبت به دولت حجاريان اين عجيب ترين سناريو و احتمالى است که ميتوان در دوره اى که راست عقب نشينى کرده تصور کرد. اين تازه شروع سياسى شدن و به حرکت درآمدن گسترده مردم است. دوره اى است که ترس مردم ريخته و قدرت سرکوب از رژيم گرفته شده است. در چنين شرايطى چگونه ممکن است آرامش به جامعه بازگردد؟ بر سر خامنه اى و رفسنجانى و خاتمى و کروبى چه آمده است، حسين شريعتمدارى و عسگراولادى و ساير اعضاى هيئت موتلفه و روساى قوه قضائيه و دادگسترى چه بسرشان آمده است، زندانهاى سياسى در چه موقعيتى هستند، بر سر مساجد چه آمده است، بهزاد نبويها، نمايندگان مجلس و وزاى کابينه ها و اردبيلى ها و حسنى ها و خلخالى ها کجا رفته اند، آخوند جماعت کجا خودشان را مخفى کرده اند، با حجاب هاى دورريخته شده چه برخوردى ميشود، مامورين نهى از منکر چه ميکنند، چه کسى جلو جوانان را براى يک زندگى نوع ديگر در خيابانها و کوچه ها و محله ها ميگيرد، صدها هزار خانواده اعدام شده و قتل زنجيره اى شده و شکنجه شده در چه پروسه اى آرام نشسته اند، و به بازجوها کارى ندارند، کارگر و معلم و دانشجو در کدام پروسه و با کدام قول و قرارى منتظر هستند تا کسى به خواسته هايشان برسد و دستمزدهايشان را بدهد، چگونه انبارها و سوپرمارکتهاى پر را مردم گرسنه ميبينند و بچه هايشان را به آرامش دعوت ميکنند، و چگونه خانه هاى خالى را ميبينند و به آن کارى ندارند، روساى مرتجع و اسلامى دانشگاهها و مدارس و کارخانه ها چگونه به کار خود ادامه ميدهند، فرماندهان سپاه و استانداران و فرمانداران و مقامات سرکوبگر و مفتخور و آقازاده ها و عوامل سرکوب چى. اينها همه بى جواب مانده اند و بر اساس نوشته کورش براى همه اين جوابها اعلام آقاى حجاريان که صبر کنيد به همه خواستهاى شما ميرسيم کافى است. اما اين زيادى ذهنى است. تازه شروع تب و تاب عظيم است، در واقع دوره عظيم ترين تحرک سياسى و تشکيلاتى بخشهاى مختلف جامعه براى تعيين تکليف قدرت سياسى شروع ميشود. کرور کرور به احزاب سرنگونى طلب ميپيوندند. متشکل ميشوند. و انتظاراتشان را طرح ميکنند. و دولت مربوطه اين وضع را تحمل نميکند يا زورش ميرسد و سرکوب ميکند و يا نميرسد و مردم تا ته آن ميروند و در پايان اين پروسه ديگر خبرى از بقاياى جمهورى اسلامى نخواهد بود. حتى اگر هم به فرض محال اينطور نباشد و فقط ده درصد جامعه سرنگونى بخواهند و به خانه نرفته باشند ما بايد با شعار سرنگونى به صحنه بيائيم. اين دولتها آنقدر عاجل هستند که بلافاصله مردم حقانيت ما را ظرف چندهفته خواهند فهميد. بايد همان اقليت راديکال و سرنگونى طلب را نمايندگى کرد، و نبايد آنها را به جريانات ديگرى که سرنگونى ميخواهند تحويل داد. و حتى اگر همه هم بگويند بله صبر ميکنيم ما تلاشمان را براى سرنگونى در ميان مردم شروع ميکنيم و نه بحث بر سر رعايت قواعد را.

در اين دوره نه تنها بخشى از جريانات چپ و مجاهدين بلکه بخشى از سلطنت طلبها هم، اگر نه همه آنها، سرنگونى طلب ميمانند در کردستان هم کسى منتظر نميماند اسلحه ها را تقسيم ميکنند. و بنابراين اين تصوير آرامش طلبى زيادى غير واقعى است.

٣- دولت يا دولتهاى بعد از سرنگونى رژيم اسلامى در نوشته کورش دولت حجاريان به عنوان دولت پس از سرنگونى نام برده شده است. و براى اثبات نظرش از پارگرافى از قطعنامه کنگره سه هم استفاده کرده است: "سرنگونى رژيم اسلامى پايان سير تحول سياسى در ايران نيست. کشمکش طبقات و جنبش هاى اجتماعى بر سر اينکه چه نظامى بايد بر جاى رژيم اسلامى بنشيند از هم اکنون در بطن مبارزه عليه اين حکومت آغاز شده و در پى سرنگونى رژيم اسلامى تا تثبيت حکومت بعدى ادامه خواهد يافت. ... هم اپوزيسيون بورژوائى و هم جنبش کمونيستى کارگرى شانس عينى پيروزى دارند" اما قطعنامه کنگره سه دارد از موقعيت پس از سرنگونى جمهورى اسلامى صحبت ميکند نه دولت بجامانده از جمهورى اسلامى. قطعنامه به صراحت دارد از سرنگونى جمهورى اسلامى و دولتى که بجاى آن مينشيند صحبت ميکند. و در اين سناريو بحثى از اينکه حزب يا راست پروغرب در آن حضور ندارد بحثى نيست دارد ميگويد هردو شانس دارند و کشمکش در مورد آن نظام از هم اکنون جريان دارد و در پى سرنگونى رژيم اسلامى هم تا تثبيت حکومت بعدى ادامه خواهد يافت. بنابراين اشاره به اين پارگراف به بحث کورش کمکى نميکند و نامربوط است. درواقع کل سناريوئى که کورش تصوير ميکند، غيرواقعى است. بحث بر سر اين نيست که سرنگونى از حمله به راست شروع ميشود بحث اين است که اين حمله تا سرنگونى کل جمهورى اسلامى و نيز کسانى که اکنون "اهرمهاى باقى مانده دستگاه دولتى را در اختيار دارند" و "بخشى از خود دستگاه دولت جمهورى اسلامى، اساسا بخشهائى از دوخرداد" ادامه خواهد يافت. سرنگونى به اين معنى است. و قطعنامه کنگره هم به نظر من از اين نوع سرنگونى صحبت کرده است. من اين دوره را دوره خلاء نميدانم. دوره اى است که هنوز مبارزه براى سرنگونى بقاياى رژيم اسلامى ادامه دارد.

با اين توضيحات اگر دوره مبارزه براى سرنگونى کامل رژيم اسلامى را پشت سر بگذاريم دوره بعد ديگر آن مشخصاتى را که کورش طرح کرده است ندارد و بقيه استنتاجات کورش همگى زير سوال ميرود و ديگر نميتوان همان بحث را ادامه داد. کل ماجرا، کل تصوير و فاکتورها و پرسناژها عوض ميشوند.

٤- اما سناريوى محتمل چيست؟ دوره بعد از سقوط کامل ج ا، يعنى دوره اى که دولتها يا کابينه هاى مختلف آمده اند و رفته اند و ديگر جمهورى اسلامى و بقاياى آن در حکومت تمام شده، وارد دوره اى ميشويم که دولتى که شکل ميگيرد ميتواند از بخشهاى مختلف سرنگونى طلبان به تناسب نيرو و وضعيت آن موقع آنها تشکيل شود. حزب کمونيست کارگرى نيز در اينصورت کاملا محتمل است که در اين تناسب قوا جائى و سهمى داشته باشد، کم يا زياد اما ميتواند به مرور سهمش بيشتر شود. سلطنت طلب و مجاهد و "مستقل"ها هم همينطور، شايد مجمعى از شوراها هم قدرتى بهم زده باشند. در کردستان هم احزاب مختلف سرنگونى طلب و از جمله حزب کمونيست کارگرى احزاب حاکم و فعال و اصلى در آن مقطع خواهند بود. و بعلاوه مجاهد همينطور که کورش نوشته است ممکن است کرمانشاه را تسخير کرده باشد و خوزستان هم اشغال شده باشد. علاوه بر اين نيروها بخشهاى باقيمانه از ج ا نيز هرکدام در جائى ممکن است مشغول جنگ و حکومت و ترور باشند.

اذعان به اينکه دولتى تشکيل ميشود که حزب در آن نيست در شکل دادن ذهنيت و تبديل آن به واقعيت کمک ميکند و در واقع تشويق مردم است که از آن دور شوند يا به آن دل خوش نکنند. و برعکس نيرو يا نيروهائى که در تحيليل ما بعنوان نيروهاى تشکيل دهنده حکومت اسم برده ميشوند از ما و تحليل ما اعتبار ميگيرند و خود را به ضرر ما تقويت ميکنند.

٥- بيانيه حقوق مردم

براى اين دوره به نفع ما است که از همين الان احزاب را براى رعايت کردن حقوق حداقلى (چيزى که کورش هم در نوشته اش طرح کرده است) تحت فشار قرار دهيم. در واقع پس از سرنگونى دوره اى طول ميکشد تا نظام بعدى تعيين تکليف شود و براى اينکه مردم کمترين مشقت را در ايندوره متحمل شوند و شرايط يک مبارزه سياسى که در آن مردم بتوانند انتخاب خودشان را بکنند و احزاب سياسى بتوانند آزادانه فعاليت کنند، لازم است اين آزاديها از همين الان توسط احزاب سياسى پذيرفته شود. طبعا کسى الان بيانيه ما را امضا نميکند اما به ما اجازه ميدهد که احزاب را تحت فشار قرار دهيم، و نيرو جذب کنيم و توپ را به ميدان ديگران بفرستيم. زيانهاى عدم تعهد به اين حقوق را هم ميتوان برشمرد اينکه اين زمينه را براى خشونت هاى سياسى، تحميل مشقات زياد براى مردم، عدم تضمين آزاديهاى سياسى براى فعاليت وسيع سياسى، و ... فراهم ميکند.

٦- با توجه به اين نکات کل طرح دولت موقت و سياست ما در قبال آن در مقطع فعلى نادرست است. اينکه چه دولتى تشکيل ميشود، ما موقعيتمان چيست، رشد ما در آن مقطع از کدام مسير سريعتر انجام ميشود و غيره را بايد به همان موقع احاله داد. ما جريان دگمى نيستيم و تابوئى براى ائتلاف و همکارى و سازش و يا جنگ و سرسختى نداريم. بسته به اوضاع و احوال تصميم مقتضى خواهيم گرفت. ممکن است خودمان پيشنهاد مجلس موسسان و يا بدتر از آنرا هم زمانى بدهيم، و خيلى ممکن هاى ديگر هم ميتوان رديف کرد. اما در هرصورت طرح اين مساله در مقطع کنونى غيرضرورى و مضر است و فقط به تضعيف ايميج ما، شل شدن ميليتانسى ما، و سوق دادن مردم به طرف ساير آلترناتيوها خواهد انجاميد.

٧- طرح گذار مسالمت آميز

دراينمورد بعدا جداگانه نکاتم را مينويسم.

چند نکته حاشيه اى در اين بحث

٨- يک ملاحظه درمورد طرح سناريوى سياه ما ضمن اشاره به مخاطرات پس از و در جريان سرنگونى رژيم اسلامى اما نبايد در تبليغات مان در شرايط کنونى برجسته شود و حول آن کمپين شود. درست در مقطعى که مردم براى سرنگونى آماده ميشود طرح کمپينى اين مساله ميتواند به معنى ترساندن مردم و دلسرد کردن مردم از مبارزه براى سرنگونى رژيم تلقى شود.

٩- در بحث کورش از پروسه گذار متمدن و دمکراتيک صحبت ميشود. طبيعى است که اگر بتوان قدرت را از طريق مثلا انتخابات گرفت، اين شيوه بسيار متمدنانه تر از قيام و جنگ و فعاليت نظامى است. اما از آنجا که به قول خود کورش احتمال گذار متمدن و دمکراتيک نزديک به صفر است، و ما به احتمال نزديک به صددرصد مجبور به قيام ميشويم درست نيست از الان قيام را غير متمدن و غير دمکراتيک بخوانيم. تاکيد بر گذار متمدن و دمکراتيک به شيوه غير قهرآميز دقيقا به معنى جاانداختن قيام به عنوان روشى غيرمتمدنانه و غيردمکراتيک است. بنظر من لازم نيست از اين اوصاف استفاده کنيم و فردا کار دست خودمان بدهيم.

١٠- در نوشته کورش در قسمت مربوط به دولت موقت به اين اشاره ميشود که "اين يک دولت سياسى، به معنى اى که در بحث دولت در دوره هاى انقلابى آمده، ميباشد. مبناى توافق حزب با چنين دولتى نميتواند مبناى اقتصادى داشته باشد. نقش اين دولت اقتصادى نيست". از اين قسمت نوشته ميتوان استنباط نادرستى کرد که فشار براى برآوردن مطالبات اقتصادى کارگران موضوعيت ندارد. تصور نميکنم کورش هم چنين منظورى داشته باشد.