به اعضا دفتر سياسى و

جلسه دفتر سياسى در بررسى اوضاع سياسى ايران، سقوط جمهورى اسلامى و نقش حزب کمونيست کارگرى

رونوشت: دبير کميته مرکزى

از: ثريا شهابى

تاريخ: ١ سپتامبر ٢٠٠٢

رفقا پس از بحثهاى پلنوم در اين مورد دوست داشتم نظرم را در مورد خطوط کلى بررسى و سياست گذارى در اين مورد را به اطلاع جلسه تان برسان.

فکر مى کنم خيلى از ما هنگامى که با شرايط جديدى روبروميشويم، از خود مى پرسيم اگر نادر بود چه مى گفت، چطور دنيا را مى ديد و چه نتيجه گيرى مى کرد. اين بنظرم بد نيست. ايجاد هيچ شبه و بى اعتمادى نسبت به خود و ديگران نيست. براى مايى که ميخواهيم «روى پاى خود بايستيم»، به اعتقاد من حداقل در کوتاه مدت لازم است. طبعا همه مان هم خود را مسلط به جهان بينى مارکس مى دانيم که با نگاه مارکس امروز، نادر ميخواهيم به مسائل امروز جواب دهيم. با اين مقدمه من خودم را مجاز مى دانم که با اين ابزار «که اگر نادر بود چه مى کرد» سعى کنم دنيا را با چشمان خودم ببينم، با عقل خودم بسنجم و روى پاى خودم بايستم.

در اين نوشته قصد ندارم به همه سئولاتى که براى همه مان در مورد آينده اوضاع در ايران مطرح است پاسخ بدهم. سعى مى کنم چهارچوب و خطوط کلى که به اعتقاد من هر تئورى و نظريه و راه حلى، مى بايست در آن چهارچوب

بگنجد را مطرح کنم.

اوضاع به کدام سمت مى رود؟

٭ رژيم اسلامى در حال اضمحلال است. اين يک مشاهده درست است. ٭ رژيم يا در يک قيام مردمى و با دخالت مستقيم مردم سرنگون و به زير کشيده خواهد شد، يا در اشکال پيچيده تر و کشدارتر و «غير کلاسيک» ترى عملا مضمحل خواهد شد.٭ شق اول: با حفظ شرايط موجود بنظر نمى آيد که سرنگونى با يک قيام مردمى چندان محتمل باشد. اما اگر هم اتفاق بيفتد، نحوه دخالت حزب ما در اين سناريو کمتر ابهام برانگيز است. ٭ شق دوم: تضعيف قدرت دولتى، رشد گيرى اعتراضات مردم و بوجود آمدن يک دوره جنگ و گريز بين مردم و حکومت. در اين حالت هم، نحوه دخالت حزب ما کمتر ابهام برانگيز است. ٭ شق سوم: ضعف قدرت دولتى به نحوى که حکومت عملا قادر به اجراى سياست هايش نباشد. بوجود آمدن يکنوع خلا قدرت! هم در بالا و هم در پائين. با اين سناريو طبعا شکل دادن به يک آلترناتيو فورى و از بالا در دستور بورژوازى غرب قرار خواهد گرفت. با اين سناريو همچنين تلاش براى شکل دادن به يک «لوى جرگه»، به رهبرى رضا پهلوى، نه براى احيا شلطنت، که براى ايجاد نوعى وحدت در صفوف بورژوازى در بى آلترناتيوى بورژوازى غرب، ممکن است در کوتاه مدت با استقببال غرب مواجه شود. نحوه برخورد ما به اين سناريو و ميزان آمادگى ما براى دخالت در آن است که ابهام برانگيز است.

به اعتقاد من ما بايد:

٭ همچنان بر تبليغات خودمان در مورد اينکه رژيم رفتنى است ادامه دهيم.٭ همچنان تصوير نه بزرگ به رژيم، همه جناحها و زير جناحهايش بمانيم. معلوم باشد که ما با هر قدرت و پارلمان و مجلسى که ذره اى از بقاياى رژيم اسلامى را در خود حمل مى کند، مبارزه مى کنيم.

٭ همچنان بعنوان حزبى که براى قدرت سياسى مى زند و جمهورى سوسياليستى ميخواهد اعلام آمادگى کنيم.٭ در تحليل هايمان از امکان شق هاى مختلف صحبت کنيم و هشدار دهيم. اما تبليغاتمان تماما روى ضرورت قدرتمند شدن پائين، ايجاد تشکل هاى مردمى، مجامع عمومى قانوگذار و مجرى، در محل هاى کار، مدارس، دانشگاهها و محلات و کارخانه ها، (شايد نه با نام شوراها و کميته ها در حال حاضر به خاطر بدنامى شوراهاى اسلامى و کميته)، و تقويت قدرت پائين، متمرکز باشيم.٭ اعلام کنيم که حزب ما در هرنوع خلا قدرتى به هرشکلى و در شرايط سرنگونى رژيم اسلامى، آماده گرفتن قدرت سياسى است. ٭ دولتى که حزب تشکيل مى دهد، يک دولت سوسياليستى است به اين خاطر که بلافاصله مطالبات سياسى برنامه را بعنوان قانون به اجرا خواهد گذاشت. به اعتقاد من موقت و گذرا بودن آن را ميتوان در تحليل و به اين عنوان که به اشکال عالى تر اعمال اراده مردم، و شوراهاى متکى خواهد شد، مطرح کرد. اما نبايد از ابتدا و امروز به آن دولت موقت بگوييم. اين خود يعنى اينکه بيآييد و من را کنار بگذاريد. تبين ما از دولت در دوه هاى انقلاب و .. نبايد امروز بعنوان ماتريال تبليغى جزو ماهيت ما معرفى شود. نبايد در معرفى آلترناتيو حکومتى مان هيچ نوع رگه اى از گذرا بودن و موقتى بودن را با خود حمل کنيم. کسى به دنبال يک دولت «موقت» سوسياليسى و يا يک دولت «موقت» متشکل از کمونيست ها نمى آيد!

٭ هنوز جنبش ما سلبى است و نه اثباتى. ٭ شرايط به قدرت رسيدن هرنوع آلترناتيو بورژوازى، مجلس موسسان و «لوى جرگه» ، مثل شرايط عروج دو خرداد و مثل شرايط ١١ سپتامبر خواهد شد. ما موظف ايم همچنان خلاف جريان، با گفتن نه به هر دو طرف، به امام و اصلاح طلب به ترورسيت اسلامى و دولتى، امر خودمان را پيش ببريم. اگر آن روز ما را پرت و حاشيه اى مى دانشتند که پشت دو خرداد نرفتيم و پرچم مرگ برآمريکا را در ١١ سپتامبر بلند نکرديم. امروز هم به اين خاطر که ناچار نيستيم به جامعه مدنى، پارلمان و مجلسس موسسانشان، فقط به اين خاطر که جايى براى اعمال اراده مردم نيست، بله بگوئيم، ما را پرت و حاشيه اى و ذهنى خواهند خواند! بالاخره قرار است نه گفتن هاى ما، همچنان ماتريال و نيرويى براى کنار زدن آنها و قدرتمند تر شدن خودمان باشد. اين آن دخالتى است که به اعتقاد من ما بايد بکنيم. آمادگى براى شکل دادن به قدرت از پائين و نه گفتن به همه اشکال دست بدست شدن قدرت از بالا! به اين اعتبار بنظر من چيز زيادى عوض نشده است. بايد ديد که آن نه امروز ما چى است و قرار است غير از همه رژيم چه چيزى را هدف خود بگيرد. به اعتقاد من سئوال اصلى اين آخرى است.

براى پاسخ به اين سئوال به اعتقاد من بايد ضمن اعلام آمادگى خود براى کسب قدرت سياسى و تشکيل فورى دولت سوسياليستى، ما بايد فورا محتواى آنچه را که بعد از سرنگونى رژيم هر حزب و سازمان و نيروى سياسى بايد به آن متعهد شود را منتشر کنيم و اعلام کنيم که دولت ما خود راسا، تامين اين ها را بلافاصله تضمين مى کند.

مثلا: آزادى بى قيد و شرط عقيده و بيان، تشک، اجتماعات، اعتصاب و لغو حجاب اجبارى، لغو حکم اعلام، بکار گيرى همه امکانات و منابع موجود براى پاسخ گويى به رفاه مردم (غذا و مسکن و بهداشت). و ... اين ها را مى شود تدقيق کرد.