رفقا،

اين نکات براى بحث در هيات دائم نوشته شده است. طبعا فرمولبندى هاى آن هم از فرض اين مخاطب متاثر است. بنظر من نکات مطرح شده در بحث پلنوم را منعکس ميکند. شايد در بحث پلنوم من نتوانستم بحث سر ته دارى را ارائه دهم. در هر صورت اين تلاشى براى جمع و جور کردن بحث است. اميدوارم در هيات دائم بحث خوبى داشته باشيم.

کورش مدرسى

٢٤ اوت ٢٠٠٢

جلسه بحث در اين مورد روز جمعه ٦ اوت ساعت ١٠ صبح تا ٢ بعد ازظهر خواهد بود.

سقوط جمهورى اسلامى و نقش حزب کمونيست کارگرى ايران

١ - سقوط جمهورى اسلامى سوالات جديى را در مقابل جامعه و طبعا حزب کمونيست کارگرى ايران قرار ميدهد. حزب کمونيست کارگرى بايد سناريوهاى ممکن و بويژه سناريوى محتمل را بررسى کند در دادن ابعاد مطلوب به آن نقش فعالى را بازى کند.

٢ - شکل محتمل سقوط جمهورى اسلامى، در شرايط کنونى، که قطعا در نتيجه مقابله مردم و تعرض آنها به ارگانهاى اين رژيم صورت خواهد گرفت، بلاواسطه منجر به رسيدن حزب کمونيست کارگرى و يا جريان راست پروغربى به قدرت نخواهد شد. سرنگونى رژيم به معنى پيروزى يک افق و يک جنبش اجتماعى و سياسى نخواهد بود. ما شاهد يک دوره تحول، تلاطم، يک دوره دولت و دولت هاى غير متعارف خواهيم بود که طى آن تکليف قدرت سياسى يک سره ميشود. قطعنامه کنگره سوم حزب اين موقعيت را پيش بينى کرده است. " سرنگونى رژيم اسلامى پايان سير تحول سياسى در ايران نيست. کشمکش طبقات و جنبش هاى اجتماعى بر سر اينکه چه نظامى بايد بر جاى رژيم اسلامى بنشيند از هم اکنون در بطن مبارزه عليه اين حکومت آغاز شده و در پى سرنگونى رژيم اسلامى تا تثبيت حکومت بعدى ادامه خواهد يافت. ... هم اپوزيسيون بورژوائى و هم جنبش کمونيستى کارگرى شانس عينى پيروزى دارند"

٣ - با سرنگونى رژيم جمهورى اسلامى جامعه به يک دوره خلا کامل گذر نخواهد کرد. مدنيت جامعه، تمرکز موجود در سيستم اقتصادى و ادارى کشور و سياست آمريکا و غرب وجود يک دولت رسمى مرکزى را ناگزير ميکند. اين دولت، در اين دوره، ممکن است دامنه اقتدار محدودى داشته باشد. اما بلحاظ کنترل منابع مالى اهرم هاى مهمى را در اختيار خواهد داشت. ظرفيت استفاده آن از اين اهرم ها به تعادل قواى اجتماعى بستگى خواهد داشت.

٤ - تناسب قواى کنونى ميان گرايشهاى اجتماعى و احزاب سياسى اپوزيسيون و وجود احزاب و جرياناتى که ميتوانند بزور اسلحه سناريوى سياه را بر جامعه تحميل کنند سوالاتى را در مقابل جامعه و مردم قرار ميدهد که حزب کمونيست کارگرى بايد بعنوان يک نيروى مسئول و مدعى قدرت به آنها پاسخ دهد. اين پاسخ و تلاشى که حزب براى تبديل اين پاسخ به پاسخ مردم ميکند يک رکن اساسى نزديک شدن حزب به قدرت است.

٥ - سوالات اساسى که بايد به آن پاسخ گفت از اين قرارند: (اين سوالات در دنياى واقعى وجوه مختلف همان ابهامى است که در بندهاى فوق به آن اشاره شد)

الف - محتمل ترين ترکيب دولت رسمى که در پى سرنگونى جمهورى اسلامى در شرايط کنونى چه خواهد بود؟ احزاب سياسى محتلف در آن چه نقشى خواهند داشت؟ مردم و ارگانهاى توده اى چه جايگاهى خواهند داشت؟ حزب کمونيست کارگرى چه جايگاهى خواهد داشت؟ چه سياستى را تعقيب خواهد کرد؟

ب - چگونه ميتوان از بهم ريختن شالوده زندگى مدنى و تحقق سناريو سياه ممانعت کرد. ملزومات آن چيست؟ حزب کمونيست کارگرى در اين رابطه چه وظايف معين و ويژه اى را در دستور دارد؟

پ - نقشه و يا پلان عبور متمدن، آرام و دمکراتيک از جمهورى اسلامى به نظام بعدى که طى آن حق دخالت مردم در تعيين اين نظام و زمين بازى مساوى براى احزاب سياسى تضمين ميشود چيست. سوالى که اپوزيسيون بورژوائى با طرح رفراندم به آن پاسخ ميدهد.

پاسخ به اين سوالات براى حزب کمونيست کارگرى بعلاوه معناى ويژه تشکيلاتى نيز خواهد داشت که فعلا موضوع مورد بحث اين تزها نيست.

٦ - در پاسخ به اين سوالات بايد ابتدا از چند حکم و مشاهده شروع کرد:

الف - سناريوى سرنگونى جمهورى اسلامى هرچه باشد حزب کمونيست کارگرى ايران جمهورى سوسياليستى را تنها آلترناتيو رهائى بخش ميداند. براى تحقق فورى آن مبارزه ميکند. شعار حزب زنده باد جمهورى سوسياليستى است.

ب - حزب کمونيست کارگرى از همين امروز براى تحقق اين شعار تلاش ميکند. تلاش ميکند تا شرايط را بنحوى تغيير دهد که تحقق اين هدف هرچه سريعتر و فورى تر انجام شود.

پ - سرنگونى جمهورى اسلامى منجر به سر برآوردن انواع تشکل هاى توده اى و ازجمله شوراهاى محلى و کارخانه اى خواهد شد. اين تشکل ها و بويژه شوراها يکى از ارکان پايه اى حکومت حزب کمونيست کارگرى خواهند بود. حزب شکل گيرى اين تشکل ها، گسترش آنها و بويژه جلب آنها به سياست هاى حزب را از هم اکنون، و در دوره مورد بحث، يک پايه اساسى فعاليت خود قرار خواهد داد.

ت - رکن ديگر قدرت گيرى حزب، گسترش حزب بصورت يک حزب سياسى توده اى است. خود حزب بايد به يک سازمان توده اى که قدرت بسيج و تغيير تناسب قوا را دارد تبديل شود. حزب بايد در هر محل و هر کارخانه، هر دانشگاه و اداره و غيره تاسيس شود. خانه هاى حزب بايد به کانون هاى توده اى بسيج مردم و فعالين و رهبران سياسى تبديل شوند.ث - حزب کمونيست کارگرى تلاش خواهد کرد که در هرجا تبديل به نيروى سياسى فائقه گردد.

ج - بحثى که تحت عنوان سلبى- اثباتى از طرف نادر مطرح شد، بويژه در اين دوره تحول نقش حياتى خواهد داشت. حزب کمونيست کارگرى تنها با تبليغ و ترويج سوسياليسم و جمهورى سوسياليستى به پرچم مردم تبديل نخواهد شد. بايد سوال کنکرت در جامعه را تشخيص دهد و حول آن محيط را پلاريزه نمايد. بنظر ميرسد محورهائى که، يکى يا چند تاى آنها، شانس تبديل به اين کاتاليزور را دارند کوتاه کردن دست مذهب از زندگى مردم، رفاه، آزادى، در ميدان نگاه داشتن مردم، حفظ مدنيت جامعه و ممانعت از تحقق سناريو سياه، مدرنيسم و ... است. پيشبينى اينکه کدام محور يا محورها به اين موقعيت عروج خواهند کرد و حول چه شعارى زودرس است.چ - بورژوازى و احزاب آن بدون ترديد وقتى شکست خود را محتمل بدانند به هيچ سناريو دمکراتيکى پايبند نخواهند بود. حتى اگر اين سناريو رفراندم مورد نظر آنها باشد. اما اين نتيجه گيرى است که مردم و بويژه طبقه کارگر و شوراها بايد به آن رسانده و براى مقابله با آن آماده شوند. حزب کمونيست کارگرى نسبت به رعايت هيچ پروسه دمکراتيک و متمدنى از جانب احزاب بورژوازى توهم ندارد. در نتيجه حزب بايد آمادگى فکرى و عملى رودروئى با بورژوازى و تصرف قدرت سياسى در موقعيت مناسب را داشته باشد.

ح - حزب کمونيست کارگرى فاقد يک طرح و يا تصويرى از يک پروسه گذار مسالمت آميز و متمدن که طى آن احزاب سياسى امکان فعاليت خواهند داشت و مردم ميتوانند آزادانه نوع حکومت آتى را تعيين کنند است. اين يک خلا جدى در استراتژى حزب براى رسيدن به قدرت و رهبرى مردم است. عدم پاسخگوئى به اين خلا بويژه در شرايط امروز حزب را بلحاظ اجتماعى در موقعيت نامناسبى قرار خواهد داد. پاسخ گوئى به اين سوال براى حزب در اين دوره اهميت حياتى دارد.

٧ - سقوط جمهورى اسلامى در ظاهر و در مرحله اول ميتواند شکل سقوط جناح راست را داشته باشد. بخش هائى از بقاياى دوم خرداد از هم اکنون دارند حساب خود را از جناح راست جدا ميکنند. درصورت وجود اپوزيسيون غالب و قدرتمند دولت آلترناتيو دولت اين اپوزيسيون ميبود. چيزى که در انقلاب ٥٧ اتفاق افتاد که دولت منصوب خمينى و شوراى انقلاب او تشکيل گرديد. شکل انقلاب آتى ايران بيشتر شبيه اشکال کلاسيک تر نظير انقلاب فوريه ١٩١٧ روسيه، سقوط رژيم شوروى، سقوط رژيم رومانى، يوگسلاوى، و غيره خواهد بود. هيچ يک از نيروهاى اپوزيسيون سرنگونى خواه در کوتاه مدت در صحنه سياست ايران و در تناسب قواى موجود نيروى فائقه اى که بتوانند نقش تشکيل دولت را بر عهده بگيرند نيستند. در نتيجه دولت ميوه ايست که با سقوط جمهورى اسلامى به دست نزديکترين نيروى موجود در ميدان خواهد افتاد. نيروئى که درست همزمان با از هم پاشيدگى اوضاع دولت را ميتواند اعلام کند، اهرم هاى باقى مانده دستگاه دولتى را در اختيار دارد. اين شانس بيش از هرکس شامل بخشى از خود دستگاه دولت جمهورى اسلامى ميشود - اساسا بخشهائى از دو خرداد که قطعا تلاش خواهند کرد بر موج اعتراض مردم سوار شوند (حجاريان و غيره ميتوانند تلاش کنند نقش يلتسين در کودتاى ارتش را بازى کنند). اين دولت قطعا هم دامنه اقتدار محدودى خواهد داشت و هم بسرعت جاى خود را به دولت هاى بعدى با ترکيب متفاوت خواهد داد. يک فاکتور مهم در اين رابطه سياست آمريکا و جناخ راست بورژوازى است. تلاش آنها براى تشکيل نوعى پارلمان يا دولت در تبعيد در صورت تحقق ميتواند در ترکيب دولت هائى که به قدرت ميرسند موثر باشد.

٨ - دولت بعد از سرنگونى جمهورى اسلامى يک دولت غير متعارف و موقت است. عمر محدودى داد و دستور کار رسمى محدودى. دستور کار آن تدارک تعيين تکليف نظام جامعه از طريق رفراندم يا هر پروسه ظاهرا دمکراتيک ديگر است. محدوده اقتدار اين دولت و دامنه عمل آن محدود خواهد بود و با تشکيل ارگانهاى توده اى و دخالت احزاب سياسى ميتواند محدودتر شود. اما قدر مسلم اين است که اين دولت از يک طرف خود را نماينده خير خواهى و ثبات و آرامش معرفى خواهد کرد و از طرف ديگر حمايت بين المللى ميتواند موقعيت آنرا تقويت کند.

٩ - اپوزيسيون پرو رژيم ( اکثريت، روشنفکران و ژورناليست هاى، حزب توده و غيره) بخودى خود هيچ نقش مستقلى را نميتوانند بازى کنند. اينها تنها بعنوان نيروى ذخيره جناح راست بورژوازى و بعنوان محلل بقدرت رسيدن آنها عمل خواهند کرد. حلقه اتصالى از دولت بعد از سرنگونى جمهورى اسلامى تا دولت بورژوازى راست.

١٠ - مجاهدين يک نيروى بى ريشه در جامعه است. اما پول و آدم دارد و مهمتر از آن اشتهاى ماجراجوئى و تحميل مسلحانه خود به جامعه. درصورتى که نيروهاى مجاهدين در عراق دست نخورده باقى بمانند با اولين نشانه هاى بهم ريختگى دستگاه دولت اينها نيروهايشان را به ايران منتقل ميکنند و بخشهائى از غرب و يا جنوب را به تصرف خود درخواهند آورد. و در تهران و ساير نقاط بعنوان يک نيروى سياسى- نظامى و ارد صحنه خواهند شد. اينها يک پايه سياه کردن سناريو عبور از جمهورى اسلامى هستند.

١١ - يک فاکتور ديگر را که بايد بحساب آورد شکل گيرى گروههاى مسلح فاشيست دست راستى و همچنين نقش جريانات و گروههاى مسلح محلى است.

١٢ - محور اصلى سياست جناح راست بورژوازى و همچنين جريانات ديگرى که بعد از سقوط جمهورى اسلامى موقتا به جلو صحنه ميايند کنترل مردم و بيرون کردن آنها از صحنه سياست است. با توجه بوجود يک قطب با نفوذ چپ (حزب کمونيست کارگرى) بنظر من راست بدون برو برگرد سياست سقط کردن اعتراض مردم و اعلام خاتمه انقلاب را در پيش خواهد گرفت. موقعيت جامعه ايران از اين نظر با کشورهاى ديگرى، نظير يوگسلاوى، که غرب و اپوزيسيون بورژوزى براى مدتى ميخواست مردم را در ميدان نگاه دارد بکلى متفاوت است. هسته اين تفاوت وجود حزب کمونيست کارگرى ايران است.

١٣ - طرح رفراندم، مستقل از نقاط قوت و ضعف فى النفسه آن، پلاتفرم و طرح بيرون کردن سريع مردم و اعلام خاتمه انقلاب حول چند سوال قلابى مثلا سلطنت يا جمهورى است. درست مثل رفراندم جمهورى اسلامى آرى يا نه. حزب کمونيست کارگرى همانگونه که تاکنون بوده بايد اکيدا اين طرح را افشا کند.

١٤ - حزب کمونيست کارگرى بايد سياست خود را در دو زمينه روشن کند: سياست آن در قبال دولتى که بعد از جمهورى اسلامى سر کار ميايد و دوم سناريو و يا طرح گذار دمکراتيک و مسالمت آميز به نظام مورد نظر مردم و کم کردن امکان وقوع سناريو سياه.

١٥ - در مورد سياست حزب در قبال دولت جانشين جمهورى اسلامى. سياست حزب تاکنون اين بوده که با سرنگونى جمهورى اسلامى حزب بايد به قدرت برسد يا ما ميخواهيم برسد. اين جواب درست است اما کافى نيست. درست است زيرا همانطور که در بند هاى قبل اشاره شد سياست پايه اى حزب کمونيست کارگرى در اين دوره را منعکس ميکند. ناکافى است زيرا تعادل قواى موجود در جامعه، و در نتيجه سير محتمل اوضاع را، در نظر نميگيرد. بعلاوه تصويرى که از نقش حزب در اين دوره ميدهد يک تصوير صرفا اپوزيسيونى است که تنها از پائين فشار مياورد. نه نيروئى که ميخواهد اوضاع را با توسل به همه اهرم هاى قدرت بسمت مورد نظر خود بچرخاند. فشار از پائين را با فشار از بالا توام ميکند. مهمتر اينکه نفس روشن کردن سياست حزب در قبال چنين دولتى نقش مهمى در شکل دادن توقع مردم از آن، اعمال فشار بر اپوزيسيون و بالاخره سياست خود اين دولت دارد. ميتواند فضا را به نفع ما بيشتر بچرخاند.

١٦ - بنظر من پايه سياست حزب کمونيست کارگرى ايران در قبال دولت در اين دوره بايد بر چند اصل متکى باشد. منظورم از سياست در قبال اين دولت به معنى حمايت از آن نيست. چارچوبى است که در آن حزب کمونيست کارگرى خواهان سرنگونى قهرآميز اين حکومت نخواهد شد و قواعد مورد توافق را رعايت خواهد کرد و از ديگران خواهد خواست که اين قاعده را رعايت کنند:الف - در ميدان نگاه داشتن مردم، تضمين بيشترين امکان دخالت آنها در تعيين سرنوشت جامعه

ب - ممانعت از اعلام خاتمه انقلاب تا جائى که مردم در يک فرصت مقبول بتوانند تصميمشان را در مورد آينده نظام بگيرند.

پ - رسميت دادن به خصلت موقتى اين دولت - اين يک دولت سياسى، به معنى که در بحث دولت در دوره هاى انقلابى آمده، ميباشد. مبناى توافق حزب با چنين دولتى نميتواند مبناى اقتصادى داشته باشد. نقش اين دولت اقتصادى نيست.

ت - ممانعت از تحقق سناريو سياه

ث - تضمين بيشترين امکان دخالت به حزب کمونيست کارگرى از بالا و پائين.

١٧ - مبناى رابطه حزب کمونيست کارگرى با اين دولت (به همان معنى که در بالا اشاره شد) براساس تعهد و اجراى يک سرى مطالبات سياسى است. اقلامى شبيه اينها:

- اعلام انحلال جمهورى اسلامى لغو همه قوانينى که منشا مذهبى دارند.

- آزادى کامل و بدون قيد و شرط بيان، تشکل، اعتراض - آنطور که در برنامه آمده

- خصوصى اعلام کردن مذهب، مصادره اموال نهادهاى مذهبى، موقوفات، لغو هرگونه حمايت از نهادهاى مذهبى

- اعلام برابرى کامل زن و مرد در همه قوانين و شئون اجتماعى، لغو کليه قوانين عليه زن

- انحلال وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران

- لغو مجازات اعدام

- تضمين دسترسى همگانى به رسانه هاى جمعى، بويژه احزاب سياسى و تشکل هاى توده اى

- ممنوعيت اعمال حاکميت احزاب سياسى بر مردم با توسل به اسلحه (اين را شايد بايد دقيق تر کرد)- بلوکه کردن حساب مقامات جمهورى اسلامى، ممنوعيت خارج کردن پول از ايران.

با رجوع به بحث سناريو سياه ميتوان اين بخش را دقيق تر کرد.

١٨ - حزب کمونيست کارگرى ايران بايد براى جلوگيرى از تحقق سناريو سياه و همچنين تضمين يک گذار متمدن و دمکراتيک به نظام آينده:

- تلاش کند که تحقق چنين پلاتفرمى را به خواست مردم تبديل کند.

- نيروهاى سياسى را زير فشار قرار دهد که تعهد خود را به آن اعلام کنند.

- اعلام کند که در صورت تضمين چنين پلاتفرمى آماده است در دولت شرکت کند و يا حتى خود چنين دولتى را ايجاد نمايد.

١٩ - در مورد طرح گذار از جمهورى اسلامى به نظام منتخب مردم بايد به نکات زير توجه کرد:

الف - طرح حزب کمونيست کارگرى نميتواند ابداع جديدى باشد. اين طرح بايد در فرهنگ سياسى جامعه شناخته شده باشد.

ب - اين طرح نميتواند تحقق آن مستقيما به معنى حکومت مورد نظر حزب کمونيست کارگرى باشد. مثلا اعلام شوراها بعنوان دولت براى اين دوره از دو نظر نادرست است. اولا چنين شوراهائى وجود ندارند و درصورت شکل گيرى آنها معلوم نيست تحت تاثير کدام يکى از جريانات سياسى يا اجتماعى باشند و ثانيا ملزومات قدرت حزب کمونيست کارگرى را بعنوان پيش شرط دخالت حزب معرفى ميکند و بنظر ميرسد که ميدان بازى و شرايط دمکراتيکى براى دخالت احزاب ديگر را تضمين نميکند. اين فشار را از روى آنها بر ميدارد و به آنها ميدان مانور وسيعترى ميدهد. ٢٠ - باتوجه به نکات فوق به اعتقاد من طرح دولت موقت + مجلس موسسان + رفراندم ميتواند طرح مورد قبول حزب باشد. مجلس موسسان تنها يک جز اين طرح است در اين چهارچوب بسيارى از تناقضات مجلس موسسان مطرح شده از جانب ديگران را ندارد. از ميان آلترناتيو هاى موجود کم ضرر تر از همه است و بويژه کم ضرر تر از سکوت يا بى نقشه ماندن حزب در اين مورد است.

٢١ - در نتيجه اگر نکات اين بحث درست باشد حزب اين کارها را خواهد کرد:

الف - صدور يک بيانيه بهمراه اعلام حقوق سياسى پايه اى مردم در دوره گذار.

ب - اين بيانيه براى کليه احزاب و شخصيت ها (ليستى شبيه آنچه براى کنگره دعوت شدند) فرسشتاده خواهد شد و از آنها خواسته شود که تعهد خود را به دفاع و اجراى اين حقوق در هر موقعيتى که قرار خواهند گرفت اعلام کنند.

ج - حزب کمپين وسيع سياسى را براى برجسته کردن خطرات اين دوره و نحوه جلوگيرى از سناريو سياه و حفظ حقوق مردم انجام ميدهد. توپ را به ميدان نيروهاى ديگر اپوزيسيون ميفرستد، فشار را روى آنها نگاه ميدارد و افکار عمومى جامعه را ميسازد.

د - حزب طرح خود براى اين دوره يعنى دولت موقت + مجلس موسسان + رفراندم را اعلام ميکند.

بنظر من وارد شدن پرقدرت به اين بحث و اتخاذ همه جانبه آن موقعيت سياسى حزب را بشدت تقويت ميکند و آنرا بطور شاخص ترى به جلو صحنه سياست ايران پرتاب خواهد کرد.

يک فاکتور ديگر تلاش آمريکا براى شکل دادن به يک نوع مجمع و يا پارلمان در تبعيد و يا دولت در تبعيد است. اين تلاش آمريکا با نزديک شدن سقوط جمهورى اسلامى با کمک همه نيروهاى راست بورژازى و ليبرالها و دوخردادى هاى سابق سرعت ميگيرد. اعلام و اجراى پيشنهادات فوق توسط حزب يک ضربه از پيش به اين تلاش نيروهاى راست است و محيط بازى آنها را تغيير ميدهد.

پاسخ به چند سوال که در پلنوم مطرح شد:

- آيا طرح دولت موقت به اين شکل تصوير ضعيفى از حزب نميدهد؟ به اعتقاد من الزاما نه. اگر حزب نه تنها بعنوان اپوزيسيون بلکه بعنوان يکى از معماران چنين دولتى وارد ميدان شود بعکس تصوير قدرتمندترى از حزب ميدهد. فرض کنيد اگر رضا پهلوى با چنين طرحى به ميدان بيايد، طرحى که آمريکا مشغول جمع آورى نيرو براى آن است، اصلا تصوير ضعيفى از او را بدست نميدهد. بلکه بعنوان کسى که دارد خود را براى بعد از جمهورى اسلامى آماده ميکند قوى تر بنظر خواهد رسيد.

- آيا طرح مجلس موسسان از جانب ما عقب نشينى نيست؟ آيا صندلى مجلسس موسسان اشغال نيست؟ ايکاش طرح ديگرى وجود داشت. من شخصا از هر طرح آلترناتيوى که به اوضاع بخورد استقبال خواهم کرد. اما در رابطه با خود مجلس موسسان بايد به نکات زير توجه کرد:

الف - امروز در مقايسه با رفراندم، مجلس موسسان طرح بى صاحب ترى است.

ب - کل انتقاد ما به مجلس موسسان مطرح شده از جانب اپوزيسيون برجاى خود باقى است. در طرح ما مجلس موسسان با رفراندم و دولت موقت گره ميخورد.

ج - حزب کمونيست کارگرى، اگر همه جانبه و با تعرض کامل ظاهر شود و مجلس موسسان را بعنوان يک گوشه طرح مطرح کند، آنقدر قدرت دارد که صندلى اشغال شده را از زير اشغال کننده بيرون بکشد.

د - مجلس موسسان درخود مذموم نيست. آلترناتيو ما نيست. چيزى است شبيه پارلمان. اين شعار بلشويکها هم بوده، که آنها هم با توجه اوضاع جامعه آنرا پذيرفتند.

٢٣ - آيا طرح دولت موقت قائل شدن به يک مرحله براى انقلاب و موکول کردن انقلاب سوسياليستى به "بعد" نيست. بنظر من. اگر استراتژى حزب روشن باشد، اگر معلوم باشد در چه متنى و براى چه دوره اى اين کار را ميکند مطلقا اين نقش را نخواهد داشت. اين يک دولت موقت، چند ماهه، است که به حزب کمونيست کارگرى، و به مردم، اجازه ميدهد بطرق دمکراتيک سرنوشت جامعه را بدست بگيرند. با بند هائى که بعنوان مقدمه مطرح کردم بايد قاعدتا تفاوت معلوم باشد.

٢٤ - هرکدام از اين بندها، بويژه بند بيانيه حقوق سياسى مردم در دوره گذار، را ميتوان به تنهائى مطرح کرد و پيش برد. اما بنظر من قدرت حزب در يک تعرض همه جانبه است. اجزاى اين پيشنهاد يک نقشه همه جانبه است که نتنها دست حزب را نميبندد بلکه بيشترين امکان، فضا و ميدان مانور را به آن ميدهد و فضاى سياسى را بنفع حزب ميچرخاند.