چند نکته پيرامون "کمونيستها و جنبش نافرمانى مدنى"

اسد عزيز سلام. اميدوارم که خوب و سلامت باشى. در مورد نقدت به مطلب من: "کمونيستها و جنبش نافرمانى مدنى" چند نکته را بايد توضيح دهم.

١- حزب در اين زمينه نظر رسمى و اعلام شده اى ندارد. هيچ قطعنامه، مصوبه، و يا سياست عمومى اى در اين زمينه وجود ندارد. برخلاف آنچه گفته اى حزب "تصميمات رسمى" اى در اين زمينه تاکنون اتخاذ نکرده است. از اينرو نقد مطلب من نميتواند بر اين پايه استوار باشد!؟

٢- در مورد سياست و روش کمونيستها در برخورد به "نافرمانى مدنى" در درجه اول بايد روشن کرد در باره چه صحبت ميکنيم. نافرمانى مدنى به مثابه يک نظريه سياسى براى تحولات اجتماعى معينى؟ نافرمانى مدنى بمثابه يک تاکتيک مبارزاتى در توازن قواى سياسى - اجتماعى معينى؟ نافرمانى مدنى بمثابه جنبشى براى برکنارى رژيم اسلامى؟ کداميک؟ من در مطلبم ابتدا به بررسى و نقد پايه هاى نظرى "نافرمانى مدنى" پرداخته ام. جايگاه اين نظريه در تحولات اجتماعى را بيان کرده ام. سپس به نافرمانى مدنى بمثابه يک تاکتيک اعتراضى پرداخته ام. بدون اينکه قصد رد اين تاکتيک را داشته باشم، به محدوديتهاى آن در بيان اعتراضات اجتماعى اشاره کرده ام. و در آخر، در ايران، در شرايط حاضر، جايگاه اين سياست را توضيح داده ام. بدون نقد پايه هاى نظرى و شرايط اجتماعى طرح اين سياست نميتوان به سياست اصولى در قبال اين روش دست يافت. کارى که نقد شما به آن نپرداخته است.

٣- نافرمانى مدنى بنظر من غالبى براى بيان اعتراضات موجود در جامعه نيست. اگر دنبال چهارچوبى هستيم، من طرفدار "اعتراض توده اى" هستم. که هم در برگيرنده نافرمانى است، هم در برگيرنده اعتصاب توده اى است، و هم در برگيرنده تظاهرات توده اى. تمامى اين اشکال در شرايط حاضر توسط بخشهاى مختلف جامعه در جريان است. (بنظرم در اين زمينه بايد بيشتر بحث کرد و به توافق رسيد!)

٤- اعتراضات توده اى مردم را نبايد در چهارچوب و يا متاثر از سياست "نافرمانى مدنى" تعريف و تبيين کرد. اين تبيين کمکى به مشروعيت بخشيدن سياستهاى راست محافظه کار و راه کارگر و بخشهايى از اکثريت و نيروهاى جنبش ملى اسلامى، در جامعه است. اعتراضات مردم را بنوعى به حساب سياستهاى آنها و متاثر از "رهبرى" آنها ميگذارد. مقابله زنان در زمينه حجاب، اعتراض جوانان براى مقابله با سياستهاى فرهنگى رژيم، نافرمانى مدنى به معناى دقيق کلمه و سياست نيست. اعتراض فعال است. جنبش خلاصى فرهنگى است. وقعى به قوانين رژيم اسلامى، به کليتش و سياستهايش نميگذارند.

٥- جنبش نافرمانى مدنى، از طرف بخشهاى مختلف جنبش ملى اسلامى و ناسيوناليسم پرو غربى بيان شده است. اين حرکت بمثابه يک جنبش قصد ندارد به پايه هاى سيستم حاکم برخورد کند. برعکس. در مقابل جنبش سرنگونى است. بخشى از هدف اين جنبش بازداشتن مردم از توسل به زور و قهر براى سرنگونى رژيم اسلامى است.

٦- اگر بشود مقايسه اى کرد، تعيين روش ما در اين زمينه تشابه زيادى به روش برخورد کمونيستها به "اتحاديه" و جنبش اتحاديه اى دارد. بدون اينکه اتحاديه را نفى کنيم و يا تلاش کارگران براى ايجاد آن را اصولا نفى کنيم، جايگاه و افق جنبشى که اتحاديه را مطرح ميکند، توضيح ميدهيم و سياست خودمان، مجمع عمومى و شورا، را بيان ميکنيم. در اين زمينه هم همينطور است.

على جوادى