على عزيز سلام اميدوارم خوب باشى

من مقاله کمونيستها و جنبش نافرمانى مدنى را بالاخره خواندم، کاش همان موقع که برام نوشته بودى ميتوانستم بخوانم ولى درست وقتى بود که به سفر ميرفتم. بلافاصله بعد از برگشتن از سفر آنرا خواندم.

برم سر اصل مطلب، نظر من اين است که اشتباهات جدى در اين مقاله وجود دارد و نه تنها نظر خودمان در مورد جنبش مدنى و بکار بردن اين تاکتيک از طرف کمونيستها را نمايندگى نميکند، منطبق با تصميمات رسمى خودمان هم نيست. سعى ميکنم مختصر نکاتم را بگويم.

بنا به اهميت بحث من کپى نامه را براى کورش و حميد و هيات دا؛م هم ميفرستم.

در نوشته نشان داده اى که جنبش نافرمانى مدنى جنبشى بورژوايى است که نميتواند امر سرنگونى جمهورى اسلامى و نابودى نظام سرمايه دارى را هدف قرار دهد. اين البته محور بحث است. و آنجا هم که ميپرسى جنبش مدنى آرى يانه، نه تنها بلافاصله پاسخ آرى نيست بلکه نه بسيار بزرگى هم اتفاقا گفته اى و آرى آن هم زياد معلوم نيست و تقريبا هيچ سمپاتى هم نشان داده نميشود و در نتيجه هم در اساس با اين تاکتيک مخالفى و هم به عنوان اتخاذ يک تاکتيک هم بى مهرى خيل زيادى به اين تاکتيک خوب و توده گير در اين مقاله شده است.

به نظر من در جواب به اين سوال که آيا نافرمانى مدنى ميتواند يک روش مبارزه ما و اتخاذ آن از طرف ما هم باشد، نبايد ترديد کنيم و آنگونه که مقاله "کمونيستها و جنبش نافرمانى مدنى" سعى ميکند اين تاکتيک خوب را دو دستى به اپوزيسيون بورژوايى پرو غرب بسپارد نبايد عمل کنيم.

در کل نوشته، من اين استنباطهاى بالا را کرده ام و خوب است که در مورد اين حداقل در بالا بحث بکنيم.

فکر ميکنم اتفاقا نافرمانى مدنى که در مثالهاى بسيار زيادى ميتوان آنرا نشان داد و جزيى از جنبش توده اى مردم و بويژه جوانان و زنان است بطور خيلى روشنى بايد مورد حمايت و تاييد ما قرار گيرد همانطور که تا هم اکنون هم بوده و من فکر ميکنم در پلنوم ١٢ يا ؟ بود که در اين مورد به تفصيل بحث شد و پلنوم در اتخاذ اين تاکتيک توافق هم داشت.

اين براى همه روشن است که ما در هيچ موردى در مورد مبارزه براى اصلاحات اينگونه برخورد نکرده ايم، به اين دليل که اصلاحات نميتواند امر سرنگونى و بنياد سرمايه را براندازد. در اين مورد هم ميبايست ضمن بدست گرفتن آن بعنوان يک تاکتيک مبارزاتى (اگر الان تازه لازم ميبود و اگر من به جاى شما ميبودم در بدست گرفتن اين تاکتيک بطور همه جانبه ابتدا ميگفتم و بعد نارسايى ها را هم به کمونيستها يادآورى ميکردم) نارسايى هاى آنرا هم ذکر ميکرديم.

ولى برخوردى که در مقاله "کمونيستها و جنبش نافرمانى مدنى" شده است متفاوت است و بيشتر اين را نمايندگى ميکند که اگر هم اين جنبش نافرمانى مدنى چيزهايى هم دارد اتخاذ آن از طرف کمونيستها ضررش بيشتر از سودش هست. مثال ميزنم:

ميگويى، ... "بدون اينکه مطلوبيت برخى از اشکال نافرمانى مدنى را انکار کنيم اما نافرمانى مدنى حتى در سطح تاکتيک اساس و ستون فقرات جنبش ما نيست".

من فکر ميکنم که اتفاقا اتخاذ نافرمانى مدنى براى ما کمونيستها که همه نظرات و بحث و برنامه و ... مان هم روشن است و همه حرفهايمان را زده ايم و براى قدرت سياسى مبارزه ميکنيم اتخاذ اين روش مبارزاتى هم بسيار مهم است و هم بعنوان تاکتيک جايگاه مهمى در مبارزه ما بايد داشته باشد. اينکه گاندى با استراتژى که داشت چگونه نافرمانى مدنى را بعنوان يک تاکتيک اتخاذ کرد و يا اگر اشتباه نکنم همه استراتژى همين بود و يا بورژوازى پرو غرب و سطلنت طلب در ايران با استراتژى که دارند و اين تاکتيک را هم اتخاذ ميکنند هيچکدام نميتواند براى ما که استراتژى مان را در هيچ مقطعى فداى تاکتيک و اصلاحات نکرده ايم ميتواند بطور جدى هم به مبارزه مان کمک کند. نبايد مردمى که لحظه به لحظه و در ابعاد توده اى اين تاکتيک را اتخاذ ميکنند ناديده گرفته شود و خود را از اتخاذ اين روشهاى مبارزاتى منع کنيم و دست خود را ببنديم. اين خطر دور شدن ما از همه اعتراضاتى است که مردم در برابر رژيم و همه قوانينش دارند.

ميگويى، " ...جنبش ما در اساس به عمل مستقيم کارگرى و جنبش شورايى کارگران اعمال اراده مستقيم مردم آزاديخواه متکى است"

اين درست، ولى ما هيچگاه به اين خاطر از همه مبارزاتى که براى آزادى و در مقابل هر استبداد و خفقان و ... که بوده دست نکشيده و يا اينگونه مورد بى مهرى قرار نداده ايم و اين تاکيدات شما بر جنبش ما در اساس و... در اين متن از بى توجهى به همين تاکتيک مبارزاتى جنبش نافرمانى مدنى است.

و يا ميگويى " در نقد جنبش نافرمانى مدنى به مردم تحقق آزادى و برابرى و رفاه را يادآورى ميکنيم"

و يا " جنبش نافرمانى مدنى اگر جاى در سياست در جامعه ايران پيدا کند، جنبشى براى سرنگونى رژيم اسلامى نيست، بر عکس تلاشى براى مقابله با آن است. بمثابه يک تاکتيک مبارزاتى پله اى در تحولات سياسى جامعه نيست"

و يا " هر چند که نافرمانى مدنى بمثابه يک روش مبارزاتى اقدامى است که مردم در مبارزات خود و در شرايط قواى سياسى معينى به آن توسل ميجويند، اما هر رودرروى سياسى مردم با رژيم بهرسمت به تقابلى فراى چهارچوبهاى داده شده جنبش نافرمانى مدنى ميکشد"

اينجا هم بايد پرسيد که کدام يک از جنبشهاى مردم نميتواند اين ظرفيت را داشته باشد و اگر ما نباشيم قدر مسلم همينطور خواهد شد که شما ميگوييد اما ميتوان به جنبش زنان، جنبش کارگرى، جنبش جوانان که چنين خصوصياتى داشته باشد اينگونه برخورد کرد، حزب وجود دارد و اهدافى روشن دارد که ميتواند همه اشکال مبارزه را در جنبشهاى آزاديخواهانه و براى رهايى از سلطه سرمايه و حکومت اسلامى بکار گيرد و...

على جان نظرت را برام بنويس و پيشنهاد ميکنم براى رفقاى ديگر هم بفرست. در پايان اين نامه فکر کردم از آنجا که مقاله ات را همه بچه ها ديده اند و در روزنه و جوانان کمونيست هم چاپ شده لازم دانستم غير از هيات دائم به بخش بالاى رفقاى راس فعاليتهاى حزب هم بفرستم. بهرحال با اجازه ات من اين کار را کردم که بنظرم خوب است سريعتر اين نظرات من را هم بخوانند و اگر مباحثاتى بود طرح شود.

قربانت اسد گلچينى ٩ مه