براى ثبت

رفقا

در نامه هاى اخير رفقاى دفتر سياسى مباحثى مطرح شده است که فکر ميکنم بايد نظرم را در مورد آنها اعلام کنم. در بحثهاى شفاهى در جلسات و يا چند نفره و دو نفره نظراتم را گفته ام ولى فکر ميکنم که درست است به سياق رفيق کورش اين مواضع ثبت شوند.

١- فکر ميکنم اصولى است که بگويم با نظر ايرج فرزاد در مورد نامه على جوادى مخالفم و بنظر من بهيچوجه نامه على تحت مقولات پچ پچيسم و محفليسم جا نميگيرد. خطاب قرار دادن مصطفى صابر براى اينکه به على جوادى هشدار دهد هم بسيار نامناسب است.

٢- رفيق ايرج پس از اينکه اذعان ميکند که فرمولبندى هاى نادقيقى در نامه اش وجود داشته خطاب به من مينويسد که مگر مرا نميشناسى که برايم چنين پيشينه سازى ميکنى. متاسفم که ايرج هشدارى که من با ارجاع به تاريخ اين جنبش و سنت هاى آن، در نامه ام داده ام را به پيشينه سازى براى خود تعبير کرده است. من درباره نگرشى که خيلى روشن، صريح و زمخت در آن نوشته ايرج ظاهر و بيان ميشود اظهار نظر کرده ام و درباره حاکم شدن چنين نگرشى هشدار داده ام. براى کسى پيشينه نساخته ام و سابقه و گذشته کسى را هم فراموش نکرده ام.

٣- در نامه پيش نوشتم که درباره آرايش بالا ديگر در اين سطح بحث نخواهم کرد. ولى اعلام مواضع رفقاى مختلف در نامه هايشان مرا متقاعد کرد که نظرم را بطور خلاصه در اين نوشته مطرح کنم.

من معتقدم که در اين شرايطى که حزب در آن قرار دارد بهترين و مناسب ترين روش رهبرى براى آن رهبرى جمعى است. منهم با مباحث حزب و جامعه و حزب و قدرت سياسى کاملا موافقم و معتقدم که اين مباحث حزب ما و جنبش کمونيستى را دگرگون کرد. و اتقافا بر مبناى همان مباحث است که با طرح متاخر تر منصور حکمت درباره آرايش رهبرى حزب موافقم. من با تحليل و تبيينى که نادر در طرح دوم، آرايش جمعى رهبرى، درباره حزب داد کاملا موافقم و پاسخى که براى پيشرفت حزب با در نظر گرفتن اين شرايط داد را نيز کاملا اصولى و درست ميدانم. حتما اگر رفيقى طرح بهترى بياورد من با کمال ميل آنرا خواهم پذيرفت ولى رفقا فقط به طرح اول خود او بازگشت ميکنند.

نادر از شکنندگى حزب ميگويد و اعلام ميکند که اين طرح دراز مدت است. تجربه ٨ ماه اخير ما، که طليعه هاى آن پيش از آنهم آشکار شده بود، مرا در تاکيد بر طرح دوم نادر مصر تر ميکند. اختلافاتى که از پيش از مرگ نادر آغاز به بروز کرد، در اين مدت بسيار عميق تر شده است. رهبرى فردى باعث تشديد زودرس اين اختلافات ميشود و بطور جدى انسجام و حدت حزب را بخطر مياندازد. مساله انسجام و وحدت حزب مساله گرهى و اصلى جنبش ماست، و فکر ميکنم که همه ميپذيريم که اين يک مساله صرفا درون حزبى نيست.

در اين مدت بسيار به اين مساله فکر کرده ام که انتخاب ليدر در اين شرايط اختلاف و انشقاق و در چنين جو نامناسبى که بر بالاى حزب حاکم شده است، با يک اختلاف ناچيز در آرا بر وضعيت حزب چه تاثيرى خواهد گذاشت. خوش بين نيستم. انتخاب ليدر را زودرس ميدانم. بنظر من بايد آنرا بتعويق انداخت.

مقوله عروج ليدر از طرف موافقين ليدرشيپ فردى بکرات مورد اشاره قرار ميگيرد. تا آنجا که بمن مربوط ميشود من منتطر عروج منصور حکمت ديگرى نيستم. چنين شخصيت هايى يکبار در تاريخ زندگى انسان ظهور ميکنند. متوهم نيستم. مساله بر سر ليدرى است که کاملا بر پاى خود ايستاده است و در تجربه مستقل خود وحدت و انسجام و حزب کمونيست کارگرى را نمايندگى ميکند. من صلاحيت هاى هيچيک از رفقا را هيچگاه به زير سوال نبرده ام. رفقا را با رهبران جنبش هاى ديگر هم مقايسه نکرده ام که بارها گفته شده است هر کدام از ما از ده ها رهبر جريانات ديگر يک سر و يک گردن بالاتريم. قطعا چنين هستيم. اينها باعث خلط بحث ميشود. ما نه درباره طيفى از انسانهاى انقلابى، کمونيست، شريف و با صلاحيت و طيفى از رهبران، بلکه درباره يک نفر صحبت ميکنيم که در اين شرايط خطير و شکننده بتواند انسجام و وحدت حزب را نمايندگى کند. اين آن فردى است که بنظر من بايد ظهور کند و خواهد کرد. اگر اين پروسه را کوتاه نکنيد، زودتر از آنچه فکر ميکنيد ظهور خواهد کرد. رهبرى کردن در کنار منصور حکمت با رهبرى کردن در غياب او دو مقوله کاملا متفاوت است. تجربه اولى را داريم، دومى را نداريم. چرا ميخواهيم اين پروسه را سريعا کوتاه کنيم و سر و ته آن را هم بياوريم؟

در مورد مسائل اجرايى هم بايد بگويم که هر طرح به توانايى و خواست مجريان آن بستگى دارد. از آنجا که مجريان هر دو طرح يکى خواهند بود، در توانايى شان پس صحبتى نبايد کرد، در مورد خواستشان بايد قضاوت کرد. آنوقت با در نظر گرفتن منافع حزب بايد اين خواست را شکل داد. ٤- درباره پيشنهاد سازش رفيق ايرج. راستش من اصلا اين پيشنهاد را نفهميدم. سازش پلنوم يعنى چى؟ معمولا، اگر اشتباه نکنم، سازش بين دو فراکسيون يا دو بلوک و يا دو جناح شکل گرفته شده، صورت ميگيرد. آيا اين به اين معناست که رفيق به چنين شکل بندى هايى معتقد است؟ چگونه ميشود يکنفر به ٢٩ نفر ديگر پيشنهاد سازش کند. بر سر چى؟ بر سر چه پلاتفرمى؟ بر سر کانديد؟ معتقديم که بدون طرح ليدرشيپ فردى حزب "واميرود" حتى اين طرح را به بود و نبود حزب وابسته ميکنيم و هنوز به پلنوم نرفته ايم ميخواهيم که سازش کنيم، سالى که نکوست از بهارش پيداست! درک اين نگرش و "بوچون" براى من سخت است. بعد رفيق که پيشنهاد سازش دارد چرا صريحا پيشنهادش را طرح نميکند؟ او از چه کسانى ميخواهد که سازش کنند و دقيقا بر سر چى؟ اگر اينرا صريحتر عنوان ميکرد، تصميمگيرى را براى من لااقل آسانتر ميکرد.

٥- و اما حتما براى ثبت.

رفيق کورش در نامه اش ضمن انتقادات و توصيه ها در مورد جو حاکم و نظرات رفقا و غيره به ما گفته است که "ترمزهايتان را چک کنيد!" اين مرا به شگفت انداخت. يکى از کسانى که رفيق کورش از او خواسته است که ترمزهايش را چک کند، من هستم. من براى ثبت لازم ميدانم که توضيحاتى در اين مورد بدهم.به شهادت اين ٨ ماه اخير و يا بگذاريد عقب تر بروم: به جلسه دفتر سياسى ماه مه، عملکرد من در مورد جدال و اختلافات رهبرى در جهت حفظ انسجام و وحدت رهبرى حزب بوده است. عملکرد من در پلنوم ١٦ خوشبختانه شاهدينى فراتر از فقط اعضاى دفتر سياسى داشت، و پس از آن در مباحث داغ و تند دفتر سياسى، و در مکالمات فردى با رفقا من دائم تلاش کرده ام که وحدت و انسجام حزب را تامين کنم، جلوى دوئل هاى بيمورد بايستم، جلوى خارج شدن مباحث از محدوده سياسى ايستاده ام، تلاش کرده ام که منصف باشم، و اين را رفقاى بسيارى، از جمله رفقا مريم نمازى و رحمان حسين زاده در جلسه رسمى دفتر سياسى اعلام کرده اند. در نتيجه فکر ميکنم که کسى که در تمام اين مدت بايد هشدار ترمزهايتان را چک کنيد را ميداد من بودم، ولى من بخود اجازه نميدهم که در اين رابطه با رفقاى دفتر سياسى قرار بگيرم. آمدن چنين هشدارى براى خود من کمى دور از انصاف است.

مخلصتان

آذر ماجدى

٢٨ فوريه ٢٠٠٣