با سلام به همه رفقا

من قصد ندارم در اينجا به تفصيل وارد بحث در مورد آرايش بالاى حزب و يا مواد دستور جلسه پلنوم آتى بشوم. نظرم را بطور فشرده خواهم گفت و برخى توصيه ها را باشما در ميان ميگذارم. اما مقدمتا:

نامه هائى از رفقا مصطفى صابر و على جوادى را ديدم که در اولى بحث از پچ پچيسم شده بود و در دومى هشدارى داده شده بود بر اساس برخى شنيده ها از يک جلسه رسمى و قانونى دفتر سياسى.

رفيق على جوادى نگرانى خود را با جملات زير بيان کرده است:

"متاسفانه به علت بيمارى و ضعف جسمى نتوانستم در جلسه اخير دفتر سياسى حزب حضور داشته باشم و در مباحث شما شرکت کنم. اما آنچه از گوشه و کنار شنيده ام موجب نگرانى من در مورد موقعيت خطيرى که حزب در آن قرار گرفته است، شده است. من نگران موقعيت و سرنوشت حزب و تک تک افراد آن هستم. نگرانم که چه بر سر حزب خواهد آمد؟ نگرانم که چه اتفاقى در اين پلنوم خواهد افتاد؟

قصد ندارم به کسى بگويم که حزب چه موجود عزيزى براى همه ما و تک تک ماست. قصد موعظه اخلاقى ندارم و از کسى که چنين ميکند هم چندان خوشم نمياد. راستش اين فرضم است. اما قصد دارم که بگويم بايد به شدت مواظب بود. بايد موقعيت خطير حزب و مسئوليت حساس خودمان را درک کنيم. بايد متوجه بود که کارى که هر کدام ما امروز انجام ميدهيم، رفتار و سنتى که از خود نشان ميدهيم نه فقط در سرنوشت سياسى خودمان به مثابه افراد معين تاثير گذار خواهد بود، بلکه مهمتر بر سرنوشت حزب و سرنوشت نسلى از کمونيستها و مردم تاثير تعيين کننده خواهد داشت. در همين راستا ميخواستم نگرانى هاى خودم را بيان کنم. فکر ميکنم که اگر دفتر سياسى و رهبرى حزب مانند جلسه اخير دفتر سياسى (٧ فوريه ٢٠٠٣) در پلنوم آتى حاضر شود، حزب به شدت ضربه خواهد خورد. ضربه اى جبران ناپذير! ضربه اى که اولين تاثير آن از دست رفتن شادابى و کارآيى حزب منصور حکمت خواهد بود. به همين روشنى، به همين سادگى. رفقاى عزيز ما نميتوانيم و مجاز نيستيم که اشتباه پلنوم گذشته را تکرار کنيم. حزب توان تحمل چنين وضعيتى را ندارد. شکنندگى حزب افزايش يافته است. وضعيت حزب، موقعيت جامعه، انتظار از ما چنين اجازه خطايى را به ما نميدهد. "( خط تاکيدها از من است)

آيا منظور رفيق مصطفى از پچ پچيسم و محفل گرائى همين روش رفيق على جوادى است؟ بايد بگويم متاسفم! يک جلسه رسمى و قانونى دفتر سياسى تشکيل شده است و بعد از به راى گذاشتن دستور جلسات بر سر آنها بحث شده است. رفيق على جوادى آيا به نوارهاى اين جلسه گوش داده است و يا براساس شنيده هايش از گوش و کنار، هشدار ميدهد حزب اگر به شيوه جلسه اخير دفتر سياسى درپلنوم ظاهر شود، به شدت ضربه خواهد خورد؟ چرا رفيق على فکر ميکند چون جلسه دفترسياسى طبق انتظار او پيش نرفته است، حتما ضربه جبران ناپذيرى به حزب است؟ من ميگويم اين روشها و اين دور زدن حزب و مرجع رسمى و جلسه رسمى آن و تعبير دلبخواهى از شنيده هاى گوشه و کنار است که حزب را در عمل زير ضرب ميبرد. چه چيزى ميتواند مانع اين شود که فردا من و يا هر رفيق ديگرى که به دلائل موجه يا غير موجه نميتوانيم در يک جلسه رسمى حزب شرکت داشته باشيم، بر اساس شنيده ها به نفى آن بپردازيم؟ من اميدوارم رفيق على سهوا اين اشتباه را مرتکب شده باشد و اميدوارم موضع سياسى خود در قبال مسائل پيشاروى حزب را صريح و شفاف و نه در قالب تعبير شفاهى و غير مستند از يک جلسه رسمى حزبى طرح کند. از رفيق مصطفى هم انتظار دارم که با انتقاد از روش رفيق على بطور مشخص نگرانى خود را از روشهاى پچ پچيسم و محفليسم به ما نشان دهد.

رفقاى عزيز!حقيقت اين است که از نظر من حزب يکى از مهم ترين تندپيچهاى حيات خود را پيش روى دارد. تعارف با يکديگر نداريم، نميتوان و نبايد مسائل و مشکلات پيشاروى رهبرى حزب را به اين شيوه به نظر من غير اصولى و تحت پوشش ديگرى طرح کرد. ما بايد اين تند پيچ را رد کنيم و اين با درايت سياسى و احساس مسئوليت ممکن ميشود. به نظر من جوهر و بستر اصلى معضل ما بحث اختلاف نظرات و يا آنطور که رفيق مصطفى ميگويد تقسيم بندى حزب بين دو اتوريته در بالاى که ممکن است:"اين تقسيم بندى ميتواند در آينده به دو سياست و خط مشى متفاوت تاکتيکى و حتى بعضا برنامه اى تحول پيدا کند"، نيست. اين حزب اتوريته هاى بيشترى از دو رفيق را دارد. از نظر من بحث بر سر وجود يا عدم وجود حزب است که در اوضاع کنونى به نظر من با انتخاب ليدر ميتواند حفظ شود تا تازه امکان طرح سياستهاى تقسيم بندى شده در درون حزب زرو به جامعه معنى داشته باشد. بحث برخى رفقا اين است که طرح فعلى مناسب است. در هرحال تکرار ميکنم اگر واقعا رفقا با موضع تعيين ليدر براى حزب مخالف هستند، صريح همين را بگويند و بر آن پافشارى کنند. لازم نيست نظر تعدادى از رفقاى عضو دفتر سياسى که در يک جلسه رسمى ارائه شده اند را "ضربه جبران ناپذير" ناميد و يا با پرت کردن تعبير اختيارى پچ پچيسم، محفلى ناميد و در مقابل نظر و موضع خود را در مسير منافع حزب فرض کرد.

من بر اين باورم که پلنوم بايد بتواند با اتفاق آرا ليدرى را براى حزب انتخاب کند. اين معضل را همه احزاب مهم و سياسى و دست اندرکار قدرت سياسى در چپ و راست حل کرده اند. مستقل از اختلاف نظرات و حتى اختلاف بين اتوريته ها، و با درنظرگرفتن آنها، رهبر و جانشين و ليدر انتخاب شده است. اين پروسه ممکن است رو به داخل حزب حاصل سازشها و توافقها و تصميم آگاهانه پلنوم باشد، مبتواند به معنى درک اوضاع و ارائه راه حلى واقعى براى حل آنها باشد. من ميفهمم که رفقا در مورد هر رفيق کانديد، ملاحظات خود را دارند کما اينکه من و هر رفيق ديگرى براى هر رفيقى چنين ملاحظاتى دارم. مشکل ما رفقا با ابراز نگرانى و هشدار و اعلام خطر در باره قدرت فوق حزبى "ليدر" و خارج شدن از کنترل دفتر سياسى و يا هر مرجع ديگرى که بالاترين نهاد حزب تعيين ميکند، اصلا حل نميشود. بايد راه حل ارائه داد. بگذاريد من در اينجا تاکيد کنم که ليدر موعود، هررفيقى ميخواهد باشد، از نظر من بايد در مکانيسم و با موازين تعريف شده حزبى کنترل شود و حدود اختيارات او تعيين شود. بجاى ابراز نگرانى لطفا ما را با وضع موجود در آرايش بالاى حزب وادار به تمکين نکنيد. رفقا اين وضعيت قابل دوام نيست و حزب در صورت ادامه آن به تدريج "واميرود". رفقاى عزيز! واگذار کردن تعيين رهبرى حزب به عروج ليدر و رهبر در نتيجه پروسه شفافيت بخشيدن به مباحث و اختلاف نظرات، به صراحت بگويم حزب را به محفل روشنگران و مرکز پخش انديشه و در بهترين حالت به محفلى مرکب از مروجين، هرچند هم عالى و برجسته و سخنور و در خوش بينانه ترين حالت مسلط به مبانى پايه اى مارکسيسم، تقليل ميدهد و ما آن پديده اى که منصور حکمت ميخواست نه گروه فشار که حزب سياسى باشد نخواهيم بود. بحث من توصيه به هيچ رفيقى نيست که بحثهاى خود و نگرانيهاى خود را درز بگيرد، حتى اين هم نيست که رفقاى ديگرى بخاطر حفظ يکپارچگى کانديد رهبرى حزب نشوند. ميگويم اگر چنين هم باشد اين حزب در اين اوضاع و در شرايط فقدان منصور حکمت بايد بتواند بين خودش سازش کند. نه مصلحتى که آگاهانه و با درنظر گرفتن مصالح جنبش کمونيستى بطور عام و منافع حزب کمونيست کارگرى ايران بطور مشخص و نقشى تاريخى که اين حزب معين ميتواند در اوضاع سياسى ايران و در ميان مردم ايران، براى سوسياليسم و انقلاب کارگرى به عهده بگيرد.

به اميد يک پلنوم موفق

ايرج فرزاد

٢٥ فوريه ٢٠٠٣