رفقا

ملاحظه اى بر نوشته ايرج فرزاد دارم. قصد ندارم که وارد مبحث ارزيابى جلسه آخر دفتر سياسى شوم. اين جلسه قطعا هم رسمى بود و هم قانونى، ولى ارزيابى از آنرا به تاريخ واگذار ميکنم. در مورد مبحث آرايش بالا هم قصد ندارم بنويسم. باندازه کافى در همان جلسه صحبت کرديم ادامه بحث در اين سطح بى نتيجه است.

اما رفيق ايرج مساله اى را در نامه اش مطرح کرده که بسيار جدى است و بايد به آن پرداخت. ايرج مينويسد: "رفقا اين وضعيت قابل دوام نيست و حزب در صورت ادامه آن بتدريج واميرود. رفقاى عزيز واگذار کردن تعيين رهبرى حزب به عروج ليدر و رهبر در نتيجه پروسه شفافيت بخشيدن به مباحث و اختلاف نظرات، به صراحت بگويم حزب را به محفل روشنگران و مرکز پخش انديشه و در بهترين حالت به محفلى مرکب از مروجين، هرچند هم عالى و برجسته و سخنور و در خوش بينانه ترين حالت مسلط به مبانى پايه اى مارکسيسم، تقليل ميدهد و ما آن پديده اى که منصور حکمت ميخواست نه گروه فشار که حزب سياسى باشد نخواهيم بود."

اين زنگ خطر است. شفافيت و علنيت بخشيدن به مباحث و اختلاف نظرات، به نظر رفيق حزب را به محفل روشنگران و مرکز پخش انديشه و محفل مروجين بدل خواهد کرد. اختلافات اخير و اينکه هر کس در کدام طرف اختلافات ايستاده است را قدرى فراموش کنيد، قدرى از اين اختلافات فاصله بگيريد و به تاريخ جنبش ما از مارکسيسم انقلابى تا کمونيسم کارگرى و مباحث حزب و قدرت سياسى و حزب و جامعه فکر کنيد، چند بار در طول اين مبارزات مهم و تعيين کننده سياسى و تئوريک بحث روشنفکر به طرف مدافعين و پرچمدار اين مباحث پرتاپ شد؟ آيا در هر کدام از اين تندپيچهاى مهم مخالفين در زير پرچم اهل عمل ها، انقلابيون، اهل کار، داخل کشورى، و بالاخره پراتيسين در مقابل روشنفکر صف آرايى نکردند؟ آيا در تمام اين مباحث يکى از پرچم هايى که منصور حکمت بلند کرد طرح شفاف و علنى مباحث سياسى نبود؟ آيا منصور حکمت نبود که اصل شفافيت و علنيت را وارد جنبش کمونيستى ايران کرد؟ آيا قرار است که دوباره به همان سنگرها عقب بنيشينيم؟ ايرج عزيز داريم وارد زمين خطرناکى ميشويم. اين تز جديد نيست، در حزب و جنبش ما بخصوص بارها جواب گرفته است. آزموده را آزمودن خطاست.عليرغم هر نظر سياسى که داشته باشيم، مباحث سياسى بسيار مهمى بر سر استراتژى حزب، و بعضا در سطح مقولات برنامه اى حزب در اين مدت در دفتر سياسى مطرح شده است. اين مباحث فيصله نيافته است. و اتفاقا خلاف آنچه تو فکر ميکنى طرفداران علنى شدن و شفافيت اين مباحث و مباحثى که از اين پس در حزب در ميگيرد بخاطر ديدن مصلحت حزب، مصلحت جنبش کمونيستى در اين شرايط خطير و نقش تاريخى که اين حزب ميتواند در اين لحظات تاريخ ساز ايفاء کند و براى سوسياليسم است که بر شفافيت و علنيت اين مباحث تاکيد دارند. پرتاپ کردن صفات "روشنفکر"، "مروج"، "سخنور" به سوى کسانى که خواهان علنى شدن و شفافيت يافتن مباحث هستند باعث خلط مبحث ميشود. ما را، حزب ما را به جلو نميبرد، اختلافات را آنطور که بايد، بشيوه اصولى و سياسى فيصله نميدهد. هر چه دفاعيات از ضرورت انتخاب ليدر بيشتر باز ميشود، نگرانى هاى عميق من عميق تر ميشود. آيا قواعد بازى که اين روزها با حرارت از آن صحبت و دفاع ميشود قرار است اينچنين تعريف شود؟ زمين بازى را قرار است به اينجا ببريم؟من از مدافعين سرسخت علنى کردن مباحث و شفافيت دادن به مباحث هستم، علت مخالفتم را همانطور که در نامه قبلى توضيح دادم کوتاه بودن فاصله آن تا پلنوم است. من بخاطر مصالح حزب که وراى هر منفعت ديگرى برايم قرار دارد، عليرغم تمايل باطنى ام با پخش مباحث در اين شرايط مخالفت کردم. ولى هنوز طرفدار علنى شدن آن هستم. ما بايد مباحثمان را در مقابل جامعه جلو ببريم و نه پشت درهاى بسته. اين اصل را از منصور حکمت آموخته ام.

مخلص همگى شما

آذر ماجدى

٢٥ فوريه ٢٠٠٣