کورش جان با سلام، لطفا اين را براى رفقاى دفتر سياسى بفرست، خيلى ممنون

حمه سور

چند نکته درمورد نوشته مصطفى:

بحث آرايش بالا به نظر من، برخلاف نظر مصطفى، بحث جدال اتوريته ها نيست، اختلاف نظر سياسى در مورد مسائل مختلف را هم نمى توان به آن الصاق کرد. طرح چنين بحثهائى بر بحث آرايش بالا در حزب سايه مياندازد و آن را از جاى واقعى خود به جاى غير واقعى و ساختگى خواهد برد.

بحث آرايش بالاى حزب از نظر من بحث طرح ليدر است و طرح هيئت دائم فعلى. بنظر من رهبرى حزب بصورت هيئت دائم با هر ترکيبى ٥، ٧، يا ٨ نفره جوابگوى رهبرى حزب هر روز حاضر و در صحنه، آنهم در شرايط متحول سياسى فعلى نيست. تجربه حداقل دو دوره کارکرن هيئت دائم اين را نشان ميدهد. جمع کردن هر روزه اين جمع مقدور نيست، مشغله ها و مشکلات واقعى و درگيرى روزانه انسانهاى درون اين جمع نيز اين اجازه را نمى دهد با قرار و قول و تعهد هم قابل حل نيست، چون بعد از چند روز بعلت مشکلات واقعى دوباره اين وضع برقرار خواهد شد. بعلاوه نداشتن ليدر و فردى رو به جامعه که حزب را در شرايط متحول سياسى فعلى نمايندگى کند، در شرايطى که احزاب و گروهاى بورژوائى رهبرشان را جلو جامعه ميگيرند، سر حزب ما معلوم نيست، معلوم نيست که بالاخره حرف حزب ما را چه کسى خواهد زد، حزب را چه کسى اينجا و آنجا نمايندگى خواهد کرد وغيره. اين نه با وضعيت حزب ما، حزبى رو به جامعه که قصد دارد قدرت سياسى را کسب کند و نه با ميزان نفوذ اجتماعى حزب ما خوانائى ندارد و هر روز که بگذرد ضررهاى خود را خواهد رساند. به اين دليل حزب به يک ليدر و يک کابينه دم دست احتياج دارد که هر وقت سوت زد جمع شوند و حزب را رهبرى کنند. در اين طرح نيز دفتر سياسى رهبرى حزب را برعهده دارد، ميتوان جلسات دفتر سياسى را روتين هر ماه يک بار برگزار کرد و جلسه را با هر عده که توانستند شرکت کنند تشکيل داد و کل سياست و جهت گيرهاى حزب را تدوين کرد و ليدر و کابينه او را در پيشبرد آن کمک کرد. طرح ليدر نه اتوريته کسى را زير سوال ميبرد و نه به اتوريته کسى ضربه خواهد زد. زمانى که نادر با آن عظمتش در قيد حيات بود، هرکدام از شخصيتهاى حزب چه از نظر جامعه و چه درون حزب مکان و جايگاه خود را داشتند. نظر ديگر ميگويد شکل هيئت دائم فعلى مناسب است، البته با يک عده کمتر. رفقائى که اين نظر را دارند فکر ميکنند که با اين شکل از رهبرى جمعى بهتر ميتوان وحدت و انسجام بالاى حزب را نگهداشت. روشن است هيچکدام از اين طرحها بخودى خود معجزه نخواهند کرد، اراده آگاهانه انسانها تنها منشاء تغيير است و پيشرفت حزب نيز به اين گره خورده است. اين طرح به نظر من يک ايراد اساسى دارد آنهم حزب را از چهره رو به بيرون با يک کابينه جمع و جور در شرايط متحول فعلى محروم ميکند، افقى براى بيرون آمدن از رهبرى نوع هيئت دائمى که ٦ نفر از اعضاى آن هم اکنون به عدم کارآئى اين نوع رهبرى براى حزب اذعان ميکنند نشان نمى دهد، آن را به دوره نامحدودى که گويا در آن اتوريته اى پيدا خواهد شد که اکثريت دفتر سياسى و کميته مرکزى او را قبول خواهند کرد موکول ميکند. چه کسى ميتواند تضمين کند که اين ليدر فرضى را، حتى اگر بزعم اين رفقا يک وقت وقت آنهم رسيد، اکثريت قريب به اتفاق دفتر سياسى و کميته مرکزى قبول خواهند کرد. کسى چه ميداند که چه فاکتورهاى ديگرى وارد ميدان خواهند شد. بنابراين اين طرح يعنى ادامه وضعيت فعلى و به نظر من به نفع حال و آينده حزب نيست. در عوض طرح ليدر به نظر من ما را رو به بيرون قوى تر خواهد کرد، انسجام درونى حزب را بالا خواهد برد و کارکرد درونى حزب را نيز افزاش خواهد داد. با طرح هيئت دائم سابق حزب بيشتر ضرر خواهد کرد و بويژه در شرايط متحول سياسى فعلى خسارات بيشترى را به حزب تحميل خواهد کرد و چه بسا حزب را با مشکلات بيشترى روبرو خواهد کرد. درهرحال، طرح آرايش بالا يکى از مسائل پيش روى حزب و کميته مرکزى است و ميتوان مثل هر حزب سياسى ديگرى آن را به بحث و راى گذاشت و آن را حل کرد. اگر توافق نظر عمومى روى آن باشد، چه بهتر. بگذاريم يک دوره هم اينطورى کار کنيم، اگر ديديم جواب نمى دهد مى نشينيم يک فکر ديگرى ميکنيم.

بنظر من بحث آرايش بالاى حزب در اين حد است، در پلنوم قبلى هم ميشد در اين حد به آن برخورد کرد. اختلاف نظر روى مسائل ديگر بحث ديگرى است، جدال اتوريته ها هم بحث ديگرى است. جدال اتوريته ها ميتواند با حل آرايش بالاى حزبهم در حزب ما و در هر حزب ديگرى نيز وجود داشته باشد، ميتواند نهايت داشته باشد، ميتواند نداشته باشد. در صورت بروز آن در حزب ما بسته به اين است که ما چگونه به آن برخورد خواهيم کرد؟ شناسائى اتوريته ها هم ربطى به طرح آرايش بالاى حزب ندارد. اتوريته را تنها ميتوان از طريق راى برسميت شناخت و نه چيز ديگرى. وقتى به کسى بعنوان دفتر سياسى راى ميدهند يعنى که اتوريته او را در حد دفتر سياسى برسميت شناخته اند. جالب اين است که مصطفى از طرفى مقام اتورتيه را تا حد يک روحانى در حزب ارتقاء ميدهد وقتى ميگويد بايد اتوريته ها را در حزب برسميت شناخت، از طرفى ديگر وقتى اتوريته ها را رو به جامعه قرار ميدهد، از او مترسکى ميسازد که مردم فقط آن را ببيند، اما بدانند رهبر هست و رهبر هم نيست، تصميم گيرنده هست و تصميم گيرنده هم نيست، اتوريته دارد و اتورتيه هم ندارد، فرد اول رو به بيرون حزب است، اما ليدر نيست، دارد تصميمات جمع را از رو ميخواند، فکر نکنند که سرنوشت حزب هم تماما به او گره خورده است. ميدانم منظور مصطفى چيست ولى اگر اين تصوير را با اين بيان مردم خارج ما از "اتوريته ها" ى حزب بشنوند و بگيرند، فکر نميکنم ما را زياد جدى بگيرند. رفقا رهبران اين حزب را دستکم نگيريم، باور کنيد از پس همه اپوزيسيون ريز و درشت راست جامعه بر ميايم. در بيرون از حزب مردم به ما با اين چشم نگاه ميکنند، خودمان داريم خودمان را جنيور مى بينيم. خودمان را جنيور نبينيم، يادمان باشد که نادر ميگفت جنيور ديدن خودمان ممکن است ما را زمين بزند.

اما در پايان در مورد دو نکته ديگر، يکى اظهار نگرانى کردن که در نوشته على خيلى برجسته بود و ديگرى مساله پچ پچيسم و محفليسم:

١- ابراز نگرانى کردن شايد در مواردى خالى از ضرر نباشد اما در مورد دستور جلسات پلنومى که در راه است بويژه بحث بنظر من ساده و روشن آرايش بالا، عليرغم حسن نيت و دلسوزى تمام و کمال شخص نگران، اساسا کمکى به رفع نگرانى کسى نخواهد کرد، نگرانى را بيشتر دامن خواهد زد و از دخالت آگاهانه و موثر انسانها در حل مشکلات جلوگيرى خواهد کرد. بهتر است از خود مشکل يا مشکلات و موانع و راه حل آن حرف زد تا ابراز نگرانى صرف که کمکى به کسى نميکند.

٢- مصطفى در نوشته خود از وجود پج پچيسم و محفليسم حرف ميزند و ميگويد که نبايد به آن اجازه داد. بنظر من خودش دارد به آن اجازه ميدهد وقتى که در نوشته اش آنهم رو به دفتر سياسى به مواردى از اين پچ پچيسم اگر بقول او وجود دارد، اشاره نميکند. اگر قرار باشد اين نوشته ها در ميان ديگر رفقاى کميته مرکزى و مشاورين توزيع شوند، لابد يکى از سوالات آنان اين خواهد بود که اين پچ پچيسم و محفليسم، کجا وجود داشته است و چرا افشاء نشده است.

رفقا وجود اختلاف نظر سياسى بخودى خود چيز مهمى نيست، حزب بدون اختلاف نظر سياسى زنده نيست، تنها ناظر کردن مناسبات حزبى و همدلى و وحدت اراده ما ميتواند ما در حل مشکلات و موانع اين دوره يارى دهد. دست همگى را ميفشارم.

حمه سور ١٧ فوريه ٢٠٠٣