نامه به دفتر سياسى

آهسته!

يک تند پيچ در مقابلمان قرار دارد!

على جوادى

با سلامهاى گرم. اميدوارم که خوب و خوش باشيد. متاسفانه به علت بيمارى و ضعف جسمى نتوانستم در جلسه اخير دفتر سياسى حزب حضور داشته باشم و در مباحث شما شرکت کنم. اما آنچه از گوشه و کنار شنيده ام موجب نگرانى من در مورد موقعيت خطيرى که حزب در آن قرار گرفته است، شده است. من نگران موقعيت و سرنوشت حزب و تک تک افراد آن هستم. نگرانم که چه بر سر حزب خواهد آمد؟ نگرانم که چه اتفاقى در اين پلنوم خواهد افتاد؟

قصد ندارم به کسى بگويم که حزب چه موجود عزيزى براى همه ما و تک تک ماست. قصد موعظه اخلاقى ندارم و از کسى که چنين ميکند هم چندان خوشم نمياد. راستش اين فرضم است. اما قصد دارم که بگويم بايد به شدت مواظب بود. بايد موقعيت خطير حزب و مسئوليت حساس خودمان را درک کنيم. بايد متوجه بود که کارى که هر کدام ما امروز انجام ميدهيم، رفتار و سنتى که از خود نشان ميدهيم نه فقط در سرنوشت سياسى خودمان به مثابه افراد معين تاثير گذار خواهد بود، بلکه مهمتر بر سرنوشت حزب و سرنوشت نسلى از کمونيستها و مردم تاثير تعيين کننده خواهد داشت.

در همين راستا ميخواستم نگرانى هاى خودم را بيان کنم. فکر ميکنم که اگر دفتر سياسى و رهبرى حزب مانند جلسه اخير دفتر سياسى (٧ فوريه ٢٠٠٣) در پلنوم آتى حاضر شود، حزب به شدت ضربه خواهد خورد. ضربه اى جبران ناپذير! ضربه اى که اولين تاثير آن از دست رفتن شادابى و کارآيى حزب منصور حکمت خواهد بود. به همين روشنى، به همين سادگى. رفقاى عزيز ما نميتوانيم و مجاز نيستيم که اشتباه پلنوم گذشته را تکرار کنيم. حزب توان تحمل چنين وضعيتى را ندارد. شکنندگى حزب افزايش يافته است. وضعيت حزب، موقعيت جامعه، انتظار از ما چنين اجازه خطايى را به ما نميدهد.

ما در دوران جديدى در حيات حزب کمونيست کارگرى بسر ميبريم. عزيزترين عنصر اين حزب يعنى منصور حکمت در ميان ما نيست. ناظر بر مباحث و اقدامات ما نيست. نيست که جلوى اشتباهات ما را بگيرد. کمکمان کند. من ترديدى ندارم که مباحث تا کنونى ميتوانست در زمان وجود منصور حکمت با چند ساعت بحث پاسخ خود را بگيرد و همه به دنبال کار حزب بر سر پستهاى خود باشند. اما اگر اينکه اين مباحث اينگونه از ما انرژى ميگيرد، حزب را شکننده ميکند، ناشى از عدم وجود منصور حکمت از يکطرف و ناشى از عملکرد ماست که نميدانيم چگونه بايد اين حزب را حفظ کرد و به جلو برد. اما منصور حکمت تعهد نکرده بود که همواره در کنار ما باشد. ما بايد خودمان حرکت کنيم. اين ميراث او را حفظ کنيم و به جلو ببريم و اين کار را بدون صدمه زدن به حزب انجام دهيم. درست مانند نوزادى که در هر گام بايد مواظبش بود بايد مواظب حرکت حزب باشيم. کار آسانى نيست.

رفقاى عزيز دفتر سياسى من تصور ميکردم که بعد از تصويب منشور مانع بزرگى از سر راه حزب برداشته شده است. رهبرى حزب قادر شده است که بالاخره عليرغم اختلاف نظرها سندى را مصوب کند و مجموعه اى از کارها را در دستور خود قرار دهد. انتظار ميرفت که عليرغم سايه روشنى که در بحثها حتى پيرامون تبيين بعدى از منشور و قطعنامه وجود داشت کارمان به جلو برود. اما متاسفانه اينگونه نشده است. ظاهرا قطب بندى پيرامون "آرايش بالا" فضاى بالاى حزب را گل آلود کرده است. حزب را بيش از پيش به خود مشغول کرده است. (اين ارزيابى من از راه دور است. اميدوارم که اين طور نباشد) اما من نميتوانم قبول کنم که آرايش سازمانى رهبرى حزب شکافى را در حزب بجا گذارد. هر آرايشى مستقل از مطلوبيت و کارآئى آن و يا عدم مطلوبيت و کارآيى اش بالاخره بايد از جانب افراد حى و حاضرى به پيش برده شود. نتيجتا فضاى حاکم بر اوضاع قبل از هر چيز تعيين کننده سرنوشت هر آرايشى است. اعتماد و احترام اين مجموعه به خود شرط اساسى و لازم براى پيشبرد هر سياستى است. آيا ما رهبرى کنونى حزب چنين مسئوليت خطيرى را درک ميکنيم؟

رفقاى عزيز دفتر سياسى من خواهان بحث هر چه شفاف سياسى و روشن شدن اختلاف نظرها و خط مشى ها هستم. اما بنظرم کليد حل مشکلات ما در آرايش سازمانى نيست. قطب بندى پيرامون آرايش سازمانى براى من تعيين کننده نيست. اگر اختلافى است، اگر مشکلى وجود دارد ريشه سياسى دارد. و بايد مستقيما سراغ آن رفت. نميتوان پيرامون جانشين صورت مساله اصلى بحث و جدال کرد و آن را در مقابل پلنوم حزب قرار داد. از اينرو فکر ميکنم چشم انداز و نقشه عمل ما پيرامون وظايف آتى و حاضر حزب آن موضعى است که حزب بايد به آن مشغول باشد. سئوال اساسى بنظر من اين است که حزبى که قصد رهبرى جنبش سرنگونى طلبانه مردم را دارد چه مختصاتى بايد داشته باشد؟ چه مولفه هايى را بايد در خود تقويت کند؟ از چه اندامهايى بايد برخوردار باشد؟ و بالاخره وضعيت موجود را چگونه و طى چه پروسه هايى بايد به وضعيت مطلوب سوق دهد؟ چه پروژه هايى را بايد در اين راستا در دستور گذاشت؟ کدام آرايش حزبى را باد بخود بگيرد؟ آرايش سازمانى بالاى حزب در يکى از حلقه هاى اين پروسه ها و وضعيت قرار ميگيرد. از اهميتى برخوردارد است که يکى از حلقه هاى اين پروسه ها برخوردار است. حلقه اصلى نيست. اما براى اين وضعيت بايد حزب شادابى داشت. حزب با انرژى و پر تحرکى داشت. اين موضع من است. اگر بحثى در پلنوم بايد محورى شود به نظرم اين بحث است؟ اگر بحثى بايد سرنوشت حزب را تعيين کند، به نظرم اين بحث است. اگر بحثى قرار است اختلافات سياسى احتمالى را تعيين کند، بنظرم اين بحث است. من خواهان اين هستم که اين بحث به مباحث پلنوم اضافه شود. بحث ارزيابى از حزب از دستور خارج شود و اين مبحث جايگزينش شود. در اين زمينه طى نامه اى از رفيق حميد تقوايى چنين درخواستى خواهم کرد. و شخصا در اين زمينه بحث خودم را تدوين خواهم کرد.

اما در پايان ذکر اين نکته هم بنظرم لازم است. ما شايد به همدلى و هم نظرى لازم در پلنوم نرسيم. شايد به دو يا سه نظر در زمينه مسائل برسيم. اما بايد توجه داشته باشيم که هر آرايشى که حزب بخود بگيرد. هر اختلافى که در هر زمينه اى داشته باشيم. همه ما، تک تک ما موظفيم که با تمام نيرو براى به جلو بردن حزب تلاش کنيم. راه ديگرى در مقابلمان نيست.

١٤ فوريه ٢٠٠٣