لطفاً در سطح کميته مرکزى توزيع کنيد، باتشکر

شانه بشانه واقعيت

درحاشيه مباحث اخير

سياوش مدرسى

خيال مى کنم اولين بارى که بطور جدى به مسئله نبودن منصور حکمت در رهبرى حزب انديشيدم در زمان مباحث چپ و راست در کومه له و در اردوگاه بود، در آن زمان موقعيت بى نهايت از نظر عملى و کوتاه مدت و فورى عاجل و حتى خطرناک بود، راست ها امکان داشت با اقدام نظامى واکنش نشان دهند، حتى ممکن بود نادر را بزنند، خوب اگر نادر را از دست ميداديم چه بايد مى کرديم؟ در آن روز پاسخى براين سوال نيافتم. هرچند که ذره اى در باور به اينکه بهرحال راهمان را ادامه ميدهيم ترديد نکردم و حتى بر اين باور بودم و هستم که بهردليلى اگر نابود هم بشويم کمونيسم به رهبرى منصور حکمت در جامعه ايران آنچنان با واقعيت زندگى گرايشاتى در جامعه عجين شده که در فرداى شکست گروهى به جمع بندى اشتباهات بنشينند و کار را از نو آغاز کنند، منصور حکمت اگر دربسيارى جهات بد آورده باشد از اين نظر خوش شانس است که انسانهائى را دور خودش دارد که مصمم اند و از کوره مبارزه اى بسيار دشوارتر از مبارزان کمون و اکتبر و انقلاب چين و کوبا و يا هر انقلابى ديگرى در تاريخ جهان معاصر، سربلند کرده اند، رفقا! هيچکدام از آن انقلابى ها ٢٠ سال و ٣٠ سال مبارزه نکرده بودند و شدايد و مشکلات ما را در اين بعد وچنين حجمى پشت سر نگذاشته بودند.

اما باور به اين حقيقت و بر اين عزم کمونيست هاى هم نسل من نبايد پرده اى بر ضعف ها و کمبودهايمان بکشد، مگر نه اينکه نقطه قدرت جنبش ما اين بوده که دائماً به نقد جهات ضعف تلاشهايمان بنشينيم تا هيولاى مبهم اهداف درازمدت را بزانو بکشيم.

متاسفانه يا خوشبختانه نادر مثل هميشه پيش از ما به صرافت طرح مسئله افتاد، تکيف رهبرى اين حزب بدون حضور منصور حکمت چه خواهد شد؟ نزديک به دوسال پيش اين سوال، سوال محورى نادر از ما بود و بيش از دوسال است که نادر با اين حقيقت کلنجار ميرود، با خودش و با ما سروکله ميزند و سرشاخ مى شود، مگر نه؟!

نادر طرح و برنامه اش براى چنين شرايطى و يا دستکم در استقبال از چنين شرايطى را عرضه کرد. اين منصفانه نيست که پاسخ هاى امروز ما از آن اقدامات دو سال پيش او عقب تر باشد.

نادر طرح ساختار رهبرى جديد حزب را ارائه داد و به تصويب رساند: دفتر سياسى باز تعريف شد، فونکسيون رئيس دفتر سياسى، ليدر و هيئت دبيران تعريف و يا باز تعريف شدند کميته هاى تشکيلاتى نوسازى شدند، رابطه اين نهاد ها را توضيح داد، چارت را روشن کرد و به اجرا درآورد، به رهبران جوان در حزب عميقاً انديشيد و راه را باز کرد و فراتر از اين حتى اختياراتش را هم تفويض کرد.

نادر در جستجوى پاسخ به سوالى که امروز هيولاوار در مقابل ما دهان گشوده بيش از دوسال است بطور کنکرت دوندگى مى کند، برنامه ميدهد و ساختارها را تعريف مى کند و امروز به نقد از جهات ضعف اين کوششها نشسته است (باور کنيد حتى اگر نادر بيمار هم نمى شد بازهم دست از سر رهبرى اين حزب برنمى داشت)

بحث هاى سياسى و فونکسيونهايى که براى شکل دادن به يک رهبرى جمعى در حزب از دوسال پيش آغاز شده بود امروز با بروز بيمارى نادر با حدت بيشترى خودشان را مطرح مى کنند، نادر از عملکرد مراجع رهبرى حزب ناراضى است و مراجع رهبرى حزب را به نقد کشيده است، اما پاسخ هاى ما شاهکار است، عده اى مشغول پمپ ايدئولوژيک زدن و روحيه دادن هستند، على جوادى دارد پاسخش به نادر در مورد ضعف رهبرى را با تئوريزه کردن پديده حکمتيسم جواب ميدهد، و فراخوان ميدهد که عده اى بيايند و اين تئورى را توضيح بدهند. عجيب است نگار همه پاسخ ها دقيقاً براى پاسخ ندادن به مشکل و صورت مسئله طراحى شده اند.

مسئله بسادگى اين است که با سياست ها و تئورى ها ننوشته منصور حکمت چکار کنيم؟ پاسخ ما به اوضاع ايران چيست؟ تکليف رهبرى کردن جنبشى که خودش را با ما تداعى مى کند کدام است؟ آکسيونهاى ما بايد به چه شکلى انجام بگيرند؟ پلميک ما با جريانات ديگر چه ميشود توازن قوا را چطور بسود خودمان تغيير دهيم؟ ابتکار عملها و نو آورى هاى ما کجا است؟ راجع به اوضاع جهان و ايران چه فکر مى کنيم؟ و هزاران پروبلماتيک ديگر. کسب قدرت يعنى پاسخ دادن به اين مسائل، راستى هفتگى بدون حضور نادر چه بى رونق است، هيچ کدام از ما مطلبى که جنبشى را جهت بدهد و بخط کند نمى نويسيم، حاشيه نويسى بر اخبار خوب است اما يک جنبش را نمى توانيم اين طور چپ و راست کنيم.

غالب فعاليت هاى ما رو به درون تشکيلات است، فونکسيون دفتر سياسى، هنوز نقشى در تحولات حزب و جامعه ندارد، همينطور هيئت دبيران، سازمان جوانان و ديگر کميته هاحزبى ما سنگينى و ثقل اين مراجع و مراکز را برحزب و جامعه احساس نمى کنيم، تمام مسئله اين است که چطور اين رهبرى را شکل بدهيم. من فکر مى کنم که دست بر قضا نااميدانه ترين شيوه پاسخ به مسئله اين است که آنرا مسکوت بگذاريم و پاسخ ندهيم، مسئله را دور بزنيم.

سواليهايى در اين دوره بشدت ذهنم را آزار ميداد، چرا وقتى نادر مريض شد پلنوم را عقب انداختيم؟ پلنوم بايد سرموعد تشکيل مى شد و تلاش ميکرد که به مسائل حزب و جامعه پاسخ بگويد. دفتر سياسى بايد جلسه اش را سروقت و موعد برگزار ميکرد و در مورد اوضاع سياسى حزب و جامعه به حزب و جامعه گزارش ميداد، رفقا دست از تحليل برداريم و تلاش کنيم اقداماتى عملى در جهت رفع مشکل و يا دستکم تخفيف آن را در دستور بگذاريم، تنها تمجيد از نادر پاسخ دادن به زحمات و نقش و جايگاه او نيست بهترين تمجيد از نادر انجام دادن وظايفمان در سطح رهبرى حزب و جنبشمان است.

اما اقداماتى عملى را در اين جهت پيشنهاد مى کنم:

١- منصور حکمت يک فونکسيون اساسى در حزب ما است، بنظر من مهمتر از هر فونکسيون ديگر، حزب بايد تمام و کمال نگرانى هاى مالى او را رفع کند و تمام هزينه ها به حساب هزينه هاى غيرقابل صرف نظر کردن حزب ثبت شود. اين امر را قرار کنيم و قرار را به تصويب برسانيم.

٢- رابطه منصور حکمت با رهبرى حزب تماماً باز تعريف شود، نادر مثل هر رهبر و ايدئولوگ احزاب اجتماعى فعاليت هاى سياسيش را بهر ميزان که قادر به انجام آن است در خارج از چهارچوب ضوابط و روابط تشکيلاتى انجام دهد، براى مثال در انجمن مارکس، و يا هرجمع ديگرى که خودش صلاح ميداند عده اى را فقط با صلاح ديد خودش جمع کند اين جمع جهت گيرى هاى سياسى و عمومى حزب و گرايش اجتماعيمان را تدوين کنند، چيزى نظير مرکز مطالعات سياسى.

٣- دو تا سه نفر از رفقا با انتخاب خود نادر بعنوان منشى و يا دستياران او انتخاب شوند و به اين عنوان فعاليت آنها در حزب رسميت داشته باشد.

٤- توقع مردم را چه در حزب و چه درخارج از حزب از رهبرى حزب بالا ببريم.

با بهترين آرزوهاى سلامتى براى نادر عزيز و تک تک رفقا

سياوش مدرسى

٦/٧/٢٠٠١