شماره:HD-١٠٠١

به:رفيق آذر مدرسى

از:مريم نمازى

موضوع:سازماندهى بالاى حزب

تاريخ: ٢ ژوئن ٢٠٠١

در مورد آرايش بالاى حزب، توجه شما را به نکات زير جلب مى کنم:

ليدر حزب:

١. رفيق نادر رهبر - ليدر اين حزب و جريان مى باشد همانطور که مارکس و لنين رهبران اين جنبشند. چه رفيق نادر مسئوليت تشکيلاتى داشته باشد يا نه، جامعه او را بعنوان ليدر مى شناسد و تا ابد خواهد شناخت.

٢. هيچ کس ديگرى نمى تواند جاى او را پر کند، نه الان و نه بعدا.

٣. حزب هر آرايشى را به خود بگيرد، رفيق نادر رهبرش - ليدرش خواهد بود، حتى اگر خودش نخواهد ليدر باشد، حتى اگر ما يک جمعى يا فردى به جاى او معرفى کنيم، حتى اگر ديگر يک کلمه ننويسد و سخن نگويد.

با در نظر گرفتن اين نکات، من پيشنهادات زير را مى کنم:

٭ رفيق نادر بعنوان ليدر همچنان بماند.

٭ براى حذف مسئوليتهاى تشکيلاتى - سياسى رفيق نادر مقوله ليدر را از دبير کميته مرکزى جدا کنيم. عملا اين کار را با چند اصلاح (amendment)کوچک در قرار ١٠٣٠ پلنوم دهم مى شود قانونى و مشروع کرد. (اگر لازم ديديم، من مى توانم اصلاحات به اين قرار را براى بحث ارائه دهم.)

٭ کسانى در رهبرى اين حزب داريم که بتوانند نقش دبير کميته مرکزى را بازى کنند.

٭ براى توضيح نقش جديد ليدرى قرارى را مى شود در پلنوم آتى تصويب کرد که مسئوليتهاى تاکنونى رفيق نادر را حذف مى کند ولى حق دخالت را براى او محفوظ نگه دارد.

ارگانهاى رهبرى جمعى حزب

١. حزب پيش از اين (already) رهبرى جمعى عملى سياسى دارد که تعدادى از آنان بعنوان رهبران اين حزب شناخته شده اند. کميته مرکزى، دفتر سياسى و هئيات دبيران دارد.

٢. واقعيت اين است که هر آرايش ديگرى احتمالا با همين افراد سازماندهى خواهد شد و مشکلات فعلى مان را حل نخواهد کرد. تعويض اسم اين رهبرى، عملى بيش فرمال نخواهد بود.

٣. مشخص است که اين ارگانها نقش خود را بازى نکرده اند و نمى کنند. اما اين مسئله ديگرى است که بايد حل شود. عوض کردن اسمشان دردى را دوا نمى کند.

٤. مى شود ارگانهاى جديدى را پيشنهاد کرد مانند يک کميسيون استراتژى و يا دفتر مطالعات اما اينها بايد به ارگانهاى رهبرى فعلى اضافه شوند نه به جاى آنان تشکيل شوند.

٥. در اين دوره حساس و مهم، ما نبايد کاملا ارگانهاى رهبرى جمعى مان را تغيير دهيم. اين آن پيغام (message)را مى دهد که با مريضى رفيق نادر ما ديگر نمى توانيم روى ارگانهاى رهبرى مان متکى باشيم. من نمى فهمم چرا الان بايد کل سيستم رهبرى مان را تغيير دهيم؟ الان ما بايد به اين سوال پاسخ دهيم که چگونه مى توانيم مسئوليت و فشار را بر رفيق نادر حذف کنيم (و مى بايست خيلى زودتر اين را جديتر مى گرفتيم). پس بحث را ببريم روى همين مسئله نه کل رهبرى حزب را زير سوال بردن. تغييرات زياد در اين دوره ما را ضعيف نشان مى دهد و به ضرر ماست.

٦. بنظرم سوال اساسى تر همانى است که رفيق نادر مدتها از ما مى پرسد و ما هنوز به آن پاسخ نداده ايم و آن اين است که چگونه رهبرى حزب را به رهبراى جامعه تبديل خواهيم کرد. با هر آرايشى اين سوالى است که بايد جواب گرفت. تا اين را جواب ندهيم، عملا رفيق نادر نمى تواند دخالتش را آنطورى که لازم است کم کند، عملا هر آرايشى با همين مشکلات مواجه خواهد بود، و عملا ما آن نقش تاريخى خود را از دست خواهيم داد. تغيير در آرايش بالا، بيشتر از آنى که به نقش لديرى برمى گردد، شايد براى ما وقت بخرد اما مشکلات رهبرى ما را حل نخواهد کرد. راه حل را جاى ديگرى بايد جستجو کرد.

از اينرو من پيشنهادات زير را در مورد آرايش بالا مى کنم:

٭ بقيه ارگانهاى رهبرى جمعى حزب بايد همچنان بمانند.

٭ اگر نياز به ارگانهاى ديگرى وجود دارد (مانند کميسيون استراتژى يا مطالباتى)، آن را بيرون از اين بحث بايد ارائه داد و نه بجاى ارگانهاى رهبرى فعلى.

٭ مشکل اساسى رهبرى را بايد در همين چهارچوب و با همين افراد جستجو و حل کرد.

با آرزوى موفقيت.